گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۶۲

چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن
صد جان به عوض بستان وان شیوه تو با ما کن
عیسی چو توی ما را همکاسه مریم کن
طنبور دل ما را هم ناله سرنا کن
دستی بنه ای چنگی بر نبض چنین پیری
وان خون دل زر را در ساغر صهبا کن
جمعیت رندان را بر شاهد نقدی زن
ور زهد سخن گوید تو وعده به فردا کن
دیوانه و مستی را خواهی که بشورانی
زنجیر خودم بنما وز دور تماشا کن
دیدم ز تو من نقشی بر کالبدی بسته
جان گفت علی الله گو دل گفت علالا کن
زان روز من مسکین بی‌عقل شدم بی‌دین
زان زلف خوش مشکین ما را تو چلیپا کن
زنار ببند ای دل در دیر بکن منزل
زان راهب پرحاصل یک بوسه تقاضا کن
در چهره مخدومی شمس الحق تبریزی
گر رغبت ما بینی این قصه غرا کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن
صد جان به عوض بستان وان شیوه تو با ما کن
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که من مانند چنگی شدم، چنگ تو را باز کن. برای هر جان که از دست می‌دهم، جان دیگری به من بده و با ما همانگونه که می‌خواهی رفتار کن.
عیسی چو توی ما را همکاسه مریم کن
طنبور دل ما را هم ناله سرنا کن
هوش مصنوعی: ای عیسی، مانند مریم ما را در یک محفل قرارده، و دل‌های ما را با نغمه‌های ساز و سرنا به هم نزدیک کن.
دستی بنه ای چنگی بر نبض چنین پیری
وان خون دل زر را در ساغر صهبا کن
هوش مصنوعی: دستی بر نبض این پیر بگذار و احساسات عمیق و دردهای او را در کنار شادی‌ها و لذت‌های زندگی بیاب. در حقیقت، تلاش کن تا درد و رنج او را به زیبایی و خوشی تبدیل کنی.
جمعیت رندان را بر شاهد نقدی زن
ور زهد سخن گوید تو وعده به فردا کن
هوش مصنوعی: اگر در جمع دوستان و عاشقان هستی، در وصف زیبایی و محبت او سخن بگو و اگر به زهد و دینداری می‌پردازی، سخنانت را به آینده موکول کن و در حال حاضر از لذت‌های زندگی غافل نشو.
دیوانه و مستی را خواهی که بشورانی
زنجیر خودم بنما وز دور تماشا کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دیوانه‌وار و سرمست زندگی را تجربه کنی، من را از قید و بندهایم آزاد کن و دور از چشم‌ها به تماشای این دنیا بپرداز.
دیدم ز تو من نقشی بر کالبدی بسته
جان گفت علی الله گو دل گفت علالا کن
هوش مصنوعی: دیدم که اثری از تو بر جسدی که جانش در حال صحبت بود، مشاهده کردم. جان گفت به خدا، اما دل گفت که باید آرامش را به خودم برگردانم.
زان روز من مسکین بی‌عقل شدم بی‌دین
زان زلف خوش مشکین ما را تو چلیپا کن
هوش مصنوعی: از آن روز که به عشق تو گرفتار شدم، دیگر عقل و ایمان را از دست دادم. ای معشوق با آن موهای خوشبو و سیاهت، ما را با عشق خود نجات بده.
زنار ببند ای دل در دیر بکن منزل
زان راهب پرحاصل یک بوسه تقاضا کن
هوش مصنوعی: ای دل، به زنجیر محبت درآ، و در میخانه آرام بگیر. از آن راهب پر بار، یک بوسه بخواه.
در چهره مخدومی شمس الحق تبریزی
گر رغبت ما بینی این قصه غرا کن
هوش مصنوعی: اگر در چهره محبوب و زنده‌ دلی چون شمس تبریزی، تمایل و اشتیاق ما را ببینی، این داستان را برایمان جذاب و زیبا کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۶۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/09/13 18:12
محمد

بیت سوم، «خون دل رز» باید باشه که منظور شرابه، خون دل انگور. نه زر به معنی طلا.

1398/10/09 22:01
امیر رجبی

با سلام
بیت سوم به جای "زر" باید "رَز" نوشته شود ، با استناد به نسخه شفیعی کدکنی