غزل شمارهٔ ۱۹۹۵
اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان
اینک آن پردگیانی که خرد چادرشان
همچو اندیشه به هر سینه بود مسکنشان
همچو خورشید به هر خانه فتد لشکرشان
نظر اولشان زنده کند عالم را
در نظر هیچ نگنجد نظر دیگرشان
ای بسا شب که من از آتششان همچو سپند
بودهام نعره زنان رقص کنان بر درشان
گر تو بو می نبری بوی کن اجزای مرا
بو گرفتهست دل و جان من از عنبرشان
ور تو بس خشک دماغی به تو بو می نرسد
سر بنه تا برسد بر تو دماغ ترشان
خود چه باشد تر و خشک حیوانی و نبات
مه نبات و حیوان و مه زمین مادرشان
همه عالم به یکی قطره دریا غرقند
چه قدر خورد تواند مگس از شکرشان
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان
اینک آن پردگیانی که خرد چادرشان
هوش مصنوعی: اینک آن ستارههای درخشان که آسمان به خدمت آنهاست، و این همان پردگان بزرگی هستند که خرد و دانایی، لباس آنهاست.
همچو اندیشه به هر سینه بود مسکنشان
همچو خورشید به هر خانه فتد لشکرشان
هوش مصنوعی: هر اندیشهای در دلها و سینهها جای دارد، مانند این که نور خورشید به خانههای مختلف میتابد و بر هر کجا فرود میآید.
نظر اولشان زنده کند عالم را
در نظر هیچ نگنجد نظر دیگرشان
هوش مصنوعی: نگاه اول آنها میتواند دنیا را زنده کند، اما در نگاه دومشان هیچ چیز به چشم نمیآید.
ای بسا شب که من از آتششان همچو سپند
بودهام نعره زنان رقص کنان بر درشان
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها من در آتش عشق آنها همچون گیاه سپند سوختهام و با صدای ناله و شادی بر در آنها رقصیدهام.
گر تو بو می نبری بوی کن اجزای مرا
بو گرفتهست دل و جان من از عنبرشان
هوش مصنوعی: اگر تو عطر نمیشنوی، بوی اجزای من را حس کن؛ دل و جان من از عطر آن پر شده است.
ور تو بس خشک دماغی به تو بو می نرسد
سر بنه تا برسد بر تو دماغ ترشان
هوش مصنوعی: اگر تو بیاحساس و سرد باشی، بویی به تو نمیرسد. سرت را پایین بیاور تا بوی دلچسبی که از دیگران میآید به تو برسد.
خود چه باشد تر و خشک حیوانی و نبات
مه نبات و حیوان و مه زمین مادرشان
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که انسان در نهایت چیزی جز ترکیبی از موجودات دیگر نیست. او به مبدأ خود که زمین و طبیعت است اشاره میکند و میگوید که انسان و موجودات زنده دیگر همگی از همین منابع طبیعی نشئت میگیرند. بنابراین، وجود آدمی در واقع به ترکیبی از حیوانات و گیاهان و همچنین زمین وابسته است.
همه عالم به یکی قطره دریا غرقند
چه قدر خورد تواند مگس از شکرشان
هوش مصنوعی: تمام دنیا در یک قطره از دریا غرق شدهاند. مگس چقدر میتواند از شیرینی شکر آنان بهرهمند شود؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۹۹۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/02/29 04:04
بهزاد علوی (باب)
شه حسام الدین که نور انجم است ...
ای ضیاء الحق حسام الدین راد اوستادان صفا را اوستاد
بنظر می آید که مولانا این غزل را دقیقا خطاب به و برای
"شه حسام الدین" و دار و دسته او -- فتیان (اهل صفا) سروده