گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۵۲

ما آفت جان عاشقانیم
نی خانه نشین و خانه بانیم
اندر دل تو اگر خیال است
می پنداری که ما ندانیم
اسرار خیال‌ها نه ماییم
هر سودا را نه ما پزانیم
دل‌ها بر ما کبوترانند
هر لحظه به جانبی پرانیم
تن گفت به جان از این نشان کو
جان گفت که سر به سر نشانیم
آخر تو به گفت خویش بنگر
کاندر دهن تو می نشانیم
هر دم بغل تو را گرفته
در راحت و رنج می کشانیم
تا آتش و آب و بادطبعی
ما باده خاکیت چشانیم
وان گاه دهان تو بشوییم
آن جا برسی که ما نهانیم
چون رخت تو در نهان کشیدیم
آنگه بینی که ما چه سانیم
چون نقش تو از زمین ببردیم
دانی که عجایب زمانیم
هر سو نگری زمان نبینی
پس لاف زنی که لامکانیم
همرنگ دلت شود تن تو
در رقص آیی که جمله جانیم
لب بر لب ما نهی تو بی‌لب
اقرار کنی که همزبانیم
ای شمس الدین و شاه تبریز
از بندگیت شهنشهانیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما آفت جان عاشقانیم
نی خانه نشین و خانه بانیم
هوش مصنوعی: ما جان عاشقان را به شور و نشاط می‌آوریم و فقط به زندگی خانه‌نشینی و عافیت‌طلبی قانع نیستیم.
اندر دل تو اگر خیال است
می پنداری که ما ندانیم
هوش مصنوعی: اگر در دل تو چیزی در ذهن داری، آیا فکر می‌کنی ما از آن بی‌خبریم؟
اسرار خیال‌ها نه ماییم
هر سودا را نه ما پزانیم
هوش مصنوعی: ما خود راز و خیال‌ها نیستیم و نمی‌توانیم هر اندیشه و خیالی را به وجود بیاوریم.
دل‌ها بر ما کبوترانند
هر لحظه به جانبی پرانیم
هوش مصنوعی: دل‌ها مانند کبوترانی هستند که هر آن ممکن است به سمتی پرواز کنند.
تن گفت به جان از این نشان کو
جان گفت که سر به سر نشانیم
هوش مصنوعی: بدن به روح گفت که از این علامت خسته‌ام، روح پاسخ داد که به طور کامل با تو یکی می‌شویم.
آخر تو به گفت خویش بنگر
کاندر دهن تو می نشانیم
هوش مصنوعی: در نهایت، به سخن خود توجه کن که ما آنچه در دهن تو می‌گیریم را در نظر خواهیم داشت.
هر دم بغل تو را گرفته
در راحت و رنج می کشانیم
هوش مصنوعی: هر لحظه در آغوش تو هستیم، در حالی که لذت و سختی را تجربه می‌کنیم.
تا آتش و آب و بادطبعی
ما باده خاکیت چشانیم
هوش مصنوعی: به ما اجازه بده تا با طبیعت آتش، آب و باد، لذت‌های خاکی و دنیایی‌ات را بچشیم.
وان گاه دهان تو بشوییم
آن جا برسی که ما نهانیم
هوش مصنوعی: اگر در آن زمان دهان تو را بشوییم، به جایی خواهی رسید که ما مخفی هستیم.
چون رخت تو در نهان کشیدیم
آنگه بینی که ما چه سانیم
هوش مصنوعی: زمانی که ما لباس تو را در خفا برداشتیم، آن وقت متوجه می‌شوی که ما چگونه هستیم.
چون نقش تو از زمین ببردیم
دانی که عجایب زمانیم
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو را از خاک پاک کردیم، می‌دانی که ما خود شگفتی‌های زمان هستیم.
هر سو نگری زمان نبینی
پس لاف زنی که لامکانیم
هوش مصنوعی: به هر طرف که بنگری، زمان را نمی‌بینی، پس به خودت نبال که ما وجودی فراتر از مکان داریم.
همرنگ دلت شود تن تو
در رقص آیی که جمله جانیم
هوش مصنوعی: بدن تو در هماهنگی با احساساتت حرکت می‌کند و در این حالت، تو به زیبایی در رقص زندگی می‌کنی، زیرا تمام وجود من با توست.
لب بر لب ما نهی تو بی‌لب
اقرار کنی که همزبانیم
هوش مصنوعی: وقتی که لب‌هایمان به هم نزدیک است، تو بدون اینکه کلامی بگویی، می‌توانی به راحتی اعتراف کنی که ما هم‌صحبت هم هستیم.
ای شمس الدین و شاه تبریز
از بندگیت شهنشهانیم
هوش مصنوعی: ای شمس‌الدین و شاه تبریز، ما از بندگی تو به مقام‌ شاهان نائل آمده‌ایم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۵۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/04/05 10:07
امین کیخا

عناق به عربی بغل است