غزل شمارهٔ ۱۸۶۴
در پرده دل بنگر صد دختر آبستان
زان گنجگه دلها زان سجده گه مستان
بشنو چه به اسرارم می آید از آن طارم
یک دم که از این سو آ یک دم که قدح بستان
در عربده افتاده از عشق چنین خوبان
هم لشکر ترکستان هم لشکر هندستان
از عقل بپرسیدم کاین شهره بتان چونند
گفتا پنهان صورت پیدا به فن و دستان
در شرق خداوندی شمس الحق تبریزی
آیند و روند اینها در هر چمن و بستان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در پرده دل بنگر صد دختر آبستان
زان گنجگه دلها زان سجده گه مستان
هوش مصنوعی: به اعماق دل خود نگاه کن، چندین دختر زیبا و دلنشین در آنجا وجود دارند، که مانند گنجینههایی از محبت و عشق هستند و در مکانهای مقدس، به سجده و عبادت مشغولاند.
بشنو چه به اسرارم می آید از آن طارم
یک دم که از این سو آ یک دم که قدح بستان
هوش مصنوعی: به شنیدن رازها و اسراری که از دنیای زیبای عشق به من میرسد توجه کن، چون یک لحظه غفلت برایت کافی است که از اینجا به آنجا پرتاب شوی و زندگی و لذت را از دست بدهی.
در عربده افتاده از عشق چنین خوبان
هم لشکر ترکستان هم لشکر هندستان
هوش مصنوعی: در عشق این معشوقان زیبا، شور و جنونی به وجود آمده است که تمامی لشکرهای ترک و هند را به حرکت درآورده است.
از عقل بپرسیدم کاین شهره بتان چونند
گفتا پنهان صورت پیدا به فن و دستان
هوش مصنوعی: از عقل پرسیدم که این معشوقان زیبا چگونهاند، پاسخ داد که آنها به شکل پنهان و با هنر و مهارت خودشان نمایان میشوند.
در شرق خداوندی شمس الحق تبریزی
آیند و روند اینها در هر چمن و بستان
هوش مصنوعی: در شرق، وجود مقدس شمس الحق تبریزی میآید و میرود، و این حضور او در هر چمن و باغی حس میشود.