غزل شمارهٔ ۱۵۸۷
عشوه دادستی که من در بیوفایی نیستم
بس کن آخر بس کن آخر روستایی نیستم
چون جدا کردی به خنجر عاشقان را بند بند
چون مرا گویی که دربند جدایی نیستم
من یکی کوهم ز آهن در میان عاشقان
من ز هر بادی نگردم من هوایی نیستم
من چو آب و روغنم هرگز نیامیزم به کس
زانک من جان غریبم این سرایی نیستم
ای در اندیشه فرورفته که آوه چون کنم
خود بگو من کدخدایم من خدایی نیستم
من نگویم چون کنم دریا مرا تا چون برد
غرقهام در بحر و دربند سقایی نیستم
در غم آنم که او خود را نماید بیحجاب
هیچ اندربند خویش و خودنمایی نیستم
غزل شمارهٔ ۱۵۸۶: خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختمغزل شمارهٔ ۱۵۸۸: من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشوه دادستی که من در بیوفایی نیستم
بس کن آخر بس کن آخر روستایی نیستم
هوش مصنوعی: تو با ناز و کرشمهای به من توجه میکنی، اما من نمیخواهم تو را فریب بدهم یا بیوفا باشم. پس خواهش میکنم دیگر ادامه نده، من به آن روستایی که تو فکر میکنی تعلق ندارم.
چون جدا کردی به خنجر عاشقان را بند بند
چون مرا گویی که دربند جدایی نیستم
هوش مصنوعی: وقتی که با تیغ جدایی عاشقها را از هم جدا کردی، من هم به تو میگویم که به هیچ عنوان در بند جدایی نیستم.
من یکی کوهم ز آهن در میان عاشقان
من ز هر بادی نگردم من هوایی نیستم
هوش مصنوعی: من مانند کوهی از آهن هستم و در جمع عاشقان قرار دارم. با هر بادی نمیلرزم و تحت تأثیر شرایط قرار نمیگیرم؛ من بیهوا و ثابتقدم هستم.
من چو آب و روغنم هرگز نیامیزم به کس
زانک من جان غریبم این سرایی نیستم
هوش مصنوعی: من به مانند آب و روغن هستم که هرگز با کسی مخلوط نمیشوم، زیرا من روحی بیگانهام و اینجا خانه من نیست.
ای در اندیشه فرورفته که آوه چون کنم
خود بگو من کدخدایم من خدایی نیستم
هوش مصنوعی: ای کسی که در فکر و خیال به سر میبری، بگو چگونه میتوانم به تو کمک کنم. من فقط یک انسان عادی هستم و نه کسی که قدرتی فراسوی انسانها داشته باشد.
من نگویم چون کنم دریا مرا تا چون برد
غرقهام در بحر و دربند سقایی نیستم
هوش مصنوعی: من نمیدانم چگونه میتوانم با دریا کنار بیایم، زیرا وقتی به درون آن میروم، غرق میشوم و هیچ کس نیست که مرا نجات دهد.
در غم آنم که او خود را نماید بیحجاب
هیچ اندربند خویش و خودنمایی نیستم
هوش مصنوعی: من در اندوه این هستم که او بدون هیچ پوششی خود را نشان دهد و هیچ گونه قیدی در خود نداشته باشد، اما من خودم را از نمایاندن دور نگه داشتهام.