غزل شمارهٔ ۱۹۸۴
بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
صدقات تو روان است به هر بیوه و مسکین
صدقات تو لطیف است توان خورد دو صد من
که نداند لب بالا و نجنبد لب زیرین
هله ای باغ نگویی به چه لب باده کشیدی
مگر اشکوفه بگوید پنهان با گل و نسرین
چه شراب است کز آن بو گلتر آهوی ناف است
به زمستان نه که دیدی همه را چون سگ گرگین
هله تا جمع رسیدن بده آن می به کف من
پس من زهره بنوشد قدح از ساعد پروین
وگر آن مست نهد سر که رباید ز تو ساغر
مده او را تو مرا ده که منم بر در تحسین
چه کند باده حق را جگر باطل فانی
چه شناسد مه جان را نظر و غمزه عنین
هنر و زر چو فزون شد خطر و خوف کنون شد
ملکان را تب لرز است و حریر است نهالین
چو مه توبه درآمد مه توبه شکن آمد
شکنش باد همیشه تو بگو نیز که آمین
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳: به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرینغزل شمارهٔ ۱۹۸۵: صنما بیار باده بنشان خمار مستان
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین
صدقات تو روان است به هر بیوه و مسکین
هوش مصنوعی: ای شاه شیرین، قدحی به آن مرد ترش بده؛ صدقات تو به سوی هر بیوه و نیازمند سرازیر است.
صدقات تو لطیف است توان خورد دو صد من
که نداند لب بالا و نجنبد لب زیرین
هوش مصنوعی: سلامت تو زیباست و کسی که آن را میچشد، توانایی تحمل آن را دارد؛ حتی اگر مقدارش بسیار زیاد باشد. اما کسانی که از آن خبر ندارند، نمیتوانند از آن لذت ببرند و درک کنند.
هله ای باغ نگویی به چه لب باده کشیدی
مگر اشکوفه بگوید پنهان با گل و نسرین
هوش مصنوعی: بیا و بگو که به چه دلیلی اینجا در باغ حضور داری؟ آیا نمیدانی که شکوفهها به دور از چشم ما به گلها و نسرینها Secret طور از زیبایی و طراوت سخن میگویند؟
چه شراب است کز آن بو گلتر آهوی ناف است
به زمستان نه که دیدی همه را چون سگ گرگین
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر حالتی از شگفتی و زیبایی است. شاعر به نوعی از شراب اشاره میکند که به قدری خوشعطر و دلانگیز است که حتی در زمستان هم بوی آن شگفتانگیز است. به نوعی این اشاره به روزهایی است که لذتبردن از زیباییها و عشق در شرایط سخت و سرد نیز ممکن است. این ارتباطی را با تصوری از آهو و زیبایی در دل طبیعت برقرار میکند. در نهایت، شاعر به تضاد زیبایی و سردی اشاره دارد و به نوعی زندگی را به عنوان یک تجربه لذتبخش، حتی در شرایط نامساعد، توصیف میکند.
هله تا جمع رسیدن بده آن می به کف من
پس من زهره بنوشد قدح از ساعد پروین
هوش مصنوعی: بیایید تا دور هم جمع شویم و آن نوشیدنی را به من بدهید. چون من آمادهام که از دست پروین، لیوان را بنوشم.
وگر آن مست نهد سر که رباید ز تو ساغر
مده او را تو مرا ده که منم بر در تحسین
هوش مصنوعی: اگر آن عاشق مست سرش را روی زانو بگذارد و از تو خواستهای کند، به او جامی نده. بلکه آن را به من بسپار، چون من در آستانه تحسین و ستایش هستم.
چه کند باده حق را جگر باطل فانی
چه شناسد مه جان را نظر و غمزه عنین
هوش مصنوعی: باده حق به معنای حقیقت و واقعیت است و جگر باطل به چیزهای نادرست و بیارزش اشاره دارد. در اینجا سخن از این است که چیزهای نادرست و فانی نمیتوانند بر حقیقت تاثیر بگذارند. همچنین اشاره به این دارد که کسی که حقیقت را درک کرده، نمیتواند به جذابیتهای ظاهری و نادرست توجه کند و آنها را بشناسد. در نهایت، میتوان گفت که بینشی عمیق و واقعی نمیتواند تحت تأثیر چیزهای ناقص و زودگذر قرار گیرد.
هنر و زر چو فزون شد خطر و خوف کنون شد
ملکان را تب لرز است و حریر است نهالین
هوش مصنوعی: هنر و ثروت وقتی زیاد میشود، خطر و ترس نیز افزایش پیدا میکند. هماکنون پادشاهان از ترس میلرزند و وضعیت آنها مانند پارچه حریر است که نازک و آسیبپذیر است.
چو مه توبه درآمد مه توبه شکن آمد
شکنش باد همیشه تو بگو نیز که آمین
هوش مصنوعی: وقتی ماه شفاعت ظاهر میشود، آن ماه شکندۀ توبه نیز پیدا میشود. این شکستن همیشه با وزش باد همراه است؛ تو هم بگو که آمین.