گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۳۶

حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
بانگ رسید کیست آن گفتم من غلام دل
شعله نور آن قمر می‌زد از شکاف در
بر دل و چشم رهگذر از بر نیک نام دل
موج ز نور روی دل پر شده بود کوی دل
کوزه آفتاب و مه گشته کمینه جام دل
عقل کل ار سری کند با دل چاکری کند
گردن عقل و صد چو او بسته به بند دام دل
رفته به چرخ ولوله کون گرفته مشغله
خلق گسسته سلسله از طرف پیام دل
نور گرفته از برش کرسی و عرش اکبرش
روح نشسته بر درش می‌نگرد به بام دل
نیست قلندر از بشر نک به تو گفت مختصر
جمله نظر بود نظر در خمشی کلام دل
جمله کون مست دل گشته زبون به دست دل
مرحله‌های نه فلک هست یقین دو گام دل

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
بانگ رسید کیست آن گفتم من غلام دل
هوش مصنوعی: شبی در دل خواستم سلامی عرض کنم و ناگهان صدایی آمد که پرسید کیستی. من پاسخ دادم که من خدمتگزار دل هستم.
شعله نور آن قمر می‌زد از شکاف در
بر دل و چشم رهگذر از بر نیک نام دل
هوش مصنوعی: شعله‌ای از نور ماه از در شکاف وارد می‌شد و دل و چشمان رهگذران را روشن می‌کرد.
موج ز نور روی دل پر شده بود کوی دل
کوزه آفتاب و مه گشته کمینه جام دل
هوش مصنوعی: موجی از نور بر دل نشسته بود و در آن کوچه‌ای که دل در آن قرار دارد، مثل کوزه‌ای پر از آفتاب و ماه، دل هم پر از احساسات و زیبایی‌ها شده بود.
عقل کل ار سری کند با دل چاکری کند
گردن عقل و صد چو او بسته به بند دام دل
هوش مصنوعی: اگر عقل کل هم بخواهد به دل خدمت کند، در واقع گردن عقل را به دام دل می‌اندازد و بسیاری دیگر مانند او هم به همین سرنوشت دچار می‌شوند.
رفته به چرخ ولوله کون گرفته مشغله
خلق گسسته سلسله از طرف پیام دل
هوش مصنوعی: رفته به آسمان و هیاهویی به پا کرده، مشغول به کار و سرگرمی مردم شده و ارتباط پیام دل را قطع کرده است.
نور گرفته از برش کرسی و عرش اکبرش
روح نشسته بر درش می‌نگرد به بام دل
هوش مصنوعی: نور گرمی از جایگاه و مقام بلندش می‌تابد و روحی که در آستانه او نشسته، به بالای دل نگاه می‌کند.
نیست قلندر از بشر نک به تو گفت مختصر
جمله نظر بود نظر در خمشی کلام دل
هوش مصنوعی: هیچ قلندری از انسان نیست، او به تو گفت که مختصر است. تمام آنچه بود، فقط نگاهی گذرا به سخنی در دل بود.
جمله کون مست دل گشته زبون به دست دل
مرحله‌های نه فلک هست یقین دو گام دل
هوش مصنوعی: تمام موجودات دنیا به واسطه عشق و محبت به حالت ناتوانی و بی‌زبانی درآمده‌اند و دل در دو مرحله از کمال و معرفت، به یقین می‌رسد که این مراحل نه تنها از فلک، بلکه از خود دل نیز نشأت می‌گیرند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ به خوانش افسر آریا

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"سلام دل"
با صدای حامد نیک‌پی (آلبوم دیوانه‌تر)

حاشیه ها

1389/10/12 17:01
محسن احمدوند

بیت اول باید منم غلام دل باشد
بیت سوم هم مصرع دوم باید با مصرع دوم بیت ششم عوض شود ... البته باز با شماست.. به نظر من با اطلاعات خودم اینطوریه!!!
---
پاسخ: پیشنهادتان در مورد بیت اول ایراد وزنی دارد، در مورد پیشنهاد دومتان منتظر نظر دوستانی که به نسخهٔ چاپی دسترسی دارند می‌مانیم.

1389/10/14 14:01
نگین شکروی

با درود و سپاس فراوان
شعر درج شده کاملا" بر اساس نسخه اصلی است و ایرادی بر آن وارد نیست.
(دیوان شمس، انتشارات امیرکبیر، سال 1341)

1394/12/06 06:03
علی

سلام؛ عذر میخوام بابت این حاشیه ام؛ ولی چرا فقط غلت املائی هارو درج میکنین ؛ یک شرحی از شعر و کسانی که بهترین نقد از شعرها رو داشتن رو نمینویسین یا معرفی نمکنین تا ما هم مطالعه کنیم و بیشتر اشنا بشیم با مولانا ؟!

1395/09/28 23:11
Hamif

گفت منم غلام دل
اتفاقا این وزن درست که دوستمون اشاره کردن

1395/09/29 00:11
Hamif

خوب الان که دقت کردم حرف شما درسته و اشتباه از من

1395/09/29 06:11
نادر

نظر دوست عزیزمون : "گفت منم غلام دل" ایراد وزنی نداره ولی ایراد معنایی کلی ایجاد میکنه ..

1396/01/27 08:03
محمد

اگر به جای من از کلمه منم استفاده بشه از لحاظ وزن عروضی شعر با مشکل روبرو میشه . لطفا دقت کنید

1396/08/11 01:11
همایون

جلال دین دل‌ را همواره بما معرفی‌ میکند و از ویژگی‌ها و توانایی‌های آن‌ می‌گوید
مرکز هستی‌ دل‌ است مرکز هر چه در هستی‌ هست نیز دل‌ است ولی خود دل‌ جایش در عدم است
همه دل‌‌ها بهم وصلند، نور عقل و خرد و بینش ما از دل‌ است، دل‌ به همه اسرار آگاهی‌ دارد
حال می‌ماند ما چه رابطه یی با دل‌ داریم، هر چه ارتباط بیشتر انسان روشن تر
جلال دین آنقدر با دل‌ آشنا شده که بعضی‌ شب‌ها به دیدار آن‌ می‌رود و سلامی میکند و احوالپرسی
اینم هم ماجرای آن شب و آنچه دیده است

1400/02/25 15:04
علی

با سلام به دوستان،
بیت اول اینگونه است؛
حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
بانگ رسید کیستی گفتم من، غلام دل

1400/02/25 15:04
علی

بیت اول اینگونه است
حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل
بانگ رسید کیست؟ گفتم من، غلام دل