غزل شمارهٔ ۲۰۰۶
هر کجا که پا نهی ای جان من
بردمد لاله و بنفشه و یاسمن
پاره گل برکنی بر وی دمی
بازگردد یا کبوتر یا زغن
در تغاری دست شویی آن تغار
ز آب دست تو شود زرین لگن
بر سر گوری بخوانی فاتحه
بوالفتوحی سر برآرد از کفن
دامنت بر چنگل خاری زند
چنگلش چنگی شود با تن تنن
هر بتی را که شکستی ای خلیل
جان پذیرد عقل یابد زان شکن
تا مه تو تافت بر بداختری
سعد اکبر گشت و وارست از محن
هر دمی از صحن سینه برجهد
همچو آدم زادهای بیمرد و زن
وآنگه از پهلوی او وز پشت او
پر شوند آدمچگان اندر زمن
خواستم گفتن بر این پنجاه بیت
لب ببستم تا گشایی تو دهن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر کجا که پا نهی ای جان من
بردمد لاله و بنفشه و یاسمن
هوش مصنوعی: هر جا که تو بروی، عزیزم، گلها و گیاهان خوشبو و زیبا میرویند.
پاره گل برکنی بر وی دمی
بازگردد یا کبوتر یا زغن
هوش مصنوعی: اگر گل برشکنی، یا کبوتر برمیگردد یا زغن.
در تغاری دست شویی آن تغار
ز آب دست تو شود زرین لگن
هوش مصنوعی: اگر دست تو در تغار آبی قرار بگیرد، آن آب به اندازهای ارزشمند و زینتی میشود که انگار در یک لگن طلا است.
بر سر گوری بخوانی فاتحه
بوالفتوحی سر برآرد از کفن
هوش مصنوعی: اگر بر روی گوری فاتحهای بخوانی، فردی بزرگ و مشهور از زیر خاک سر برآورده و خود را نشان میدهد.
دامنت بر چنگل خاری زند
چنگلش چنگی شود با تن تنن
هوش مصنوعی: اگر دامن تو به خارهای چنگل اضافه شود، چنگال چنگل بر بدن تو تأثیر خواهد گذاشت.
هر بتی را که شکستی ای خلیل
جان پذیرد عقل یابد زان شکن
هوش مصنوعی: هر مجسمهی ساختهای را که بشکنی، عقل میپذیرد و از آن شکست درس میگیرد.
تا مه تو تافت بر بداختری
سعد اکبر گشت و وارست از محن
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه تو درخشان بود، خوشبختی بزرگی به وجود آمد و از مشکلات رهایی یافت.
هر دمی از صحن سینه برجهد
همچو آدم زادهای بیمرد و زن
هوش مصنوعی: هر لحظه از عمق دل مانند آدمی که بدون پدر و مادر به دنیا آمده، خارج میشود و حس و حال جدیدی را تجربه میکند.
وآنگه از پهلوی او وز پشت او
پر شوند آدمچگان اندر زمن
هوش مصنوعی: سپس از کنار و پشت او، انسانها در زمان پر میشوند.
خواستم گفتن بر این پنجاه بیت
لب ببستم تا گشایی تو دهن
هوش مصنوعی: خواستار بیان یک سری اشعار بودم، اما برای این که تو خودت به سخن بیایی و صحبت کنی، سکوت اختیار کردم.