گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۶

برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
بزم شهنشه‌ست نه ما باده می خریم
بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار
درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم
خورشید جام نور چو برریخت بر زمین
ما ذره وار مست بر این اوج برپریم
خورشید لایزال چو ما را شراب داد
از کبر در پیاله خورشید ننگریم
پیش آر آن شراب خردسوز دلفروز
تا همچو دل ز آب و گل خویش بگذریم
پرخواره‌ایم کز کرم شاه واقفیم
در شرب سابقیم و به خدمت مقصریم
زیرا که سکر مانع خدمت بود یقین
زین سو چو فربهیم بدان سوی لاغریم
نوری که در زجاجه و مشکات تافته‌ست
بر ما بزن که ما ز شعاعش منوریم
بس گرم و سرد شد دل از این باده چون تنور
درسوزمان چو هیزم تا هیچ نفسریم
چون شیشه فلک پر از آتش شده‌ست جان
چون کوره بهر ما که مس و قلب یا زریم
ای گلعذار جام چو لاله به مجلس آر
کز ساغر چو لاله چو گل یاسمین بریم
خوش خوش بیا و اصل خوشی را به بزم آر
با جمله ما خوشیم ولی با تو خوشتریم
ای مطرب آن ترانه تر بازگو ببین
تو تری و لطیفی و ما از تو ترتریم
اندرفکن ز بانگ و خروش خوشت صدا
در ما که در وفای تو چون کوه مرمریم
آن دم که از مسیح تو میراث برده‌ای
در گوش ما بدم که چو سرنای مضطریم
گرچه دهان پر است ز گفتار لب ببند
خاموش کن که پیش حسودان منکریم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم
بزم شهنشه‌ست نه ما باده می خریم
هوش مصنوعی: بیا بلند شو تا با هم شراب بنوشیم، چون این جشن و مهمانی مختص پادشاه است و ما فقط برای خوشگذرانی نمی‌خواهیم مست کنیم.
بحری است شهریار و شرابی است خوشگوار
درده شراب لعل ببین ما چه گوهریم
هوش مصنوعی: شهریاری مانند دریا دارد و شرابی خوش‌طعم و لذیذ می‌نوشد. به رنگ قرمز شراب نگاه کن، ما چه گوهرهای قیمتی هستیم.
خورشید جام نور چو برریخت بر زمین
ما ذره وار مست بر این اوج برپریم
هوش مصنوعی: وقتی خورشید نور خود را به زمین می‌تاباند، ما همچون ذرات ریز، از این جلوهٔ زیبای نور در اوج شاد و سرحال می‌شویم.
خورشید لایزال چو ما را شراب داد
از کبر در پیاله خورشید ننگریم
هوش مصنوعی: خورشید ابدی همچون شرابی که به ما می‌دهد، ما ن باید در پیاله‌اش نگریم و به بزرگی خود ببالیم.
پیش آر آن شراب خردسوز دلفروز
تا همچو دل ز آب و گل خویش بگذریم
هوش مصنوعی: شراب دلپذیر و آتشین را به من بده تا بتوانیم از دنیای مادی و جسمی خود عبور کنیم و به معنای عمیق‌تری دست یابیم.
پرخواره‌ایم کز کرم شاه واقفیم
در شرب سابقیم و به خدمت مقصریم
هوش مصنوعی: ما به خاطر لطف و کرم شاه آگاهیم و در پذیرایی و خدمتگزاری با تجربه‌ایم.
زیرا که سکر مانع خدمت بود یقین
زین سو چو فربهیم بدان سوی لاغریم
هوش مصنوعی: چون مستی مانع انجام خدمت است، از این رو به سوی آن چیزهایی که ما را سیر و فربه می‌کند، می‌رویم و از سوی دیگر به آنچه ما را لاغر و ضعیف می‌سازد، دوری می‌کنیم.
نوری که در زجاجه و مشکات تافته‌ست
بر ما بزن که ما ز شعاعش منوریم
هوش مصنوعی: نوری که در شیشه و چراغ روشن است، بر ما بتابان که ما از روشنی آن نور بهره‌مند هستیم.
بس گرم و سرد شد دل از این باده چون تنور
درسوزمان چو هیزم تا هیچ نفسریم
هوش مصنوعی: دل من از این باده، مانند تنوری که هیزم در آن می‌سوزد، داغ و سرد شده و به هیچ وجه آرامش ندارد.
چون شیشه فلک پر از آتش شده‌ست جان
چون کوره بهر ما که مس و قلب یا زریم
هوش مصنوعی: زندگی همچون شیشه‌ای است که در آتش افکنده شده و جان ما نیز مانند کوره‌ای است که در آن مس و طلا را برای ما ذوب می‌کند.
ای گلعذار جام چو لاله به مجلس آر
کز ساغر چو لاله چو گل یاسمین بریم
هوش مصنوعی: ای زیبا رویِ معطر، مانند گل لاله، به مجلس بیا. زیرا از می‌خانه مثل گل لاله و گل یاسمین، شادابی و لذت خواهیم برد.
خوش خوش بیا و اصل خوشی را به بزم آر
با جمله ما خوشیم ولی با تو خوشتریم
هوش مصنوعی: به جشن بیایید و شادی را با هم تجربه کنیم. ما همه خوشحال هستیم، اما بودن در کنار تو برایمان لذت بیشتری دارد.
ای مطرب آن ترانه تر بازگو ببین
تو تری و لطیفی و ما از تو ترتریم
هوش مصنوعی: ای ساززن، آن آهنگ دلنشین را دوباره بخوان. ببین که تو چه زیبا و لطیفی و ما هم از تو تأثیر گرفته‌ایم.
اندرفکن ز بانگ و خروش خوشت صدا
در ما که در وفای تو چون کوه مرمریم
هوش مصنوعی: متن به این معناست که صدای دلنشینی که از تو به گوش می‌رسد، در ما طنین‌انداز شده و نشان‌دهنده‌ی وفاداری و استقامت ما در برابر توست، همان‌طور که کوه‌ها محکم و استوار هستند.
آن دم که از مسیح تو میراث برده‌ای
در گوش ما بدم که چو سرنای مضطریم
هوش مصنوعی: زمانی که از مسیح، تو چیزی به ما داده‌ای، در گوش ما مانند صدای ناله‌ای که نگران و مضطرب است، طنین‌انداز می‌شود.
گرچه دهان پر است ز گفتار لب ببند
خاموش کن که پیش حسودان منکریم
هوش مصنوعی: اگرچه صحبت‌ها و سخن‌ها زیاد است، اما بهتر است سکوت کنی و زبانت را ببندی، زیرا ما پیش چشم حسودان، در حالتی از خجالت و نارضایتی هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۰۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/10/30 14:12
نادر..

با جمله ما خوشیم، ولی با تو خوشتریم..