غزل شمارهٔ ۱۵۱۰
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ می داری ز عشقم
غم عشق تو را پنهان ندارم
تو می گفتی مکن در من نگاهی
که من خونها کنم تاوان ندارم
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیک و بد فرمان ندارم
چو هر کس لطف می یابند از تو
من بیچاره آخر جان ندارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
هوش مصنوعی: اگر عشق تو برای من به اندازه جانم ارزش ندارد، پس نمیتوانم به زلفهای معشوقهات ایمان بیاورم.
چو گفتی ننگ می داری ز عشقم
غم عشق تو را پنهان ندارم
هوش مصنوعی: وقتی که میگویی از عشق من شرمندهای، نمیتوانم غم عشق تو را مخفی نگه دارم.
تو می گفتی مکن در من نگاهی
که من خونها کنم تاوان ندارم
هوش مصنوعی: تو میگفتی به من نگاه نکن، زیرا من نمیتوانم هزینهی خونها را بپردازم.
من سرگشته چون فرمان نبردم
از آن بر نیک و بد فرمان ندارم
هوش مصنوعی: من گیج و سرگشتهام و چون از دستوری تبعیت نکردم، دیگر در مورد خوب و بد نیز دستوری ندارم.
چو هر کس لطف می یابند از تو
من بیچاره آخر جان ندارم
هوش مصنوعی: هرکس از لطف تو بهرهمند میشود، اما من بیچاره که جان ندارم.