گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۲۵

بازآمد آستین فشانان
آن دشمن جان و عقل و ایمان
غارتگر صد هزار خانه
ویران کن صد هزار دکان
شورنده صد هزار فتنه
حیرتگه صد هزار حیران
آن دایه عقل و آفت عقل
آن مونس جان و دشمن جان
او عقل سبک کجا رباید
عقلی خواهد چو عقل لقمان
او جان خسیس کی پذیرد
جانی خواهد چو بحر عمان
آمد که خراج ده بیاور
گفتم که چه ده دهی است ویران
طوفان تو شهرها شکست است
یک ده چه زند میان طوفان
گفتا ویران مقام گنج است
ویرانه ماست ای مسلمان
ویرانه به ما ده و برون رو
تشنیع مزن مگو پریشان
ویرانه ز توست چون تو رفتی
معمور شود به عدل سلطان
حیلت مکن و مگو که رفتم
اندر پس در مباش پنهان
چون مرده بساز خویشتن را
تا زنده شوی به روح انسان
گفتی که تو در میان نباشی
آن گفت تو هست عین قرآن
کاری که کنی تو در میان نی
آن کرده حق بود یقین دان
باقی غزل به سر بگوییم
نتوان گفتن به پیش خامان
خاموش که صد هزار فرق است
از گفت زبان و نور فرقان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازآمد آستین فشانان
آن دشمن جان و عقل و ایمان
هوش مصنوعی: دشمن جان و عقل و ایمان دوباره با قدرت و شدت بازگشته است.
غارتگر صد هزار خانه
ویران کن صد هزار دکان
هوش مصنوعی: ویران کننده‌ای که به هزاران خانه آسیب می‌زند و صدها دکان را تخریب می‌کند.
شورنده صد هزار فتنه
حیرتگه صد هزار حیران
هوش مصنوعی: شخصی با شور و شوقی فراوان، موجب بروز هزاران مشکل و بلوا شده و در این میان، افراد زیادی را در حیرت و سردرگمی قرار داده است.
آن دایه عقل و آفت عقل
آن مونس جان و دشمن جان
هوش مصنوعی: عقل یک دایه و پرستار برای روح است، اما در عین حال آفت و مشکل آن نیز به حساب می‌آید؛ چون همواره مونس و همراه جان است، اما همچنین می‌تواند دشمن آن نیز باشد.
او عقل سبک کجا رباید
عقلی خواهد چو عقل لقمان
هوش مصنوعی: عقل سبک و سطحی از چه کسی می‌تواند به دست آید، وقتی که کسی عقل و فهمی مانند لقمان را خواهد داشت.
او جان خسیس کی پذیرد
جانی خواهد چو بحر عمان
هوش مصنوعی: کسی که روحی بخیل دارد، چطور می‌تواند پذیرای زندگی پر از شور و عشق باشد؟ مثل اینکه جان او به وسعت دریا باشد، اما در حقیقت این گونه نیست.
آمد که خراج ده بیاور
گفتم که چه ده دهی است ویران
هوش مصنوعی: فردی به من گفت که مالیات و هزینه‌ای بیاور. من پاسخ دادم که چه خانه‌ای را می‌خواهی بپردازی که خراب شده است؟
طوفان تو شهرها شکست است
یک ده چه زند میان طوفان
هوش مصنوعی: طوفان باعث ویرانی شهرها می‌شود، اما در این میان یک ده یا روستا چگونه می‌تواند در برابر آن از خود دفاع کند؟
گفتا ویران مقام گنج است
ویرانه ماست ای مسلمان
هوش مصنوعی: گفتند که جایگاه گنجینه‌ها و ثروت‌ها در ویرانه‌ها و خراب‌ها قرار دارد، و حالا ما نیز در چنین ویرانه‌ای هستیم ای مسلمان.
ویرانه به ما ده و برون رو
تشنیع مزن مگو پریشان
هوش مصنوعی: به ما ویرانه‌ای بده و خودت را دور نگه‌دار، از سرزنش کردن ما پرهیز کن و نگو که ما در هم ریخته‌ایم.
ویرانه ز توست چون تو رفتی
معمور شود به عدل سلطان
هوش مصنوعی: زمانی که تو رفتی، این ویرانه به لطف عدالت سلطان دوباره سرسبز و آباد خواهد شد.
حیلت مکن و مگو که رفتم
اندر پس در مباش پنهان
هوش مصنوعی: تلاش نکن که بخواهی فرار کنی و نگویی که من در پشت در هستم. در پنهانی نمان.
چون مرده بساز خویشتن را
تا زنده شوی به روح انسان
هوش مصنوعی: خودت را به گونه‌ای بساز که به زندگی جدید و معنوی دست یابی.
گفتی که تو در میان نباشی
آن گفت تو هست عین قرآن
هوش مصنوعی: اگر بگویی که تو در میانه نیستی، این گفته خود تو است که معادل آیات قرآن است.
کاری که کنی تو در میان نی
آن کرده حق بود یقین دان
هوش مصنوعی: هر کاری که تو در دل نی (نی برای حضور و زندگی) انجام دهی، یقیناً آن کار حق است و واقعیت دارد.
باقی غزل به سر بگوییم
نتوان گفتن به پیش خامان
هوش مصنوعی: ما نمی‌توانیم تمام غزل را به طور کامل بیان کنیم، زیرا در حضور نادانان نمی‌توان سبک کلام را حفظ کرد.
خاموش که صد هزار فرق است
از گفت زبان و نور فرقان
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا بین گفتن با زبان و درک نور معرفت تفاوت‌های زیادی وجود دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۲۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/10/14 15:01
نادر..

او عقل سبک کجا رباید..