گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۶۸

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب
عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان
جان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بود
چونک بی‌جان صبر نبود چون بود بی‌جان جان
هر دو عالم بی‌جمالت مر مرا زندان بود
آب حیوان در فراقت گر خورم دارد زیان
این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست
لیک جای تو نگیرد کو نشان کو بی‌نشان
قطره خون دلم را چون جهانی کرده‌ای
تا ز حیرانی ندانم قطره‌ای را از جهان
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح
تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان
من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند
کز شراب تو ندانند از زمین تا آسمان
صد شبان چون من سپرده گوسفند خود به گرگ
گوسفندان را چه کردی با کی گویم کو شبان
در بیان آرم نیایی ور نهان دارم بتر
درنگنجی از بزرگی در جهان و در نهان
گر نهان را می شناسم از جهان در عاشقی
مؤمن عشقم مخوان و کافرم خوان ای فلان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان
هوش مصنوعی: ای دل من، برای تو و عشق تو مانند آب برای ماهیان هستم. اگر لحظه‌ای به دوری برگردی، جانم می‌میرد.
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب
عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان
هوش مصنوعی: ماهی‌ها نمی‌توانند مدت زیادی را بدون آب تحمل کنند و عاشقان نیز تحمل جدایی از معشوقشان را ندارند.
جان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بود
چونک بی‌جان صبر نبود چون بود بی‌جان جان
هوش مصنوعی: ماه به آب نیاز دارد و اگر صبر و تحمل نباشد، چه می‌شود؟ چون صبر بدون روح و جان وجود ندارد، پس در واقع وجود صبر بدون جان چگونه ممکن است؟
هر دو عالم بی‌جمالت مر مرا زندان بود
آب حیوان در فراقت گر خورم دارد زیان
هوش مصنوعی: هر دو جهان بدون زیبایی تو برای من مانند زندان است. حتی اگر آب حیات را در غیاب تو بنوشم، این کار برایم ضرر دارد.
این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست
لیک جای تو نگیرد کو نشان کو بی‌نشان
هوش مصنوعی: این جهان پر از زیبایی‌ها و نشانه‌های توست، اما جایی برای تو وجود ندارد؛ زیرا تو آن‌قدر بی‌نظیری که نمی‌توانی در هیچ نشانه‌ای جای بگیری.
قطره خون دلم را چون جهانی کرده‌ای
تا ز حیرانی ندانم قطره‌ای را از جهان
هوش مصنوعی: تو به قدری در دل من تأثیر گذاشته‌ای که حالا احساس می‌کنم یک قطره خون کوچک از دلم، تمام دنیا را پر کرده است، به‌طوری که در میان این حیرت و سرگشتگی، نمی‌توانم تشخیص دهم که این قطره از جهان جداست یا نه.
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح
تا ز سرمستی ندانم من قدح را از دهان
هوش مصنوعی: شما با دست خودت جامی را بر لبان من گذاشتی تا از مستی و سرخوشی به حدی برسم که نتوانم بفهمم جام در دهان من است.
من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند
کز شراب تو ندانند از زمین تا آسمان
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که از زمین تا آسمان، پرندگان مستی را ببینم که از شراب تو خبر ندارند.
صد شبان چون من سپرده گوسفند خود به گرگ
گوسفندان را چه کردی با کی گویم کو شبان
هوش مصنوعی: بسیاری از شبانان مشابه من، گوسفندان خود را به گرگ سپرده‌اند. حالا باید بگویم با گوسفندان چه کرده‌اند و شبان کجاست که از آن‌ها دفاع کند؟
در بیان آرم نیایی ور نهان دارم بتر
درنگنجی از بزرگی در جهان و در نهان
هوش مصنوعی: اگر بخواهم رازی را بگویم، بهتر است که نیایم و آن را مخفی نگه دارم. زیرا در این دنیا، بزرگی و عظمت چیزی نیست که در پنهان جا بگیرد.
گر نهان را می شناسم از جهان در عاشقی
مؤمن عشقم مخوان و کافرم خوان ای فلان
هوش مصنوعی: اگر من شخصیتی پنهان را در عشق می‌شناسم، پس لطفاً من را مؤمن ندان و مرا کافر خطاب کن، ای کسی که نامم را می‌دانی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۶۸ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ماهی ها"
با صدای دنگ شو (آلبوم اتاق گوشواره)

حاشیه ها

1394/03/17 02:06
شایان

نباید جایی که از کلمه (کی) استفاده شده (که) باشه؟

1397/03/28 10:05
علی رضا هاشمی

در دیوان شمس موارد زیادی وجود دارد که به جای «که» از «کی» استفاده شده. هرچند که به تصور من اصلاً و ابتداءً «کی» بوده و در کثرت گفتار به صورت «که» درآمده که امروز هم در گفتار رایج است و هم نوشته می‌شود.
انتهای بیت سوم می‌تواند به صورت «چون بود بی‌جان جهان» باشد.