غزل شمارهٔ ۱۵۴۴
مرا گویی چه سانی من چه دانم
کدامی وز کیانی من چه دانم
مرا گویی چنین سرمست و مخمور
ز چه رطل گرانی من چه دانم
مرا گویی در آن لب او چه دارد
کز او شیرین زبانی من چه دانم
مرا گویی در این عمرت چه دیدی
به از عمر و جوانی من چه دانم
بدیدم آتشی اندر رخ او
چو آب زندگانی من چه دانم
اگر من خود توام پس تو کدامی
تو اینی یا تو آنی من چه دانم
چنین اندیشهها را من کی باشم
تو جان مهربانی من چه دانم
مرا گویی که بر راهش مقیمی
مگر تو راهبانی من چه دانم
مرا گاهی کمان سازی گهی تیر
تو تیری یا کمانی من چه دانم
خنک آن دم که گویی جانت بخشم
بگویم من تو دانی من چه دانم
ز بیصبری بگویم شمس تبریز
چنینی و چنانی من چه دانم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا گویی چه سانی من چه دانم
کدامی وز کیانی من چه دانم
هوش مصنوعی: تو از من میپرسی که حال من چگونه است، اما من نمیدانم چطور باید پاسخ دهم و از کجا باید این پاسخ را بیابم.
مرا گویی چنین سرمست و مخمور
ز چه رطل گرانی من چه دانم
هوش مصنوعی: من را میپرسی که چرا چنین خوشحال و سرمست هستم، در حالی که من از بار سنگین مشکلات بیخبرم.
مرا گویی در آن لب او چه دارد
کز او شیرین زبانی من چه دانم
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که آن لب او چه چیزی دارد که من از شیرینی سخن گفتن او بیخبرم.
مرا گویی در این عمرت چه دیدی
به از عمر و جوانی من چه دانم
هوش مصنوعی: تو از من میپرسی در این عمر چه تجربیاتی داشتهام، اما من از عمر و جوانی خود چه اطلاعاتی دارم؟
بدیدم آتشی اندر رخ او
چو آب زندگانی من چه دانم
هوش مصنوعی: من در چهره او آتشی دیدم که مانند آبی برای زندگی من است؛ نمیدانم چه باید بکنم.
اگر من خود توام پس تو کدامی
تو اینی یا تو آنی من چه دانم
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به پیچیدگی و ابهام در رابطههای انسانی اشاره دارد. پرسش میکند که اگر من تجلی و نمایانگر تو هستم، پس واقعاً خودِ تو کیستی؟ آیا تو همانطور که من میبینم هستی یا اینکه چیزی متفاوت وجود دارد؟ من خودم هم نمیدانم چه انتظاری باید داشته باشم. به عبارتی، ارتباط میان من و تو میتواند پیچیده و مبهم باشد.
چنین اندیشهها را من کی باشم
تو جان مهربانی من چه دانم
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که به چنین افکاری بیندیشم؟ تو، ای جان مهربان من، چه چیزی از این اندیشهها میدانی؟
مرا گویی که بر راهش مقیمی
مگر تو راهبانی من چه دانم
هوش مصنوعی: مرا میگویی که در مسیر او اقامت دارم، اما تو راهبلدی و من چه چیزی از این راه میدانم؟
مرا گاهی کمان سازی گهی تیر
تو تیری یا کمانی من چه دانم
هوش مصنوعی: گاهی مرا به عنوان کمان میسازند و گاهی تیر تو هستم. من چه میدانم که آیا تیر تو هستم یا کمان خودم.
خنک آن دم که گویی جانت بخشم
بگویم من تو دانی من چه دانم
هوش مصنوعی: وقتی که لحظهای به گونهای خوشایند و لذتبخش پیش میآید، تمام وجودم را فدای تو میکنم. اما در همین حال، میدانم که تو خودت آگاهتری از احساستم و از آنچه که در درون من میگذرد.
ز بیصبری بگویم شمس تبریز
چنینی و چنانی من چه دانم
هوش مصنوعی: از بیصبری میگویم که شمس تبریزی چه شخصیت و ویژگیهایی دارد، اما من در این باره چه میدانم؟
حاشیه ها
1395/11/05 11:02
علی تعریفی
این شعر زیبا را رعنا فرحان در البوم باز امدم خوانده اند بسیار زیبا....
1404/06/29 10:08
مبتدی۷۶
چنین اندیشه ها را من کی باشم....
کلمه "کی" به "که" تغییر یابد.