گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۶۵

عاشق روی جان فزای توییم
رحمتی کن که در هوای توییم
تو به رخسار آفتابی و مه
ما همه ذره در هوای توییم
تا تو زین پرده روی بنمایی
منتظر بر در سرای توییم
ای که ما در میان مجلس انس
بیخود از شربت لقای توییم
خیره چون دشمنان مکش ما را
کآخر ای دوست آشنای توییم
تو رضا می دهی به کشتن ما
ما همه بنده رضای توییم
گرچه با خاتم سلیمانیم
ای پری زاده خاک پای توییم
شمس تبریز جان جان‌هایی
ما همه بنده و گدای توییم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق روی جان فزای توییم
رحمتی کن که در هوای توییم
هوش مصنوعی: ما به شدت به زیبایی تو علاقه‌مندیم، پس لطفی کن و ما را در آغوش محبت خود قرار بده.
تو به رخسار آفتابی و مه
ما همه ذره در هوای توییم
هوش مصنوعی: تو چهره‌ای همچون خورشید و ماه داری و ما همه مانند غبار در فضای وجود تو هستیم.
تا تو زین پرده روی بنمایی
منتظر بر در سرای توییم
هوش مصنوعی: ما منتظریم تا تو از پشت این پرده ظاهر شوی و ما را به دیدار خود فرا خوانی.
ای که ما در میان مجلس انس
بیخود از شربت لقای توییم
هوش مصنوعی: ای کسی که ما در این مجلس دوستانه، به شدت تحت تاثیر زیبایی ملاقات تو هستیم و سرشار از خوشحالی و سرمستی شده‌ایم.
خیره چون دشمنان مکش ما را
کآخر ای دوست آشنای توییم
هوش مصنوعی: ای دوست، تو که ما را خوب می‌شناسی، ما را به خاطر نگاه‌های پر از انتقادتان نکشید مثل دشمنان؛ زیرا ما در واقع به تو وابسته‌ایم.
تو رضا می دهی به کشتن ما
ما همه بنده رضای توییم
هوش مصنوعی: تو به کشتن ما راضی هستی و ما همه به خواسته و رضایت تو تسلیم هستیم.
گرچه با خاتم سلیمانیم
ای پری زاده خاک پای توییم
هوش مصنوعی: اگرچه ما به مقام و منزلت سلیمان دست یافته‌ایم، اما در واقع ما بندگان تو هستیم و به خاک پای تو افتاده‌ایم.
شمس تبریز جان جان‌هایی
ما همه بنده و گدای توییم
هوش مصنوعی: شمس تبریز، تو روح و جان ما هستی و ما همه خدمتگزار و وابسته به تو هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۶۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/03/22 01:05
فرهاد رسولی

احساس من بر اینه که در وصف خدا سروده شده