غزل شمارهٔ ۱۵۶۵
ای دشمن روزه و نمازم
وی عمر و سعادت درازم
هر پرده که ساختم دریدی
بگذشت از آنک پرده سازم
ای من چو زمین و تو بهاری
پیدا شده از تو جمله رازم
چون صید شدم چگونه پرم
چون مات توام دگر چه بازم
پروانه من چو سوخت بر شمع
دیگر ز چه باشد احترازم
نزدیکتری به من ز عقلم
پس سوی تو من چگونه یازم
بگداز مرا که جمله قندم
گر من فسرم وگر گدازم
یک بارگی از وفا مشو دست
یک بار دگر ببین نیازم
یک بار دگر مرا فسون خوان
وز روح مسیح کن طرازم
بر قنطره بست باج دارم
از بهر عبور ده جوازم
خاموش که گفت حاجتش نیست
در گفتن خویش یاوه تازم
خاموش که عاقبت مرا کار
محمود بود چو من ایازم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دشمن روزه و نمازم
وی عمر و سعادت درازم
هوش مصنوعی: ای دشمن روزه و نمازم، تو باعث میشوی که عمر و سعادت من به درازا نرسد.
هر پرده که ساختم دریدی
بگذشت از آنک پرده سازم
هوش مصنوعی: هر بار که دلم را میسازم، به راحتی از بین میبردی؛ از آن زمان به بعد در ساختن دل خود ناکام ماندم.
ای من چو زمین و تو بهاری
پیدا شده از تو جمله رازم
هوش مصنوعی: تو برای من همچون بهاری هستی که از درون زمین سر برآورده است. رازهای من همه از تو آغاز میشود.
چون صید شدم چگونه پرم
چون مات توام دگر چه بازم
هوش مصنوعی: وقتی که صید تو شدم، چگونه میتوانم پرواز کنم؟ حال که به حالت مات و بیحرکت درآمدهام، دیگر چه امیدی به بازگشت دارم؟
پروانه من چو سوخت بر شمع
دیگر ز چه باشد احترازم
هوش مصنوعی: زمانی که پروانهام در آتش شمعی خاص سوخت، دیگر چگونه میتوانم از شمعهای دیگر دوری کنم؟
نزدیکتری به من ز عقلم
پس سوی تو من چگونه یازم
هوش مصنوعی: بیشتر از عقل و فکر من به تو نزدیکتر هستی، پس چگونه میتوانم به سمت تو برگردم؟
بگداز مرا که جمله قندم
گر من فسرم وگر گدازم
هوش مصنوعی: مرا به آتش عشق بسوزان، زیرا که من مانند قند شیرینم. چه این که اگر ذوب شوم یا بسوزم، در هر حال ماهیت من تغییر نمیکند.
یک بارگی از وفا مشو دست
یک بار دگر ببین نیازم
هوش مصنوعی: به یک بار از وفا روی بر مگردان، یک بار دیگر به من نگاه کن و ببین که چقدر به تو نیاز دارم.
یک بار دگر مرا فسون خوان
وز روح مسیح کن طرازم
هوش مصنوعی: بار دیگر مرا با جادو و افسون خود مسحور کن و همچون روح حضرت مسیح مرا زنده و سرزنده کن.
بر قنطره بست باج دارم
از بهر عبور ده جوازم
هوش مصنوعی: من بر روی پلی ایستادهام و برای عبور از آن، به مجوزی نیاز دارم که باید به باجدهنده داده شود.
خاموش که گفت حاجتش نیست
در گفتن خویش یاوه تازم
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا او نیازی به صحبت کردن ندارد و من از سر بیمحتوایی دوباره صحبت میکنم.
خاموش که عاقبت مرا کار
محمود بود چو من ایازم
هوش مصنوعی: خاموش شو که در نهایت کار من به دست محمود خواهد بود، همانطور که من همانند ایازم.