گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴

عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان
وز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقان
نوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسید
برگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقان
از لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جان
برفزوده‌ست از مکان و لامکان ای عاشقان
ما مثال موج‌ها اندر قیام و در سجود
تا بدید آید نشان از بی‌نشان ای عاشقان
گر کسی پرسد کیانید ای سراندازان شما
هین بگوییدش که جان جان جان ای عاشقان
گر کسی غواص نبود بحر جان بخشنده است
کو همی‌بخشد گهرها رایگان ای عاشقان
این چنین شد وان چنان شد خلق را در حقه کرد
بازرستیم از چنین و از چنان ای عاشقان
ما رمیت اذ رمیت از شکارستان غیب
می جهاند تیرهای بی‌کمان ای عاشقان
چون ز جست و جوی دل نومید گشتم آمدم
خفته دیدم دل ستان با دلستان ای عاشقان
گفتم ای دل خوش گزیدی دل بخندید و بگفت
گل ستاند گل ستان از گلستان ای عاشقان
زیر پای من گل است و زیر پاهاشان گل است
چون بکوبم پا میان منکران ای عاشقان
خرما آن دم که از مستی جانان جان ما
می نداند آسمان از ریسمان ای عاشقان
طرفه دریایی معلق آمد این دریای عشق
نی به زیر و نی به بالا نی میان ای عاشقان
تا بدید آمد شعاع شمس تبریزی ز شرق
جان مطلق شد زمین و آسمان ای عاشقان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان
وز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقان
هوش مصنوعی: زندگی‌های شما هر لحظه شاد و خوش باشد ای عاشقان، و شما که این دنیا را مانند شکر شیرین می‌دانید، زندگی‌تان پر از خوشی باد.
نوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسید
برگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقان
هوش مصنوعی: عاشقان در هیجان و نشاطی هستند که به بالاترین مقام‌ها و نشانه‌ها می‌رسند، اما این کاروان افرادی که در عشق هستند، هرگز از زمین به آسمان یا از آسمان به زمین دست نمی‌زنند.
از لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جان
برفزوده‌ست از مکان و لامکان ای عاشقان
هوش مصنوعی: از دریا چه بگویم، که دریا دیگر لب ندارد؛ زندگی جان تازه‌ای به خود گرفته است، هم از اینجا و هم از آنجا. ای عاشقان!
ما مثال موج‌ها اندر قیام و در سجود
تا بدید آید نشان از بی‌نشان ای عاشقان
هوش مصنوعی: ما مانند موج‌ها هستیم که در حال ایستادن و خم شدن هستیم، تا زمانی که نشانه‌ای از آنچه بی‌نشان است، به چشم آید ای عاشقان.
گر کسی پرسد کیانید ای سراندازان شما
هین بگوییدش که جان جان جان ای عاشقان
هوش مصنوعی: اگر کسی از شما سرانجامی بخواهد و بپرسد که کی هستید، به او بگویید که ما عاشقان جان جان هستیم.
گر کسی غواص نبود بحر جان بخشنده است
کو همی‌بخشد گهرها رایگان ای عاشقان
هوش مصنوعی: اگر کسی در عمق این دریا شنا کند، می‌تواند از گنجینه‌های آن بهره‌مند شود. این دریا به رایگان، جواهرات خود را به عاشقان می‌دهد.
این چنین شد وان چنان شد خلق را در حقه کرد
بازرستیم از چنین و از چنان ای عاشقان
هوش مصنوعی: اینگونه شد و آنگونه شد، مردم را در بازی زندگی فریب دادیم. از این و آن، ای عاشقان، فرار کنید.
ما رمیت اذ رمیت از شکارستان غیب
می جهاند تیرهای بی‌کمان ای عاشقان
هوش مصنوعی: ای عاشقان! بدانید که شما به هدف نمی‌زنید، بلکه تیرهای بی‌کمان به سوی شما پرتاب می‌شوند از دنیای ناپیدا.
چون ز جست و جوی دل نومید گشتم آمدم
خفته دیدم دل ستان با دلستان ای عاشقان
هوش مصنوعی: پس از آنکه از تلاش برای دستیابی به محبت و عشق ناامید شدم، به خواب فرو رفتم و در خواب دیدم که یار محبوب و معشوق در کنار محبوب دیگری قرار دارد. ای عاشقان، این تصویر را مشاهده کردم.
گفتم ای دل خوش گزیدی دل بخندید و بگفت
گل ستاند گل ستان از گلستان ای عاشقان
هوش مصنوعی: به دل گفتند که شاد باش و دلخوشی را بپذیر. دل پاسخ داد که از گلستان عشق، گل زیبایی را برگزیدم. ای عاشقان!
زیر پای من گل است و زیر پاهاشان گل است
چون بکوبم پا میان منکران ای عاشقان
هوش مصنوعی: زیر پای من گل و گلاب است و کسانی که به منکران تعلق دارند نیز زیر پاهایشان گل است. زمانی که من با پای خود بر روی این گلاب‌ها می‌کوبم، این عمل را به عنوان یک ابراز عشق و شور و شوق به زندگی در نظر بگیرید.
خرما آن دم که از مستی جانان جان ما
می نداند آسمان از ریسمان ای عاشقان
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که خرما از خوشحالی و سرمستی معشوق جان ما را درک نمی‌کند، آسمان و زمین برای عاشقان بی‌معنا می‌شوند.
طرفه دریایی معلق آمد این دریای عشق
نی به زیر و نی به بالا نی میان ای عاشقان
هوش مصنوعی: این بیت درباره‌ی دریای عشق صحبت می‌کند که حالتی خاص و متفاوت دارد. این دریا نه به شکل معمول پایین و بالا می‌رود و نه محدود به مرزهای عادی است. به نوعی، این عشق در حالتی معلق و خاص قرار دارد که تنها عاشقان قادر به درک آن هستند.
تا بدید آمد شعاع شمس تبریزی ز شرق
جان مطلق شد زمین و آسمان ای عاشقان
هوش مصنوعی: زمانی که نور شمس تبریزی از شرق درخشید، وجود همه‌چیز در آسمان و زمین دگرگون شد و جان ها به زندگی و عشق فراخوانده شدند. ای عاشقان، به این نور و تغییرات توجه کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ای عاشقان"
با صدای علیرضا افتخاری (آلبوم شب عاشقان)

حاشیه ها

1393/02/07 22:05
ناشناس

این شعر را حتما با نوای آسمانی علیرضا افتخاری و ساز روحانی مرحوم ذوالفنون بشنوید

1395/03/20 21:06
sina

بیت هشتم اذ درسته؟؟ یا از ؟؟

1396/02/30 16:04
ابوذر

با درود خدمت جناب سینا: واژه ( اذ ) مخفف واژه اذا و اشاره دارد به آیه 17 از سوره انفال.

1396/10/08 00:01
سینا

شاهکار افتخاری و ذوالفنون و این شعر رو از دست ندید

1404/03/14 19:06
هاوژین

این شعر رو همیشه به یاد شهدا میخونم💔