گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۹۸

ای یار من، ای یار من، ای یار بی‌زنهار من
ای دلبر و دلدار من، ای محرم و غمخوار من
ای در زمین ما را قمر، ای نیم‌شب ما را سحر
ای در خطر ما را سپر، ای ابر شکّربار من
خوش می‌روی در جان من، خوش می‌کنی درمان من
ای دین و ای ایمان من، ای بحر گوهردار من
ای شب‌روان را مشعله، ای بی‌دلان را سلسله
ای قبلهٔ هر قافله، ای قافله سالار من
هم ره زنی هم ره بری، هم ماهی و هم مشتری
هم این سَری هم آن سری، هم گنج و استظهار من
چون یوسف پیغامبری، آیی که خواهم مشتری
تا آتشی اندر زنی در مصر و در بازار من
هم موسیی بر طور من، عیسیء هر رنجور من
هم نور نور نور من، هم احمد مختار من
هم مونس زندان من، هم دولت خندان من
والله که صد چندان من، بگذشته از بسیار من
گویی مرا: «برجه، بگو»، گویم: «چه گویم پیش تو»
گویی: «بیا، حجّت مجو، ای بندهٔ طرّار من»
گویم که: «گنجی شایگان»، گوید: «بلی، نی رایگان
جان خواهم و آنگه چه جان» گویم: «سبک کن بار من»
گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
در صف درآ واپس مجه، ای حیدر کرّار من

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای یار من، ای یار من، ای یار بی‌زنهار من
ای دلبر و دلدار من، ای محرم و غمخوار من
هوش مصنوعی: ای دوست من، ای یار من، تو کسی هستی که همیشه در کنارم هستی و به خاطر تو احساس امنیت می‌کنم. تو محبوب و دلخواه منی و همیشه در لحظات سخت و غمگین همراه منی.
ای در زمین ما را قمر، ای نیم‌شب ما را سحر
ای در خطر ما را سپر، ای ابر شکّربار من
هوش مصنوعی: ای تو که در زمین مانند ماهی، ای تو نیمه‌شب ما که مانند صبحی، ای تو که در زمان سختی‌ها حافظ و محافظ ما هستی، ای ابر پربار و شیرین من.
خوش می‌روی در جان من، خوش می‌کنی درمان من
ای دین و ای ایمان من، ای بحر گوهردار من
هوش مصنوعی: تو به زیبايي در جان من درخشانی و با حضور خود، دردها و مشکلاتم را درمان می‌کنی. ای دین و ایمان من، ای دریاي پر از گنج من.
ای شب‌روان را مشعله، ای بی‌دلان را سلسله
ای قبلهٔ هر قافله، ای قافله سالار من
هوش مصنوعی: ای شب، تو برای بی‌دلان مانند شمعی و من به تو ایمان دارم. تو راهنما و قطب‌نما برای هر کاروانی هستی و من رهبر و هدایت‌گر این کاروانم.
هم ره زنی هم ره بری، هم ماهی و هم مشتری
هم این سَری هم آن سری، هم گنج و استظهار من
هوش مصنوعی: تو هم راهنما هستی و هم گمراه‌کننده، هم هدف و هم خواسته من. تو هم در اینجا حضور داری و هم در آنجا، هم گنجینه من و هم پشتیبانی‌ام.
چون یوسف پیغامبری، آیی که خواهم مشتری
تا آتشی اندر زنی در مصر و در بازار من
هوش مصنوعی: تو همچون یوسف پیامبر به سرزمین ما می‌آیی، تا من مشتری تو شوم و تو آتشی از اندرز و نصیحت برای مردم در مصر و بازار من برافروزی.
هم موسیی بر طور من، عیسیء هر رنجور من
هم نور نور نور من، هم احمد مختار من
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به شخصیت‌های بزرگ مذهبی اشاره می‌کند و از آنها به‌عنوان نمایندگان نور و رحمت یاد می‌کند. او می‌گوید که در زندگی‌اش از وجود این شخصیت‌ها بهره‌مند است و خود را تحت تأثیر روشنی و پیام آنها می‌داند. به نوعی نشان‌دهنده‌ی احساس وابستگی و عشق به این شخصیت‌هاست که در واقع به او امید و قدرت می‌بخشند.
هم مونس زندان من، هم دولت خندان من
والله که صد چندان من، بگذشته از بسیار من
هوش مصنوعی: همنشین و همدم زندان من، همچنین خوشبختی من، قسم یاد می‌کنم که حال و وضع من به مراتب بهتر از بسیاری از افراد دیگر است که از آنها گذشته‌ام.
گویی مرا: «برجه، بگو»، گویم: «چه گویم پیش تو»
گویی: «بیا، حجّت مجو، ای بندهٔ طرّار من»
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که من را به صحبت وادار می‌کنی و می‌پرسی که چه بگویم، ولی من نمی‌دانم چه چیزی باید در برابر تو بیان کنم. نگران نباش، ای بندۀ من، نیازی به توجیه و دلیل آوردن نیست.
گویم که: «گنجی شایگان»، گوید: «بلی، نی رایگان
جان خواهم و آنگه چه جان» گویم: «سبک کن بار من»
هوش مصنوعی: می‌گویم که اگر گنجی ارزشمند وجود داشته باشد، می‌گوید بله، اما من جانم را رایگان خواهم داد. بعد از آن، چه بگویم؟ بنده بار سنگین خود را سبک کن.
گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
در صف درآ واپس مجه، ای حیدر کرّار من
هوش مصنوعی: اگر گنجی می‌خواهی، باید عزم خود را جزم کنی و در مسیر عشق، جان خود را فدای آن کنی و در صف ایستادگی قرار بگیری، مانند حیدر کرار که همواره در میدان نبرد حاضر و شجاع است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۹۸ به خوانش امیرحسین بذرافشان
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/05/16 10:08
امیرمسعود

ضمن تشکر از زحمات شما، به نظر می رسد که در مصرع اول بیت ششم کلمه پیغامبر با وزن شعر همخوانی ندارد و به جای آن از پیغمبر استفاده شود مناسب تر است.

1391/11/24 06:01
ناشناس

بله، هم خوانی ندارد. امّا بدانیم که جلال الدّین محمّدِ بلخی، به همین هیأت می‌نوشته یا می‌نوشته اند، برایش. آن چه هست، آن را دزدیده تلفّظ می‌کرده اند، از این قرار: پیغُم بر.
در «گزیده ی ِ غزلیّات ِ شمس»، دکتر محمّد رضا شفیعی ِ کدکنی -برای ِ نمونه- این نکته را، در پا ورقی، متذکّر شده اند.

1394/07/18 00:10
مسعود

احسنت به مولوی !
استاد نامجو هم چند بیتی از این شعر رو دز یکی از آهنگاش خونده.

1394/12/13 20:03
.

مصرع2بیت ماقبل آخر، ایرادوزنی داره

1394/12/13 20:03
.

همچنین بیت6

1396/07/15 09:10
حمید فریدافشین

باسلام
این غزل مولانای بزرگ را "دولتمند خال اف" خواننده تاجیک اجرا کرده.

1402/11/31 08:01
آرا منتظری

چه خواندنی هم کرده، بسیار پر شور و حرارت و با تمام وجود.

1396/10/20 11:01
سلمان مختاری

این شعر را سید حسام الدین سراج در آلبوم یاد یار بسیار بسیار زیبا خوانده اند.

1397/02/09 04:05
خالدی

ابیاتی از این غزل بزرگ مولانا را "پیام عزیزی" نیز در آلبوم با قدسیان و در وزن الله مدد الله مدد، یا رسول الله نظر خوانده است.

1398/02/26 16:04
میلاد

مدیریت محترم چرا نام استاد محمدرضا لطفی در بین هنرمندانی ک این شعر را اجرا کرده اند دیده نمیشود؟؟

1398/07/16 01:10
مجید بیرانوند

گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو
کسی میدونه معنی برجه چیه ؟

1398/08/13 13:11
خالد قادری

این شعر مولانا را خواننده افغانی، جلیل زولاند، پدر آهنگساز شهیر ایران زمین، فرید زلاند، هم به طرز مخصوص آهنگ های افغانی خیلی با صلابت اجرا کرده اند.

1398/09/14 18:12
کامران کمیلی پور

با سلام.
محمد بیرانوند عزیز!
برجه فعل امر از مصدر جهیدن است. یعنی بپر (پریدن)
مولانا در غزل دیگری گفته است:
درتاز درجهانش اما نه در جهانش
یعنی حمله کن. آن را بپران اما نه در جهان او
در غزل بسیار زیبای آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن گفته است:
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
بجه (جهیدن) یعنی بپر، فرار کن، دوری کن.

1399/02/19 13:05
امیرعلی

با صدای چاوشی خونده بشه دیگه به کمااال میرسه

1399/05/25 21:07
مهدی

با صدای «مقدس نبیوا» و تنظیمی بسیار بشنوید:
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/08/18 05:11

شادی امینی این غزل را بصورت یک ویدو موزیک کوتاه در دوران قرنطینه کرونا اجرا نموده
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/10/23 09:12
سلمان مختاری

این غزل رو اگه یا صدای استاد حسام الدین سراج بشنوید درکش میکنید.

1400/01/18 23:04
امیرالملک

دوسال پیش پرسیده‌اند برجه چه باشد
بر جَه: برخیز
ضمناً، این همه نغمه خوان را رها کنید، خود گوهر شعار را دریابید

1400/08/14 14:11
H Hj

جدیدا آقای  شهرام ناظری تک ترانه ای به نام The light of soul رو با همین قطعه اجرا کرده... اینجا بشنویدش

Alvand Jalali پیوند به وبگاه بیرونی

 ودر Apple music

پیوند به وبگاه بیرونی

1402/10/17 16:01
ali asgari.۹۷

معنی واژه ی مجه چیه ؟ کسی میدونه ؟ دهخدا گفته نوعی گیاهه . در این مصرع چطور معنی میشه ؟

 

1402/11/17 14:02
کژدم

مجه فعل نهی از مصدر جستن/جهیدن است.

1402/11/17 14:02
فرهاد

خواهشی از دوستان! هم این سری هم آن سری. کدام سر مد نظر است. معنی جمله چیست؟ 

1404/01/10 12:04
امین مروتی

شرح غزل شمارهٔ ۱۷۹۸(ای یار من ای یار من)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

 

محمدامین مروتی

 

در این غزل مولانا، سرخوشانه و سپاسگزارانه، تاثیرات و عنایت های شمس را به خودش یادآوری می کند.

 

ای یار من ای یار من! ای یار بی‌زنهار من!

ای دلبر و دلدار من! ای محرم و غمخوار من!

ای در زمین ما را قمر، ای نیم شب ما را سحر

ای در خطر ما را سپر، ای ابر شکربار من

دوبیت اول فقط خطاب است به دلدار و یاری که به معشوق مهلت نمی دهد و در عین حال غمخوار اوست و هوای او را دارد. یاری که همچون ماه، شب زندگانی شاعر را روشن و زندگیش را شیرین و شکربار کرده است.

 

خوش می روی در جان من، خوش می کنی درمان من

ای دین و ای ایمان من، ای بحر گوهردار من

در جان من جای گرفته ای و حالم را خوب می کنی. دین و ایمانم تویی، یعنی به تو باور و اعتماد دارم. تو بحری پر از گوهرهای معنوی هستی.

 

ای شب روان را مشعله، ای بی‌دلان را سلسله

ای قبله ی هر قافله، ای قافله سالار من

مشعل راه مسافران شبی. بر دست و پای عاشقان، زنجیر بسته ای و اسیرشان کرده ای. قافله زندگی مرا تو راهبری می کنی.

 

هم رهزنی هم رهبری، هم ماهی و هم مشتری

هم این سری هم آن سری، هم گنج و استظهار من

راه زندگی معمولی مرا زده ای و لختم کرده ای. در عین حال مرا به زندگی معنوی راهبری کرده ای. مثل ماه نورانی و مثل مشتری نماد سعادتی. دین و دنیا را با هم داری. ثروتی معنوی داری که مایه پشتگرمی من است.

 

 

چون یوسف پیغمبری، آیی که خواهم مشتری

تا آتشی اندرزنی، در مصر و در بازار من

کاروانیان به تعبیر قرآن یوسف را به دارهم معدود یعنی بهایی اندک خریدند. مولانا به شمس می گوید تو همان یوسفی هستی که به مصر آمده ای و مشتری می طلبی. مشتری ای که قدر و ارزش تو را بداند و من همان مشتری ام.

 

هم موسیی بر طور من، عیسیِ هر رنجور من

هم نور نور نور من، هم احمد مختار من

برای من مثل موسی در کوه طور نوید روشنایی هستی و مثل عیسی نوید درمان بیماری هایم و مانند محمد که برگزیده خداست برگزیده منی و برایم نور معنایی.

 

هم مونس زندان من، هم دولت خندان من

والله که صد چندان من، بگذشته از بسیار من

رفیق غم و شادیم هستی و بسیار بیشتر و فراتر از این همه که گفتم، هستی.

 

گویی مرا برجه! بگو، گویم چه گویم پیش تو؟

گویی بیا حجت مجو، ای بنده ی طرّار من

مرا به خودت می خوانی که بپر و پیش من بیا. ولی من نمی دانم در حضورت چه بگویم. می گویی هیچ مگو و دلیل میاور، ای بنده ی زیرک من. طرار به معنی راهزن و دزد است ولی در اینجا به معنی زرنگ و زیرک آمده.

 

گویم که گنجی شایگان، گوید بلی، نَی رایگان

جان خواهم و وانگه چه جان! گویم سبک کن بار من

می گویم تو گنج منی. می گویی ولی ارزان نیستم و در ازای گنج، جانت را می خواهم. می گویم جانم را بستان تا سبک شوم.

 

گر گنج خواهی سر بنه، ور عشق خواهی جان بده

در صف درآ، واپس مجه، ای حیدر کرار من

می گویی اگر گنج معنا می طلبی، باید عاشقانه جان و سرت را بدهی و مانند حیدر کرار در صفوف جنگ، آماده جان فشانی باشی.

 

21 فروردین 1404

1404/02/02 22:05
پوریا زارعی

به نظرم حیدر کرار و اضاف کردن