گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۵

اگر تو نیستی در عاشقی خام
بیا مگریز از یاران بدنام
تو آن مرغی که میل دانه داری
نباشد در جهان یک دانه بی‌دام
مکن ناموس و با قلاش بنشین
که پیش عاشقان چه خاص و چه عام
اگر ناموس راه تو بگیرد
بکش او را و خونش را بیاشام
که این سودا هزاران ناز دارد
مکن ناز و بکش ناز و بیارام
حریفا اندر آتش صبر می کن
که آتش آب می گردد به ایام
نشان ده راه خمخانه که مستم
که دادم من جهانی را به یک جام
برادر کوی قلاشان کدام است
اگر در بسته باشد رفتم از بام
به پیش پیر میخانه بمیرم
زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر تو نیستی در عاشقی خام
بیا مگریز از یاران بدنام
هوش مصنوعی: اگر تو در عشق حضور نداری، پس بی‌مورد از دوستان نامناسب فاصله بگیر و دوری کن.
تو آن مرغی که میل دانه داری
نباشد در جهان یک دانه بی‌دام
هوش مصنوعی: تو مانند پرنده‌ای هستی که به دانه علاقه‌مند است و در جهان حتی یک دانه بدون دام وجود ندارد.
مکن ناموس و با قلاش بنشین
که پیش عاشقان چه خاص و چه عام
هوش مصنوعی: با فردی که روحیه‌ای ناپسند و بی‌اعتبار دارد، ارتباط نداشته باش، زیرا در دید عاشقان، همه احترام و شأن خاصی دارند.
اگر ناموس راه تو بگیرد
بکش او را و خونش را بیاشام
هوش مصنوعی: اگر کسی به ناموس تو تعرض کند، او را از بین ببر و خونش را بنوش.
که این سودا هزاران ناز دارد
مکن ناز و بکش ناز و بیارام
هوش مصنوعی: این احساس عشق و شوق هزاران زیبایی و ناز دارد. بی‌دلیل ناز نکن و خود را به آرامش بسپار.
حریفا اندر آتش صبر می کن
که آتش آب می گردد به ایام
هوش مصنوعی: رقبای‌ خود را در آتش صبر آزمایش کن، چون این آتش در گذر زمان به آب تبدیل می‌شود.
نشان ده راه خمخانه که مستم
که دادم من جهانی را به یک جام
هوش مصنوعی: به من نشان بده که چگونه به خمخانه بروم، زیرا من به خاطر یک جام، تمام دنیا را فدای مستی خود کرده‌ام.
برادر کوی قلاشان کدام است
اگر در بسته باشد رفتم از بام
هوش مصنوعی: اگر در ورودی برادر قلاشان بسته باشد، من از بام وارد شدم.
به پیش پیر میخانه بمیرم
زهی مرگ و زهی برگ و سرانجام
هوش مصنوعی: من به خاطر شادی و خوشی‌های زندگی، در مقابل آن پیر میخانه جانم را فدای می‌کنم. چه زیبایی در این مرگ و چه خوشی در این زندگی و سرانجام من.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۹۵ به خوانش عندلیب