اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن
گر دی نکرد سرما سرمای هر دو بر من
هوش مصنوعی: بهمن (ماه آخر زمستان) به ما گفت که هیزم جمع کن، زیرا اگر در گرمای دی (ماه قبلی) کاری نکردی، سرما در هر دو ماه بر ما سخت خواهد گذشت.
سرما چو گشت سرکش هیزم بنه در آتش
هیزم دریغت آید؟ هیزم به است یا تن؟
هوش مصنوعی: زمانی که سرما شدت میگیرد، هیزم را در آتش بگذار، و اگر با دیدن آتش احساس تردید کردی، بدان که هیزم بهتر است یا جسم تو.
نقش فناست هیزم عشق خداست آتش
در سوز نقشها را ای جان پاکدامن
هوش مصنوعی: عشق به خدا باعث میشود که هر چیز زودگذر و فانی به آتش تبدیل شود. این آتش، تزکیه کننده و پاک کننده است و نقشهایی که در این دنیا وجود دارند را میسوزاند. ای جان پاک و با فضیلت، این فرآیند به تو یادآوری میکند که تمرکز بر عشق و حقیقت است.
تا نقش را نسوزی جانت فسرده باشد
مانند بتپرستان دور از بهار و مؤمن
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی صورتها و زیباییها را از بین ببری، روح تو بیحالت و دلزده خواهد بود، همچون بتپرستانی که از فصل بهار دور ماندهاند و ایمان ندارند.
در عشق همچو آتش چون نقره باش دلخوش
چون زادهٔ خلیلی آتش تو راست مَسکن
هوش مصنوعی: در عشق مانند آتش باش، اما همچون نقره که دلشاد است. همچون فرزندی از خلیل، آتش وجود تو خانهات است.
آتش به امر یزدان گردد به پیش مردان
لاله و گل و شکوفه ریحان و بید و سوسن
هوش مصنوعی: با دستور خداوند، آتش به جلوی مردان خواهد آمد، همان مردانی که در میان گلها، رزها، ریحانها، بیدها و سوسنها قرار دارند.
مؤمن فسون بداند بر آتشش بخواند
سوزش در او نماند ماند چو ماه روشن
هوش مصنوعی: مؤمن با ایمان میداند چگونه بر آتش خود صبر کند و در آتش وجودش سوزشی باقی نماند. او مانند ماه روشن میماند که نور و درخشش خود را حفظ میکند.
شاباش ای فسونی کافتد از او سکونی
در آتشی که آهن گردد از او چو سوزن
هوش مصنوعی: بچهها! به شگفتیهای این دنیای جادو اشاره میکنید که در آن آرامش به وجود میآید. مانند آتش که توانایی دارد آهن را ذوب کند، این جادو نیز میتواند تغییرات عمیقی ایجاد کند.
پروانه زان زند خود بر آتش موقّد
کو را همینماید آتش به شکل روزن
هوش مصنوعی: پروانه از روی آتش بخار خود را به نمایش میگذارد و به شکلی شبیه روزنهای در میآید.
تیر و سنان به حمزه چون گلفشان نماید
در گلفشان نپوشد کس خویش را به جوشن
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، وقتی تیرها و نیزهها به حمزه (یک شخصیت شجاع) پرتاب میشود، مانند گلی که در باغچه میشکفد، به او آسیب نمیزند. هیچکس نمیتواند به خود armor بپوشد تا از خود محافظت کند. این نشاندهندهی شجاعت و قدرت حمزه است که در برابر خطرها و آسیبها ایستادگی میکند.
فرعون همچو دوغی در آب غرقه گشته
بر فرق آب موسی بنشسته همچو روغن
هوش مصنوعی: فرعون همچون شیء در آبی که در حال غرق شدن است، در مکان خود محصور شده و در مقایسه با موسی که همانند روغن بر روی آب قرار گرفته، به چشم میآید.
اسپان اختیاری حمال شهریاری
پالان کشند و سرگین اسبان کند و کودن
هوش مصنوعی: اسبهای بارکش، با اختیار و انتخاب خود، بار سنگینی را بر دوش میکشند و در عین حال، فضولات دیگر اسبها را نیز جمعآوری میکنند.
چو لک لک است منطق بر آسیای معنی
طاحون ز آب گردد نه از لکلک مُقنّن
هوش مصنوعی: اگر لکلک در آسیاب معنا بر گردد، دلیلی ندارد که فقط از موزونی خاص بپردازد، بلکه میتواند به آب نیز برگردد. در واقع، به این معناست که گاهی به جای تکیه بر یک منبع خاص، میتوان از جنبههای مختلف بهره جست.
زان لک لک ای برادر گندم ز دلو بجهد
در آسیا درافتد گردد خوش و مطحّن
هوش مصنوعی: ای برادر، وقتی گندم از دلو به آسیاب بریزد، نرم و خوشبو میشود و آسیاب آن را تبدیل به آرد میکند.
وز لک لک بیان تو از دلو حرص و غفلت
در آسیا درافتی یعنی رهی مُبیّن
هوش مصنوعی: توجه کن که تو با حرص و غفلت خود در این دنیای پر از چرخش و بینظمی، در حال از دست دادن فرصتها هستی. پس بهتر است مراقب باشی و راه درست را پیدا کنی.
من گرم میشوم جان اما ز گفت و گو نی
از شمس دین زرین تبریز همچو معدن
هوش مصنوعی: من زندگیام را با کلام و سخن گرم میکنم، اما نه به خاطر گفتوگو، بلکه به خاطر حضور و ذات شمس تبریزی، که همچون معدن زروشن است.
حاشیه ها
ایرانیان در ماه بهمن نخستین جشن فرهنگی خود را که در شاهنامه در زمان هوشنگ پدیدار میشود و سده نام دارد با افروختن آتش بسیار برگزار می کنند و از همان زمان به پیشباز بهار میروند
آتش نشانه زندگی، دوستی، همبستگی و شادی و روشنی و دانش و خرد نزد ایرانیان همیشه گرامی و ارزشمند بوده است
جلال دین این معنی و بسیاری معنی های گران بهای فرهنگ ایران را بکار میگیرد تا به دین داران و خداپرستان مذهبی، ایمان واقعی را نشان دهد. همه تلاش او در این جهت است تا مذهب قشری و کور و سرد و بیروح را از فرهنگ ایرانی بزداید و به دین فروشان و مومن نمایان عشق به بزدان که همان عشق به انسان والا که معدن ارزش های طلا گونه است را نشان دهد و ایمان از روی ترس و جهالت و سودجویی و تن پرستی را از دنیای انسان براند و بیرون کند