غزل شمارهٔ ۱۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۳ به خوانش آرش خیرآبادی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
رعنا فرهان بخش هائی از این غزل را در آهنگ شکر خوش اجرا کرده است.
پیوند به وبگاه بیرونی
ترشح در فارسی می شود تراب و یا تراو و فعل ان تراویدن است
شتک را هم ترشح خشک شده گویند، پشنگ هم به لری یعنی قطره و ترشح
ای گل تو اینها دیدهای زان بر جهان خندیدهای
زان جامهها بدریدهای ای " "کربز" " لعلین قبا
کربز در عربی به معنی خیار بلند میباشد
گربز به معنای طرار و زیرک و مکار و محیّل میباشد.از ریشه ی گرگ+بز
#شاهکار
نمیدونم هشتگ داره اینجا یا نه ولی خب طبق معمول یه غزل شاهکار از رومی :)
میلادی رومی عزیز،
می دانستید ' هشتک " در فارسی به مانای سوت است؟؟
و هشتک زدن که باید سوت زدن باشد.
مانا؟
هان ای دل مشکین سخن پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من آنها که میگویی مرا
مولانای جان جان اسراری از رمین و زمان رامیدانسته است که البته سعی فرموده است که برخی از آن اسرار را بیان فرماید آما بسیاری از آن اسرار نه در قالب سخن میگنجیده است ونه او قصد افشای آن رازها را داشته است ولذا این بیت و مشابه آنرا در بیشتر شعر های او می توان دید.
استاد عزیز جناب گمنام من هنگام نوشتن این نظر از فرط لذت این لغت "هشتگ" را استفاده کردم شما به استادی خویش ببخشایید.!
کُربُز: کر به معنی فرزند به زبان لری است و در فارسی می گوییم کره
بز هم حیوانی تیز و زبل است
ترکیب دو لغت استعاره از زیرکی فرد است چون بچه بز خیلی چابک تر از بز است و کوه و کتل را زیر پا می نهد.
کاش فرهاد تفسیر غزل ها را هم مانند مثنوی می نوشت
به گفته دوست ما میلادی رومی بیگمان یک شاهکار است، که باید آنرا از بر داشت
در زندگی، یک هماهنگی خیره کننده ای هست که این غزل آنرا نشان می دهد
همراه این هماهنگی خیره کننده و مستی آور یک ویژگی پنهان نیز هست که نمیتوان آنرا بازگو کرد تنها در خرمی و زیبایی و شیرینی میتوان آنرا یافت، همانگونه که نور و صدا را با چشم و گوش دریافت میکنیم و با آن هنرنمایی و هنرمندی میورزیم
جلال دین پی برده است که این ویژگی از نیستی به هستی می آید وبه آن افزوده میشود و پایان ندارد، مانند کاری که خورشید به زمین میکند و همواره شیرینی در گل و گیاه پدید می آورد
او این ویژگی را در شمس هم دیده است مانند کسی که یک جهش پیدا کرده است همانند شکری که تبدیل به تلخی می میشود
کاش میشد معنی یا تفسیر این بیت رو بنویسین:
آهن خرد آیینه گر بر وی نهد زخم شرر
ما را نمیخواهد مگر خواهم شما را بیشما
هم درس گرامی؛ مطابق فهم من که ممکن است نادرست باشد، آهن استعاره از وجوه بشری انسان و آیینه گر استعاره از وجوه الهی انسان است.
آیینه گر برای تبدیل ورقه آهن به آیینه، جهت صیقل دادن، آهن را میساید و گویا بر آن زخم شرر میزند. این ساییدن نه از جهت کین و دشمنی و نه از جهت خواستنی نبودن آهن است. بلکه آیینه گر ورق آهنی را میخواهد، آن را میخرد، زمان و انرژی میگذارد. اما آن را به گونه ای میخواهد که دیگر صورت اولیه را نداشته باشد و مبدل به بیصورتی شود. ضمختی آهن بدل به صافی آیینه گردد؛ دیگر صفات آهن در میان نباشد. آهن که حالا بدل به آیینه گشته، تجلی آیینه گر باشد و بس. دوگانگی به یگانگی بدل شود و کثرت به وحدت.
زمانی که صفات آهن نباشد، آیینه هست و آیینه کیست؟ تنها تصویر آیینه گر