گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۳۲

ای دشمن عقل و جان شیرین
نور موسی و طور سینین
ای دوست که زهره نیست جان را
تا از تو نشان دهد به تعیین
ای هر چه بگویم و نویسم
برخوانده نانبشته پیشین
ای آنک طبیب دردهایی
بی قرص بنفشه و فسنتین
ای باعث رزق مستمندان
بی قوصره و جوال و خرجین
هر ذوق که غیر حضرت توست
نوش تین است و نیش تنین
دو پاره کلوخ را بگیری
ویسی سازی از آن و رامین
وان نقش از آن فروتراشی
طینی باشد میانه طین
پس در کف صنع نقش بندت
لعبت‌هااند این سلاطین
بر هم زنشان چو دو سبو تو
تا بشکند آن یکی به توهین
تا لاف زند که من شکستم
تو بشکسته به دست تکوین
چون بادی را کنی مصور
طاووس شوند و باز و شاهین
شب خواب مسافری ببندی
یعنی که مخسب خیز بنشین
بنشین به خیال خانه دل
هر نقش که می کنیم می بین
نقشی دگری همی‌فرستیم
تا لقمه او شود نخستین
تا صورت راست را بدانی
در سینه ز صورت دروغین
من از پی اینت نقش کردم
تا کلک مرا کنی تو تحسین
امشب همه نقش‌ها شکارند
از اسب فرومگیر تو زین
تا روز سوار باش بر صید
مندیش ز بالش و نهالین
می گرد به گرد لیل لیلی
گر مجنونی ز پای منشین
امشب صدقات می دهد شاه
ان الصدقات للمساکین
صاع سلطان اگر بجویی
یابی به جوال ابن یامین
بس کن که دعا بسی بکردی
گوش آر از این سپس به آمین

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دشمن عقل و جان شیرین
نور موسی و طور سینین
ای آنکه دشمن عقلی و دشمن جانِ شیرین، ای نوری که در [دست] موسی و [درخت] طور سینا ظاهر شدی!
ای دوست که زهره نیست جان را
تا از تو نشان دهد به تعیین
ای دوستی که جان بی‌زبان من جرأت نشانی دادن بصری از تو را ندارد!
ای هر چه بگویم و نویسم
برخوانده نانبشته پیشین
هوش مصنوعی: هر چه که بگویم یا بنویسم، تو پیش از من آن را خوانده‌ای و نیازی به نوشتن مجدد نیست.
ای آنک طبیب دردهایی
بی قرص بنفشه و فسنتین
هوش مصنوعی: ای کسی که درمان کننده دردهایی هستی بدون نیاز به داروهایی مثل بنفشه و فسنتین.
ای باعث رزق مستمندان
بی قوصره و جوال و خرجین
هوش مصنوعی: ای تو که موجب روزی کسان نیازمند هستی، بدون نیاز به وسایل و لوازم فراوان.
هر ذوق که غیر حضرت توست
نوش تین است و نیش تنین
هر ذوق و لذتی بدون حضورت، مثل انجیر؛ بی‌مغز است و مثل دندان اژدها؛ برّنده.
دو پاره کلوخ را بگیری
ویسی سازی از آن و رامین
دو تکه کلوخ بی‌جان را بدل به دو عاشق و معشوق اسطوره‌ای می‌کنی.
وان نقش از آن فروتراشی
طینی باشد میانه طین
و علت تراشیدن نقش این دو؛ نمایش در هم‌آمیختگی و یگانگی عاشق با معشوق است.  
پس در کف صنع نقش بندت
لعبت‌هااند این سلاطین
پس، تمامی سلاطین عشق، عروسک‌هایی در دستان نقش‌زن تو هستند.
بر هم زنشان چو دو سبو تو
تا بشکند آن یکی به توهین
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر دو سبو (جره) اشاره شده که به هم می‌خورند و به واسطه این برخورد، یکی از آن‌ها ممکن است بشکند. این تصویر کنایه از این است که وقتی دو چیز یا دو فرد به هم برخورد می‌کنند، ممکن است یکی از آن‌ها آسیب ببیند یا به نحوی آسیب ببیند. این موضوع به نوعی به نحوه برخورد انسان‌ها با یکدیگر و پیامدهای آن اشاره دارد.
تا لاف زند که من شکستم
تو بشکسته به دست تکوین
هوش مصنوعی: او می‌گوید که اگر کسی ادعا کند که من شکست خورده‌ام، در واقع خودش هم به دست سرنوشت و وقایع زندگی دچار شکستی شده است.
چون بادی را کنی مصور
طاووس شوند و باز و شاهین
هوش مصنوعی: وقتی بادی را بگشایی، می‌توانند پرندگان زیبا مانند طاووس، باز و شاهین ظاهر شوند.
شب خواب مسافری ببندی
یعنی که مخسب خیز بنشین
هوش مصنوعی: شب وقتی که مسافری خوابش می‌برد، به این معناست که مدتی را برای استراحت انتخاب کرده است. بنابراین، از تو می‌خواهم که در این زمان بی‌حرکت بنشینی و آرامش را تجربه کنی.
بنشین به خیال خانه دل
هر نقش که می کنیم می بین
هوش مصنوعی: نشان دهنده این است که هر تصوری که در ذهن داریم، می‌تواند به واقعیت تبدیل شود. به آرامش و خیال پردازی در مورد خانه قلب، اهمیتی ویژه بدهیم و به این فکر کنیم که هر تصویری که می‌سازیم، قابلیت دیده شدن و تحقق بیرونی را دارد.
نقشی دگری همی‌فرستیم
تا لقمه او شود نخستین
هوش مصنوعی: ما نقشی جدید ارسال می‌کنیم تا او که لقمه‌اش را می‌خورد، در ابتدا باشد.
تا صورت راست را بدانی
در سینه ز صورت دروغین
هوش مصنوعی: برای اینکه حقیقت را بشناسی، باید از ظواهر فریبی که در اطرافت وجود دارد عبور کنی و به عمق احساسات و واقعیت‌های درونی نگاه کنی.
من از پی اینت نقش کردم
تا کلک مرا کنی تو تحسین
هوش مصنوعی: من برای تو نقاشی کرده‌ام تا تو هنر من را ستایش کنی.
امشب همه نقش‌ها شکارند
از اسب فرومگیر تو زین
امشب همه‌ی پدیده‌ها، شکار خواهند شد. پس زین اسب شکاری (روحت) را [برای استراحت] برندار.
تا روز سوار باش بر صید
مندیش ز بالش و نهالین
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر شکار بخصوصی سوار هستی، به زیبایی و لطافت پرندگانی که بر دوش و درختان نشسته‌اند، فکر نکن.
می گرد به گرد لیل لیلی
گر مجنونی ز پای منشین
هوش مصنوعی: اگر مجنونی هستی، مدام به دور لیلی بگرد و از پای او بر نخواهی نشست.
امشب صدقات می دهد شاه
ان الصدقات للمساکین
هوش مصنوعی: امشب پادشاه به نیازمندان کمک مالی می‌کند.
صاع سلطان اگر بجویی
یابی به جوال ابن یامین
هوش مصنوعی: اگر به دنبال قدرت و مقام سلطنت هستی، می‌توانی به آثار و نوشته‌های ابن یامین مراجعه کنی و از آنها الهام بگیری.
بس کن که دعا بسی بکردی
گوش آر از این سپس به آمین
هوش مصنوعی: کافی است که خیلی دعا کرده‌ای، حالا به آنچه می‌گویی گوش کن و بعد بگو آمین.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۳۲ به خوانش عندلیب