اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بستان قدح از دستم ای مست که من مستم
کز حلقه هشیاران این ساعت وارستم
هوش مصنوعی: ای دوست، جام را از دستانم بگیر و به من دل خوشی بده، زیرا که من به حدی سرمستم که در این لحظه از جمع هشیاران فاصله گرفتهام.
هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی
همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم
هوش مصنوعی: هشیار بر بازیگری آگاه است و به رنگ و حالتی که در جامعه رایج است، توجه دارد. ای آقا، اگر من در مقام بالاتری باشم، باز هم ممکن است در برخی موارد احساس پستی کنم.
هر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورم
هر چیز که اندیشی از مهر من آنستم
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره جنگ فکر کنی، من از آن دور هستم، و هر چیزی که درباره محبت بیندیشی، من همان هستم.
تا عشق تو بگرفتم سودای تو پذرفتم
با جنگ تو یکتاام با صلح تو همدستم
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو را در وجودم احساس کردم، تصمیم به پذیرش جنون و شوق تو گرفتم. در نبرد با تو تنها و یکتا هستم و در آرامش و همراهیات همدست و شریک.
اسپانخ خویشم دان با ترش پز و شیرین
با هر چه شدم پخته تا با تو بپیوستم
هوش مصنوعی: من خود را مانند اسپند میدانم که با طعمهای ترش و شیرین پخته شدهام؛ تا به تو بپیوندم و در کنار تو قرار گیرم.
بیکار بود سازش سازش نبود نازش
گر جست غلط از من من مست برون جستم
هوش مصنوعی: این بیت به بیان احساساتی اشاره دارد که در آن فردی به جدایی و دوری از معشوق خود میپردازد. او بیان میکند که در حالی که بیکار بوده و سازش را نمیشنیده، تلاش کرده تا از خود تصویر درستی ارائه دهد. همچنین، او به اشتباهاتی که ممکن است از او سر زده، اشاره میکند و از اینکه به طور ناخواسته از عشق خود فاصله گرفته، ابراز نگرانی میکند. در واقع، این شعر نشاندهنده پیچیدگیهای عشق و ناپایداریهای آن است.
مستی تو و مستی من بربسته به هم دامن
چون دسته و چون هاون دو هست و یکی هستم
هوش مصنوعی: مستی تو و مستی من به هم وابسته است، مانند دامن که به هم وصل شدهاند و مانند هاونی که دو عنصر را در یک جا ترکیب میکند. ما نیز در حالتی هستیم که هر کدام جداگانه هستیم، اما در عمق وجودمان یکی هستیم.
حاشیه ها
(منوچهر جمالی): در جشن عروسی ، دامن عروس و داماد را به هم می بستند --- در آفرینندگی و حرکت، یکی بودن، نه در سکون ---
همانسان ، درون و برون ( باطن و ظاهر، بخش درونسو و بخش برونسو ) ، فراز و فرود ، « جفت هم در آفرینش » بودند . مثلا در آغاز بندهش دیده میشود که اهورامزدا ، فرازپایه است. این بدان معناست که اهورامزدا ، هیچگاه فرود نمیآِید .در حالیکه در شاهنامه دیده میشود که سیمرغ که خدای ایران بود ، نه تنها با زال ، همخانه و جفت است ، بلکه هم به سام ، و هم به رستم ، خودش ، فرود میآید ، و با رستم ، جفت میگردد . سایه انداختن بر رستم ، ایستادن سیمرغ بر سر رستم و مالیدن ( همآغوشی ) پرش بر سر رستم ، اینها بیان فرود آمدن خدا به گیتی و به انسان است. الاهان ادیان نوری خودشان ، هیچگاه به خودی خودشان، فرود نمیآیند و خودشان، هرگز، « با گیتی ، و با انسانها » نمی آمیزند .
فهمیدن جهان و تاریخ و انسان ، با مقولات « زیربنا و روبنا » ، یا با « علت و معلول » یا با « درونسو و برونسو » ، یا با مقولاتِ « روشنی و تاریکی » ، انداختن روبنا و چهره و ظاهر ، یا معلول، یا درونسو ، یا« هرچه در تاریکی است » ، از اصالت است .
1402/08/24 11:10
بابک بامداد مهر
مستی تو و مستم من
البته از مولوی بعید نیست گفته باشد:مستی تو و مستی من.
1402/08/24 11:10
بابک بامداد مهر
معنی اینطور یک مست مثل تو ویک مست من ...