غزل شمارهٔ ۱۹۲۳
ای روی مه تو شاد خندان
آن روی همیشه باد خندان
آن ماه ز هیچ کس نزادهست
ور زانک بزاد زاد خندان
ای یوسف یوسفان نشستی
در مسند عدل و داد خندان
آن در که همیشه بسته بودی
وا شد ز تو با گشاد خندان
ای آب حیات چون رسیدی
شد آتش و خاک و باد خندان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای روی مه تو شاد خندان
آن روی همیشه باد خندان
هوش مصنوعی: ای روی تو همیشه شاد و خندان، مثل مهی که همیشه در اوج خوشحالی است.
آن ماه ز هیچ کس نزادهست
ور زانک بزاد زاد خندان
هوش مصنوعی: این ماه به هیچکس تعلق ندارد و از هیچکس به وجود نیامده است، بلکه به خاطر تولدش همیشه خندان و شاداب است.
ای یوسف یوسفان نشستی
در مسند عدل و داد خندان
هوش مصنوعی: ای یوسفِ بهترینها، تو بر جایگاه عدالت و انصاف نشستهای و با لبخندی دلنشین، به عدالت مینگری.
آن در که همیشه بسته بودی
وا شد ز تو با گشاد خندان
هوش مصنوعی: در را که همیشه به روی من بسته بودی، اکنون به لطف تو و با لبخندی باز شده است.
ای آب حیات چون رسیدی
شد آتش و خاک و باد خندان
هوش مصنوعی: ای آب حیات، وقتی به ما رسیدی، به شکل آتش، خاک و باد خوشحال شدی.