غزل شمارهٔ ۱۷۳۵
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام
بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری
هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام
به من نگر که بدیدم هزار آزادی
چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام
عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص
اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام
دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند
مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام
زهی گناه که کفر است توبه کردن از او
نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام
به چار مذهب خونش حلال و ریختنی
از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام
بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم
خموش کردم و مردم تمام گشت کلام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام
که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام
هوش مصنوعی: به من خبر دهید که جدایی سخت و تلخ است و خوابهای خوشی که عاشقها میبینند، دیگر ممنوع شده است.
بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری
هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق نیمسلامی از کسی دریافت کند و ناز و خواب او را متوجه شود، به زودی در مسیر عشق خود دچار گمراهی و مشکل میشود.
به من نگر که بدیدم هزار آزادی
چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که هزار بار آزادی را تجربه کردهام، زیرا دل و جانم مانند کنیز و غلامی است که عاشق عشق تو شدهاند.
عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص
اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام
هوش مصنوعی: عشق، یک نور بزرگ و باستانی است که برای افراد خاص و دانشمندان، مهم و شناختهشده است، هرچند که برای عموم مردم ممکن است تنها به شکل ظاهری و جنبههای شهوانی آن دیده شود.
دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند
مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام
هوش مصنوعی: دلم مانند زخم شده است، هیچ فایدهای ندارد که بخواهد به توبه فکر کند. بر من و بر خودت نخند، چون توبهای در کار نیست و هیچ یک از ما به آن نیازی نداریم.
زهی گناه که کفر است توبه کردن از او
نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام
هوش مصنوعی: چه قدر عجیب است که توبه از گناهی که در واقع کفر به حساب میآید، نه راه فراری دارد و نه جایگاهی برای امید و آرامش.
به چار مذهب خونش حلال و ریختنی
از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام
هوش مصنوعی: خون افراد در چهار مذهب حلال و مجاز است، اما عشق حقیقی تنها به خاطر خون شریفان ریخته میشود و هیچ چیز دیگری ارزش این عشق را ندارد.
بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم
خموش کردم و مردم تمام گشت کلام
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق زنده شدم و مانند یک کشتی در دل دریا شناور شدم. حالا دیگر سکوت کردهام و کلامم تمام شده است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/03/18 14:06
...
بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم / خموش کردم و مردم تمام گشت کلام...
بی نظیر!
1401/11/30 15:01
محمود
زهی گناه که کفر است توبه کردن از او