غزل شمارهٔ ۱۹۸۳
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین
بکشی اهل زمین را به فلک بانگ زند مه
که زهی جود و سماحت عجبا قدرت و تمکین
چو خیال تو بتابد چو مه چارده بر من
بگزد ساعد و اصبع ز حسد زهره و پروین
هله المنه لله که بدین ملک رسیدم
همه حق بود که می گفت مرا عشق تو پیشین
چو مرا بر سر پا دید به سر کرد اشارت
که رسید آنچ تو خواهی هله ایمن شو و بنشین
همه خلق از سر مستی ز طرب سجده کنانش
بره و گرگ به هم خوش نه حسد در دل و نی کین
نشناسند ز مستی ره ده از ره خانه
نشناسند که مردیم عجب یا گل رنگین
قدح اندر کف و خیره چه کنم من عجب این را
بخورم یا که ببخشم تو بگو ای شه شیرین
تو بخور چه بود بخشش هله که دور تو آمد
هله خوردم هله خوردم چو منم پیش تو تعیین
تو خور این باده عرشی که اگر یک قدح از وی
بنهی بر کف مرده بدهد پاسخ تلقین
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه پرزر نه بدین کاسه زرین
هوش مصنوعی: من به خداوند هیچ تمایلی ندارم، نه به لذتها و خوشیهای دنیوی، نه به ثروت زیاد و نه به ظرفهای زرینی که پر از مال و منالاند.
بکشی اهل زمین را به فلک بانگ زند مه
که زهی جود و سماحت عجبا قدرت و تمکین
هوش مصنوعی: اگر اهل زمین را به آسمان بکشند، ماه ندا سر میدهد که چه خوب است بخشش و generosity. شگفتی قدرت و تسلط را نشان میدهد.
چو خیال تو بتابد چو مه چارده بر من
بگزد ساعد و اصبع ز حسد زهره و پروین
هوش مصنوعی: زمانی که تصور تو مانند نور ماه چهاردهم بر من میتابد، ساعد و انگشتانم به خاطر حسد، زهره و پروین را میآزارد.
هله المنه لله که بدین ملک رسیدم
همه حق بود که می گفت مرا عشق تو پیشین
هوش مصنوعی: بیایید به شکرانه خداوند که به این مقام رسیدم. همهچیز حق است، همانطور که عشق تو همیشه در دل من بود.
چو مرا بر سر پا دید به سر کرد اشارت
که رسید آنچ تو خواهی هله ایمن شو و بنشین
هوش مصنوعی: وقتی مرا بر پا دید، با اشارهای فهماند که اکنون زمان رسیدن به خواستهات است. پس آرامش بگیر و بنشین.
همه خلق از سر مستی ز طرب سجده کنانش
بره و گرگ به هم خوش نه حسد در دل و نی کین
هوش مصنوعی: تمام مردم به خاطر شادی و شوق، سجدهوار به او احترام میگذارند، و حتی اگر در دلشان حسادتی باشد، نمیتوانند آن را نشان دهند. همگان به خوشی و شادی او خوشحالاند و از احساسات منفی دور میشوند.
نشناسند ز مستی ره ده از ره خانه
نشناسند که مردیم عجب یا گل رنگین
هوش مصنوعی: در حالتی که مست و سرخوش هستم، نمیتوانند مرا از راه خودم یا از راهی که به خانهام میرود بشناسند. به عجب است که آیا من مردهام یا این که مانند گلی رنگین در این حال به سر میبرم.
قدح اندر کف و خیره چه کنم من عجب این را
بخورم یا که ببخشم تو بگو ای شه شیرین
هوش مصنوعی: با یک جام در دستم و سردرگم، نمیدانم چه کنم. شگفت این است که آیا این را بنوشم یا به تو بگذارم. تو بگو، ای پادشاه شیرینزبان!
تو بخور چه بود بخشش هله که دور تو آمد
هله خوردم هله خوردم چو منم پیش تو تعیین
هوش مصنوعی: تو بخور، که در این بخشش چه اهمیتی دارد. وقتی تو به من نزدیک شدی، من هم از تو خوردم و نوشیدم، زیرا من پیش تو قرار دارم.
تو خور این باده عرشی که اگر یک قدح از وی
بنهی بر کف مرده بدهد پاسخ تلقین
هوش مصنوعی: این بادهای که تو مینوشی از عرش به زمین آمده، چنان خاص است که اگر یک جرعه از آن به دست مردهای برسانی، او هم به زندگی و آگاهی بازمیگردد و به تعلیمات پاسخ خواهد داد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/09/27 00:11
مجید ابراهیمیان
مولانا زمانی که ظروف زرین و طعام رنگین را بر سر سفره معینالدین پروانه، وزیر سلجوقی، میبیند، لب به طعام نمیزند و میگوید: طعام مکروه را در ظرف مکروه نهاده، در پیشِ مردان آوردن از دینِ مصلحت دور است و از مذهبِ مروت بیرون؛ ولله الحمد که ما را از این کاسهها و کیسهها فراغت کلی بخشیدهاند و سیر و سیراب گردانیده؛ همانا که به سماع برخاسته، این غزل را فرمود:
به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدان کیسه پر زر نه بدین کاسه زرین
1400/09/27 08:11
ملیکا رضایی
چگونه ترا خورم ؟
اولی باید که تو را خورم ...
#تا سر زلف عروسان سخن#
×محمود دولت آبادی×
درود دوست گرامی ...
بی دلیل بی وقفه پس از خواندن حاشیه گرامی تان یاد این چند خط از این کتاب افتادم و نگاشتم...
درود و سپاس ...