غزل شمارهٔ ۱۷۳۸
به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم
خوش است گوشه و یا گوشه گشتهای چون من
به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم
چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست
که زهره طالعم و شکر سکرتأثیرم
ز حلق من آن خواهم که شکر سکر کند
دگر همه به تو بخشیدم ای بک و میرم
روم سری بنهم کان سری است باده جان
که خفته به سر پراحتیال و تزویرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گوشهای بروم گوش آن قدح گیرم
که عاشق قدح و درد و خصم تدبیرم
هوش مصنوعی: به گوشهای میروم و جامی برمیدارم، چرا که عاشق نوشیدن و احساس درد و مواجهه با دشمنی هستم و در این زمینه تدبیر و تدبیر دارم.
خوش است گوشه و یا گوشه گشتهای چون من
به هر چه باشد از این دو چو شهد و چون شیرم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در گوشهای نشسته و آرامش دارد، چون من که برای هر چیزی که با آن مواجه میشوم، مانند شهد شیرین و شیر قوی احساس خوبی دارم.
چو آب و روغن با هر کی مرغ آبی نیست
که زهره طالعم و شکر سکرتأثیرم
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که انسانها مانند آب و روغن با یکدیگر هماهنگ نیستند و هر کسی در زندگیاش ممکن است با مشکلات و چالشهای خاصی مواجه شود. زندگی گاهی تلخ و گاهی شیرین است و تجربهها و احساسات متفاوتی را به همراه دارد.
ز حلق من آن خواهم که شکر سکر کند
دگر همه به تو بخشیدم ای بک و میرم
هوش مصنوعی: از گلوی من میخواهم که شیرینی به وجود بیاورد، زیرا دیگر همه چیز را به تو تقدیم کردهام، ای جان و عشق من.
روم سری بنهم کان سری است باده جان
که خفته به سر پراحتیال و تزویرم
هوش مصنوعی: میخواهم خود را آرام کنم، زیرا سرم پر از افکار پنهان و حقهبازی است؛ بادهای که جانم را شاداب میکند، در خواب به سرم میآید.