گنجور

غزل شمارهٔ ۲۰۰۲

تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین
آهن اندر کف او نرمتر از مومی بین
پیش نور رخ او اختر را پنهان بین
نم اندیشه بیا قلزم اندیشه نگر
صورت چرخ بدیدی هله اکنون جان بین
جان بنفروختی ای خر به چنین مشتریی
رو به بازار غمش جان چو علف ارزان بین
هر کی بفسرد بر او سخت نماید حرکت
اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین
خشک کردی تو دماغ از طلب بحث و دلیل
بفشان خویش ز فکر و لمع برهان بین
هست میزان معینت و بدان می‌سنجی
هله میزان بگذار و زر بی‌میزان بین
نفسی موضع تنگ و نفسی جای فراخ
می جان نوش و از آن پس همه را میدان بین
سحر کرده‌ست تو را دیو همی‌خوان قل اعوذ
چونک سرسبز شدی جمله گل و ریحان بین
چون تو سرسبز شدی سبز شود جمله جهان
اتحادی عجبی در عرض و ابدان بین
چون دمی چرخ زنی و سر تو برگردد
چرخ را بنگر و همچون سر خود گردان بین
ز آنک تو جزو جهانی مثل کل باشی
چونک نو شد صفتت آن صفت از ارکان بین
همه ارکان چو لباس آمد و صنعش چو بدن
چند مغرور لباسی بدن انسان بین
روی ایمان تو در آیینه اعمال ببین
پرده بردار و درآ شعشعه ایمان بین
گر تو عاشق شده‌ای حسن بجو احسان نی
ور تو عباس زمانی بنشین احسان بین
لابه کردم شه خود را پس از این او گوید
چونک دریاش بجوشد در بی‌پایان بین

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین
هوش مصنوعی: تو باعث و دلیل ایجاد امور هستی و می‌دانی که آن پادشاه چقدر از آنچه ممکن است را در دست خود نمی‌بیند.
آهن اندر کف او نرمتر از مومی بین
پیش نور رخ او اختر را پنهان بین
هوش مصنوعی: آهن در دستان او به نرمی موم است، و در نور چهره‌اش، ستاره‌ها را نمی‌توان دید.
نم اندیشه بیا قلزم اندیشه نگر
صورت چرخ بدیدی هله اکنون جان بین
هوش مصنوعی: بیا و افکار خود را کنار بگذار، به عمق اندیشه توجه کن. آیا تصویر چرخ را مشاهده نکردی؟ حالا به جان خود بنگر.
جان بنفروختی ای خر به چنین مشتریی
رو به بازار غمش جان چو علف ارزان بین
هوش مصنوعی: ای خر، تو جانت را به این مشتری ارزانی فروختی! در بازار غم چطور می‌توانی با جانت که مانند علف ارزان است، این‌گونه رفتار کنی؟
هر کی بفسرد بر او سخت نماید حرکت
اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین
هوش مصنوعی: هر کسی که دچار رکود و سستی شود، با او به سختی رفتار می‌شود. در این میان، لازم است کمی گرم‌تر شویم و حرکت را برای خود راحت‌تر ببینیم.
خشک کردی تو دماغ از طلب بحث و دلیل
بفشان خویش ز فکر و لمع برهان بین
هوش مصنوعی: تو با تلاش و پیگیری، ذهن خود را از بحث و دلیل سرشار کردی. حالا وقت آن است که از افکار و دلایل خود کنار بگذاری و به حقیقتی عمیق‌تر و روشن‌تر نگاهی بیندازی.
هست میزان معینت و بدان می‌سنجی
هله میزان بگذار و زر بی‌میزان بین
هوش مصنوعی: تو معیار خاصی برای سنجش داری، پس بهتر است آن معیار را کنار بگذاری و به چیزهایی که فراتر از آن معیار هستند، توجه کنی.
نفسی موضع تنگ و نفسی جای فراخ
می جان نوش و از آن پس همه را میدان بین
هوش مصنوعی: زندگی گاهی اوقات دشوار و تنگناهایش زیاد است و در عوض، گاهی اوقات فضا و آزادی بیشتری داریم. وقتی که زندگی شیرین و خوشایند است، همه چیز به سهولت پیش می‌رود و همه افراد در آنجا به راحتی می‌توانند خود را مطرح کنند.
سحر کرده‌ست تو را دیو همی‌خوان قل اعوذ
چونک سرسبز شدی جمله گل و ریحان بین
هوش مصنوعی: دیو به تو جادو کرده و تو را به گونه‌ای گرفتار کرده است که باید بگویی: «پناه بر خدا!» چرا که تو به زیبایی و سرسبزی رسیده‌ای و در میان گل‌ها و ریحان‌ها قرار گرفته‌ای.
چون تو سرسبز شدی سبز شود جمله جهان
اتحادی عجبی در عرض و ابدان بین
هوش مصنوعی: وقتی تو به سرسبزی رسیدی، تمام جهان هم سبز خواهد شد. تعجبی ندارد که این اتحاد را در همه اشکال و موجودات ببینی.
چون دمی چرخ زنی و سر تو برگردد
چرخ را بنگر و همچون سر خود گردان بین
هوش مصنوعی: زمانی که دمی به دور خود بچرخید و سر شما هم بچرخد، به چرخ نگاه کن و آن را مانند سر خود ببین.
ز آنک تو جزو جهانی مثل کل باشی
چونک نو شد صفتت آن صفت از ارکان بین
هوش مصنوعی: اگر تو بخشی از این جهان هستی و مانند یک کل به شمار می‌روی، وقتی که ویژگی‌ات تازه شود، آن ویژگی‌ها از اجزای مهم جهان به حساب می‌آیند.
همه ارکان چو لباس آمد و صنعش چو بدن
چند مغرور لباسی بدن انسان بین
هوش مصنوعی: همه اجزاء و عناصر به مانند لباس هستند و هنر نیز همانند بدن می‌باشد. برخی افراد به اشتباه فقط ظواهر را می‌بینند و به عمق وجود انسان توجهی ندارند.
روی ایمان تو در آیینه اعمال ببین
پرده بردار و درآ شعشعه ایمان بین
هوش مصنوعی: به اعمال خود توجه کن و ببین که چگونه ایمان تو در آن‌ها تجلی پیدا کرده است. حجاب‌ها را کنار بزن و نور ایمان خود را مشاهده کن.
گر تو عاشق شده‌ای حسن بجو احسان نی
ور تو عباس زمانی بنشین احسان بین
هوش مصنوعی: اگر عاشق شده‌ای، باید زیبایی و خوبی را جستجو کنی. و اگر در زمان عباس (علیه‌السلام) زندگی می‌کردی، باید در کنار او، خوبی‌ها و احسان‌ها را مشاهده می‌کردی.
لابه کردم شه خود را پس از این او گوید
چونک دریاش بجوشد در بی‌پایان بین
هوش مصنوعی: با توجه به وضعیت و احوال من، حالا شاه من به من می‌گوید که وقتی دریا به جوش بیفتد، باید به بی‌پایانی که در آن جا وجود دارد توجه کنم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۰۰۲ به خوانش علی اسلامی مذهب
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/02/19 16:05
شیرین

برنامه 815 گنج حضور این شعر را توضیح دادن آقای شهبازی