غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
چنان مست است از آن دم جان آدم
که نشناسد از آن دم جان آدم
ز شور اوست چندین جوش دریا
ز سرمستی او مست است عالم
زهی سرده که گردن زد اجل را
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
شراب حق حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم
از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم
زمین ار خورده بودی فارغستی
از آنک ابر تر بارد بر او نم
دل محرم بیان این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم
ز آب و گل برون بردی شما را
اگر بودی شما را پای محکم
رسید این عشق تا پای شما را
کند محکم ز هر سستی مسلم
بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که بر تو ختم شد والله اعلم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان مست است از آن دم جان آدم
که نشناسد از آن دم جان آدم
هوش مصنوعی: آنقدر آدم از لحظهای که جانش را میگیرد شگفتزده و مسحور است که نمیتواند خود را بشناسد.
ز شور اوست چندین جوش دریا
ز سرمستی او مست است عالم
هوش مصنوعی: به خاطر شور و شوق او، دریا به شدت مانند من در حال جوش و خروش است و تمام جهان از سر مستی او سرمست و شگفتزده است.
زهی سرده که گردن زد اجل را
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که مرگ را شکست داده است، زیرا تا وقتی که او در دنیا است، هیچ غمی نخواهد دید.
شراب حق حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم
هوش مصنوعی: شراب حقی که از نعمتهای خداوند است، در شرایط درست و مناسب جایز است و تنها کسانی که مایهی طهارت و عبودیت دارند، میتوانند به آن نزدیک شوند.
از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم
هوش مصنوعی: اگر از این شراب جوان می نوشیدی، هرگز نمی گذاشتی پشت چرخ زمان خم شود.
زمین ار خورده بودی فارغستی
از آنک ابر تر بارد بر او نم
هوش مصنوعی: اگر زمین را میخوردهای، از بارش ابر بر آن بیخبر میماندی.
دل محرم بیان این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم
هوش مصنوعی: اگر دل با محبت و راز و رمز آشنا بودی، میتوانستی این سخنان را بیان کنی؛ اما تو در این دنیا از اسرار و حقایق دوری، پس نمیتوانی این احساسات را منتقل کنی.
ز آب و گل برون بردی شما را
اگر بودی شما را پای محکم
هوش مصنوعی: اگر از خاک و آب به وجود آمدهاید، پس باید دارای پایی محکم و استوار باشید تا بتوانید از دنیای مادی خود فراتر بروید.
رسید این عشق تا پای شما را
کند محکم ز هر سستی مسلم
هوش مصنوعی: این عشق به جایی رسیده که پای شما را محکم و استوار میکند و هیچ ضعفی را تحمل نمیکند.
بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که بر تو ختم شد والله اعلم
هوش مصنوعی: به این بگو که تو شمس الدین تبریزی هستی و اینجا به پایان میرسد، خدا بهتر میداند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/11/09 01:02
همایون
هستی راه طولانی و بسیار یگانه و بسیار عظیمی را پیمود تا به جایی رسید که شمس به وجود آمد وبه نظر جلال دین هستی از آن به بعد راز نهفتهای در خود ندارد بلکه عشق پیدا شده است سفینهای که میتوان سوار شد و از این جهان که به چشم ما آب و گل میآید به جهان دیگری رفت که در آن خبری از اجزا و تاریکیها و نگرانیها نیست و جایگاه دائمی انسان است، جایگاهی که دل اگر آشنا باشد میداند کجاست چون خود آنجایی است و اگر هم شهری خود را بیابد به آسانی در باره آن به گفتگو مینشیند بی زبان و خاموش