برگردان به زبان ساده
عشق شمس حق و دین کان گوهر کانی است آن
در دو عالم جان و دل را دولت معنی است آن
هوش مصنوعی: عشق به شمس، که حقیقت و دین را نمایان میکند، مانند جواهر ارزشمندی است که وجود دارد. این عشق در دو عالم جان و دل، معنای واقعی و ثروتی برای انسان به ارمغان میآورد.
گر به ظاهر لشکر و اقبال و مخزن نیستش
رو به چشم جان نگر کان دولت جانی است آن
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در ظاهر، نیرو و شانس و ثروتی وجود نداشته باشد، اما با دیدهٔ باطن به آن نگاه کن، زیرا آنچه حقیقتاً ارزشمند است، همان نعمت روحی و زندگی است.
کله سر را تهی کن از هوا بهر میش
کله سر جام سازش کان می جامی است آن
هوش مصنوعی: برای ساختن جام، سر را از خیال و اندیشه خالی کن؛ زیرا این سر، ظرفی است برای شرابی که در آن قرار میگیرد.
پختگان عشق را باشد ز خام خمر جان
پخته نی و خام جستن مایه خامی است آن
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی از عشق پخته و بالغ شدهاند، در حالی که کسانی که هنوز در این مسیر ناپختهاند، به مانند شراب خام و نابالغاند. تلاش برای به دست آوردن عشق بدون بلوغ روحی، تنها موجب ناپختگی و خامی میشود.
تا کتاب جان او اندر غلاف تن بود
گرچه خاص خاص باشد در هنر عامی است آن
هوش مصنوعی: تا زمانی که روح انسان در بدنش قرار دارد، هرچند که فرد ممکن است در هنر و دانش خاصی برجسته باشد، از نظر عموم مردم به عنوان فردی عادی در نظر گرفته میشود.
آنک بالایی گزیند پست باشد عشق در
آنک پستی را گزید او مجلس سامی است آن
هوش مصنوعی: اگر کسی مقام و جایگاهی بالا را انتخاب کند، عشق در او وجود ندارد، اما اگر کسی پستی و حقارت را انتخاب کند، او مانند مجلسی از افراد بزرگ و والاست.
هرک جان پاک او زان می درآشامد ابد
گرچه هندو باشد آن و مکی و شامی است آن
هوش مصنوعی: هر کس که دارای دل پاکی باشد، از آن نوشیدنی معنوی مینوشد و به بقا و جاودانگی میرسد، حتی اگر آن فرد هندی، مکی یا شامی باشد.
مر تن معمور را ویران کند هجران می
هرک کرد این تن خراب می میش بانی است آن
هوش مصنوعی: هجران و جدایی میتواند بدن سالم و معطر را ویران کند؛ هر کسی که این تن خراب را تجربه کرده باشد میداند که این می، باعث بروز مشکلات و خرابیها میشود.
آن می باقی بود اول که جان زاید از او
پس دروغ است آنک می جان است کان ثانی است آن
هوش مصنوعی: می، که نوشیدنی جاودانی است، از آغاز وجود داشته و زندگی از آن نشأت گرفته است. هر چیزی که بعد از آن باشد، حقیقتی ندارد. این می، مینوشاند جانها را و جوهرهاش از سرچشمهی اصلی است.
جان فانی را همیشه مست دار از جام او
رنگ باقی گیرد از می روح کان فانی است آن
هوش مصنوعی: جان فانی را همیشه شاداب و سرزنده نگهدار، چرا که با نوشیدن از جام او، رنگ و بوی جاودانگی به دست میآوری. زیرا آن شراب روحانی، از نوع فانی نیست و همواره نشاط و زندگی را به ارمغان میآورد.
در می باقی نشان پیوسته جان مردنی
کز جوار کیمیا آن مس زر کانی است آن
هوش مصنوعی: در این شعر به مفهومی اشاره شده است که در می، که نماد عشق و حقیقت است، نشانی از روح و جان زنده وجود دارد. این جان قابل دسترسی به کیمیاگری است که میتواند مس را به طلا تبدیل کند، یعنی به وسیله عشق و معرفت، چیزهای عادی و بیارزش به ارزشمندترین چیزها تبدیل میشوند.
چون میان عقل و تن افتاد از می سه طلاق
هر تنی کو با خرد جفت است آن زانی است آن
هوش مصنوعی: زمانی که عقل و جسم از هم جدا شوند، کسی که با خرد ارتباط ندارد، به مانند فردی است که مرتکب زنا شده است.
در دل تنگ هوس باده بقا ساکن نگشت
هر دلی کاین می در او بنشست میدانی است آن
هوش مصنوعی: در دلهای انسانها که تنگ و محدود است، شوق و علاقه به نوشیدن شراب جا نمیگیرد؛ زیرا هر دلی که این میآشامید، همچون میدان وسیعی خواهد شد.
آنک جام او بگیرد یک نشانش این بود
در بیان سر حکمت جان او منشی است آن
هوش مصنوعی: آنکه جام او را بگیرد، نشان او این است که در بیان سر حکمت، جان او نوشتاری است یا حافظ خوبی دارد.
در شعاع می بقا بیند ابد پس بعد از آن
مال چه بود کو ز عین جان خود معطی است آن
هوش مصنوعی: در دایره وجود، جاودانگی را میبیند، پس بعد از آن دارایی چه اهمیتی دارد، وقتی که این مال از جان خودش هدیه شده است.
آنک وصف می بگوید باخود است و هوشیار
اهل قرآن نبود آن کس لیک او مقری است آن
هوش مصنوعی: او در توصیف میگوید که کسی که به قرآن آشنا نیست، دیگر از اهل هوشیار نیست. اما او خود قاری و خوانندهای است در این زمینه.
حق و صاحب حق را از عاشقان مست پرس
زانک جام مست اندر عاشقان قاضی است آن
هوش مصنوعی: از عاشقان مست بپرس دربارهٔ حق و صاحب حق، زیرا که در دل عاشقان، می نوشند و از جام مستی قضاوت میکنند.
زانک حکم مست فعل می بود پس روشن است
حق و صاحب حق هم با حکم او راضی است آن
هوش مصنوعی: از آنجا که عمل مست مستلزم حکم اوست، پس روشن است که حق و صاحب حق نیز با حکم او راضی هستند.
مطرب مستور بیپرده یکی چنگی بزن
وارهان از نام و ننگم گرچه بدنامی است آن
هوش مصنوعی: ای نوازندهی پنهان، بدون هیچ حجاب و پردهای، یک نواگی بزن و مرا از نام و ننگ آزاد کن، هرچند که این کار ممکن است به بدنامی من بینجامد.
وانما رخسار را تا بشکنی بازار بت
زان رخی کو حسرت صد آزر و مانی است آن
هوش مصنوعی: تنها زمانی که چهرهات را از دنیا پنهان کنی، نشان دهندهی جذابیت و زیباییات است؛ چرا که آن چهره، حسرت و آرزوی بسیاری از هنرمندان و خدایان همچون آزر و مانی خواهد بود.
ای صبا تبریز رو سجده ببر کان خاک پاک
خاک درگاه حیات انگیز ربانی است آن
هوش مصنوعی: ای نسیم، به تبریز برو و سجده کن، زیرا آن خاک پاک، زمین مقدسی است که به زندگی و روحانیت الهی میانجامد.