گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۴۹

زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
من ماهی چشمه حیاتم
من غرقه بحر شهد و شیرم
جز از لب لعل جان ننوشم
غیر سر زلف او نگیرم
گر کژ نهدم کمان ابرو
در حکم کمان او چو تیرم
انداخته‌ای چو تیر دورم
برگیر که از تو ناگزیرم
پرم تو دهی چرا نپرم
میرم چو توی چرا بمیرم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زنهار مرا مگو که پیرم
پیری و فنا کجا پذیرم
هوش مصنوعی: لطفاً به من نگو که من پیر شده‌ام و به سوی زوال می‌روم. من نمی‌توانم این موضوع را بپذیرم.
من ماهی چشمه حیاتم
من غرقه بحر شهد و شیرم
هوش مصنوعی: من مانند ماهی در چشمه زندگی هستم و در دریاچه‌ای از عسل و شیر غرق شده‌ام.
جز از لب لعل جان ننوشم
غیر سر زلف او نگیرم
هوش مصنوعی: من جز از لب های قرمز او نمی‌نوشم و غیر از موهای او چیزی را نمی‌گیرم.
گر کژ نهدم کمان ابرو
در حکم کمان او چو تیرم
هوش مصنوعی: اگر ابروی کمانی‌اش را به طور نادرست بگذارم، مانند تیری می‌شوم که از کمان او رها شده‌ام.
انداخته‌ای چو تیر دورم
برگیر که از تو ناگزیرم
هوش مصنوعی: تو مانند تیری به سوی من پرتاب شده‌ای و من نمی‌توانم از تو دور شوم، پس بی‌زحمت من را از این حالت رها کن.
پرم تو دهی چرا نپرم
میرم چو توی چرا بمیرم
هوش مصنوعی: چرا وقتی تو به من محبت می‌کنی، من ناراحت باشم؟ اگر تو بروی، من هم چرا باید زنده بمانم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۵۴۹ به خوانش عندلیب