گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۷

رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
هم بی‌دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم
صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی
با این همه علت‌ها در شنقصه پیوستم
گفتا که نه تو مردی گفتم که بلی اما
چون بوی توام آمد از گور برون جستم
آن صورت روحانی وان مشرق یزدانی
وان یوسف کنعانی کز وی کف خود خستم
خوش خوش سوی من آمد دستی به دلم برزد
گفتا ز چه دستی تو گفتم که از این دستم
چون عربده می کردم درداد می و خوردم
افروخت رخ زردم وز عربده وارستم
پس جامه برون کردم مستانه جنون کردم
در حلقه آن مستان در میمنه بنشستم
صد جام بنوشیدم صد گونه بجوشیدم
صد کاسه بریزیدم صد کوزه دراشکستم
گوساله زرین را آن قوم پرستیده
گوساله گرگینم گر عشق بنپرستم
بازم شه روحانی می خواند پنهانی
بر می کشدم بالا شاهانه از این پستم
پابست توام جانا سرمست توام جانا
در دست توام جانا گر تیرم وگر شستم
چست توام ار چستم مست توام ار مستم
پست توام ار پستم هست توام ار هستم
در چرخ درآوردی چون مست خودم کردی
چون تو سر خم بستی من نیز دهان بستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم
هم بی‌دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم
هوش مصنوعی: به پزشک روحی‌ام مراجعه کردم و گفتم که ببین وضعیتم چگونه است؛ دستم بی‌جان است و من هم عاشق و مستانه به سر می‌برم.
صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی
با این همه علت‌ها در شنقصه پیوستم
هوش مصنوعی: من مشکلات زیادی دارم و ای کاش فقط یکی از آنها بودی تا به هم بپیوندیم و داستانی مشترک بسازیم.
گفتا که نه تو مردی گفتم که بلی اما
چون بوی توام آمد از گور برون جستم
هوش مصنوعی: او گفت که تو مرد نیستی، من هم گفتم که بله، اما وقتی بوی تو به مشامم رسید، از قبر بیرون پریدم.
آن صورت روحانی وان مشرق یزدانی
وان یوسف کنعانی کز وی کف خود خستم
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک شخص خاص می‌پردازد که به نوعی روحانی و الهی به نظر می‌رسد. شاعر به این شخص به عنوان یک یوسف کنعانی اشاره می‌کند که نمادی از زیبایی و کمال است و این زیبایی باعث می‌شود که شاعر احساس خستگی و ناتوانی کند. در واقع، این شخص برای شاعر چنان جذاب و تاثیرگذار است که او را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
خوش خوش سوی من آمد دستی به دلم برزد
گفتا ز چه دستی تو گفتم که از این دستم
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی به سمت من آمد و دستی به قلبم زد و پرسید چرا این احساس را داری. من نیز پاسخ دادم که این احساس مربوط به همین دست من است.
چون عربده می کردم درداد می و خوردم
افروخت رخ زردم وز عربده وارستم
هوش مصنوعی: زمانی که سر و صدای زیادی می‌کردم و می‌نوشیدم، رنگ چهره‌ام زرد شد، اما از آن حالت هیاهو رهایی یافتم.
پس جامه برون کردم مستانه جنون کردم
در حلقه آن مستان در میمنه بنشستم
هوش مصنوعی: من لباس خود را کنار گذاشتم و در حالتی شاداب و دیوانه‌وار به جمع مستان پیوستم و در میان آن‌ها نشستم.
صد جام بنوشیدم صد گونه بجوشیدم
صد کاسه بریزیدم صد کوزه دراشکستم
هوش مصنوعی: من صد جام را نوشیدم و به صد شکل تپش دل را تجربه کردم. صد کاسه را پر از احساسات خود کردم و صد کوزه را در غم و اندوه شکستم.
گوساله زرین را آن قوم پرستیده
گوساله گرگینم گر عشق بنپرستم
هوش مصنوعی: قوم پرستنده گوساله زرین به چیزی بهای زیادی می‌دهند، در حالی که من به عشق واقعی گرایش دارم، حتی اگر عشق من به چیزهای ناپایدار باشد.
بازم شه روحانی می خواند پنهانی
بر می کشدم بالا شاهانه از این پستم
هوش مصنوعی: روحانی دیگری در حال آواز خواندن است و صدای او مرا به سوی بالا می‌برد و از وضعیت معمولی و پایینی‌ام خارج می‌کند.
پابست توام جانا سرمست توام جانا
در دست توام جانا گر تیرم وگر شستم
هوش مصنوعی: من به تو وابسته‌ام، ای محبوب، و در عشق تو غرق شده‌ام. وجودم در دستان توست، حتی اگر به تیر شوم یا اگر از بین بروم.
چست توام ار چستم مست توام ار مستم
پست توام ار پستم هست توام ار هستم
هوش مصنوعی: من در هر حالتی که باشم، به تو وابسته‌ام. اگر هوشیار باشم، به تو وصل هستم و اگر مست باشم، باز هم زیر سایه تو هستم. حتی اگر در وضعیتی پایین به نظر برسم، در نهایت وجودم به وجود تو مرتبط است.
در چرخ درآوردی چون مست خودم کردی
چون تو سر خم بستی من نیز دهان بستم
هوش مصنوعی: تو مرا در حالتی شبیه به مستی قرار دادی و من را در این حالت نگه داشتی؛ وقتی که تو سر خم کردی و مرا به تسلیم وادار کردی، من هم سکوت کردم و چیزی نگفتم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۴۴۷ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/06/29 22:08
امین افشار

پابست توام جانا! سرمست توام جانا!
در دست توام جانا! گر تیرم و گر شستم...

1395/12/07 05:03

وزن مصراع «بازم شه روحانی می خواند پنهانی» نادرست به نظر می رسد، شاید «بازم شه روحانی می خواند "به" پنهانی» درست باشد. ممنون.

1400/08/14 08:11
محمد بهنام شادمهر

درست گفتید و من هم این مصرع را به صورت زیر که مشابه آنچه شما گفته‌اید می‌باشد در جای دیگر دیده‌ام. 

باز آن شه روحانی میخواند به پنهانی

1396/06/04 03:09
.

ابیاتی از این شعر در شاهکار اپرای مولوی به زیبایی اجرا شده است.

1396/09/12 04:12
همایون

فنا در سلوک و عرفان آخرین مرحله است
ولی‌ در حقیقت آغاز زندگی‌ است
زندگی‌ شاهانه !

1397/10/01 10:01
غزال

با سلام
فکر میکنم در مصرع دوم بیت
گوساله زرین را آن قوم پرستیده
گوساله گرگینم گر عشق بنپرستم
بنپرستیدم صحیح باشه

1399/05/07 06:08
محمدی

ترکیب گوساله ی گرگین درادب پارسی بی سابقه است ویکی ازآن ترکیبهای جالب متضمن پارادوکس ساخته ی ذهن مولاناست.

1400/08/14 08:11
محمد بهنام شادمهر

در بیت ۱۲ « چُست تو‌ام ار چُستم » درست نمیباشد چون آهنگ آن با سه عبارت بعدی بیت همخوانی ندارد و من در جای دیگر « خَست توام ار خَستم » دیده‌ام.