غزل شمارهٔ ۱۸۵۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
در بیت هفتم ذالنون دارای غلط املایی است . تصحیح بفرمایید
خرابات راه بی چونی است که به سوی گذشته میرود راه آفتاب و راه حقیقت و راه پیر و راه خدا و راه پاکی و صفا و یگانگی همه به آن سوی است
در مقابل راه شگردها و اندازه گیریها (فنّ و تکنولوژی) و فریبها و عقلها و سیاستها و کالاها و سودها و زورها و حکومتها و پیچیدگیها که همه به سوی آینده است
راه گذشته راه راستی است و راه آینده راه دروغ، آیا یکی خوب است و دیگری بد؟ خیر اینگونه نیست بلکه هر دو راه هستند و راه تنها راه است و خوب و بد ندارد همان گونه که خدا خوب و بد ندارد و خوب و بد تنها یک مقوله عقلی است و به هستی و وجود مربوط نمی شود
آنها که راه گذشته را میروند باید آن راه را بشناسند و آنها که به سوی آینده میروند باید آن راه را بلد باشند هر چند هر کسی تا اندازه خیلی محدودی به هر دو آشناست تا بتواند به زندگی معمول خود به پردازد
آیا این دو راه جدا از یک دیگرند؟ خیر این گونه نیست این دو با هم در کنار هم و منطبق بر یک دیگر اند مثل نور و تاریکی مثل شب و روز مثل خواب و بیداری و مثل روشنی و سایه
تنها انسان است که این انتخاب را به خود میدهد و این آزادی را تجربه میکند که عشق به ورزد به راهی که بر میگزیند تا آبادی خود را آنجا بسازد و بر پا کند
ما راه آینده را میرویم زیرا همه به آن سوی میروند و ما را هم با خود میبرند که راهی کم خطر است در مقابل آن دیگری که بسیار دشوار است زیرا راه خرابیها است و بسیاری با تو میستیزند اگر بخواهی آنها را که خراب کرده شده است باز سازی کنی که آنگاه راه آینده را هم تغییر میدهی
ولی بزرگان و عاشقان دیگر که آن راه دیگر را میدانند با شعر خود ما را هم بی نصیب نمی گذرند
امروز بطور علمی هم ثابت شده است که این دو راه بی پایان و نا شناخته اند و ما فیزیکی برای آن نمی شناسیم، یکی سیاه چالهها اند که زمان آینده مطلق است و یکی بیگ بنگها و پیدایشها و کهکشانها و خورشیدها که از گذشته حکایت میکند ما تنها این میانه را میشناسیم آن هم به کمک سه فیزیک کاملا جدا گانه کلاسیک یا نیوتونی و نسبیت یا انیشتنی و کوآنتومی
خود بینی (انگلیسی: Vanity)، و غرور هسته اصلی روابط متقابل انسانها است.
خود بینی
خود بینی و پر مدعاییها، هسته اصلی روابط متقابل انسانها است. 1
غربت
خود بینی بود که نخستین بار انسان را از روح، «روح کلی the Universal Spirit»، «فیض الهی Divine grace» فضل الهی جدا کرد.
آینه نماد خود بینی
در داستانهای اساطیری آمده روزگاری انسان میتوانست از میان آینه آمد و شد کند. اما در ترفندی جادویی محبوس آینهٔ خود شد.
و همچون یک رؤیا وظیفهٔ پر ملال تکرار اعمال «خود» را به عهده گرفت. 2
غرق تصویر خویش
خود بزرگ بینی به منزله نیروی تولید شده در اثر تصویر خویش است. انسانی که غرق در تصویر خویش، باشد. از آنجا که امیدی ندارد زمانی بتواند به سر منشأ چیزها باز گردد، در وجود خویشتن در طلب تسلی و آرامش است. و با این کار قصد دارد تصویر خود را جاودان سازد.
جدایی از فیض الهی
هیچ امیدی نیست که انسان غرق در تصویر خویش، به سر منشأ چیزها بازگردد، تعقل قلب انسان را از خود بینی و همراه ملازمش یعنی خود بزرگ بینی دور میکند.
لایه زیرین نقاب خود بزرگ بینی، ترحم و دلسوزی به حال خود است که تغییر شکل داده. 3
بزرگان معرفتی دو برخورد داشتهاند:
الف: شفقت با عامه.
ب: در طلب معرفت عدم دلسوزی به حال خود. 4
منابع
↑ (1) The Eagle"s Gift، Simon and Schuster, 1981
↑ (2) خورخه لوئیس بورخس ترجمه احمد اخوت، کتاب موجودات خیالی، تهران ماه ریز ۱۳۸۰ ص ۶۴
↑Carlos Castaneda، The Power of Silence، Simon and Schuster, (3) 1991
↑ (4) یزدانپناه عسکری (۱۴۰۰)، داستانهای بیکرانگی (شرح حکایتهای اسرارالتوحید)، سرانه، ص. ۶۲
چه دانی تو خراباتی که هست از ششجهت بیرون - خرابات قدیمست آن و تو نوآمده اکنون
نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا - نشد مجنون آن لیلی بهجز لیلی صد مجنون
[یزدانپناه عسکری*]
زوال تصویر خود و خُرد شدن خود مهم بینی با تعقل قلب
بدون خودبزرگبینی تأویلت میشود ادراک خرابات ازل.
4.4/170.3+2.1/230.4
4- ببین جانهای آن شیران در آن بیشه ز اجل لرزان - کزان شیر اجل شیران نمی میزند الا خون
***
بایزید بسطامی ؛ محمد معشوق