اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 تمام اوست که فانی شدست آثارش 
 به دوستگانی اول تمام شد کارش 
هوش مصنوعی: تمام وجود اوست که آثارش به پایان رسیده و کار او با دوستانی که در ابتدا بودند، تمام شده است.
 مرا دلیست خراب خراب در ره عشق 
 خراب کرده خراباتیی به یک بارش 
هوش مصنوعی: دل من در عشق به قدری دچار بینظمی و آشفتگی شده که مثل یک نوشیدنی مستکننده، مرا یکجا و در یک لحظه به حال خراب درآورده است.
 بگو به عشق بیا گر فتاده میخواهی 
 چنان فتاد که خواهی بیا و بردارش 
هوش مصنوعی: به عشق بگو که بیاید، اگر خواهان عشق هستی، آنطور که میخواهی به سراغش برو و او را ببر.
 میا به پیش ز درش ببین که میترسم 
 ز شعلهها که بسوزی ز سوز اسرارش 
هوش مصنوعی: به درب خانهاش نرو، چون میترسم از آتش عشقش که ممکن است مرا بسوزاند.
 وگر بگیردت آتش به سوی چشم من آ 
 که سیل سیل روانست اشک دربارش 
هوش مصنوعی: اگر آتش به چشمانم بیفتد، اشکهایم مانند سیل روان خواهد شد.
 حدیث موسی و سنگ و عصا و چشمه آب 
 ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش 
هوش مصنوعی: در موقعیتها و رفتارهای انسانی، میتوان داستانهای مذهبی و درسهای عبرتآموزی را مشاهده کرد. بهخصوص در لحظات سخت و دشوار، اشک و احساسات بنده نشاندهندهی حالتی است که ممکن است شبیه به داستانهای معروف، مانند داستان موسی و عصا و چشمه آب باشد. این اشکها نمایانگر ارتباط عمیق با خداوند و درخواست کمک در شرایط بحرانی است.
 برآر بانگ و بگو هر کجا که بیماریست 
 صلای صحت و دولت ز چشم بیمارش 
هوش مصنوعی: فریاد بزن و بگو، هر جا که کسی بیمار است، صداهای سلامتی و خوشبختی را از دید آن بیمار بشنوید.
 برآ به کوه و بگو هر کجا که خفته دلیست 
 صلای بینش و دانش ز بخت بیدارش 
هوش مصنوعی: به کوه برو و بگو که هر جا دلی خوابیده است، صدای آگاهی و دانش به خاطر بیداری تقدیرش به گوش میرسد.
 که نور من شرح الله صدره شمعیست 
 که در دو کون نگنجد فروغ انوارش 
هوش مصنوعی: نوری که من دارم، بیانکنندهی روشنایی و دانش خداوند است. این نور مانند شمعی است که ظرفیت و وسعت آن فراتر از دو عالم است و نمیتوان آن را محدود کرد.
حاشیه ها
 1392/04/22 21:07
امین کیخا
دوستگانی باده ای است به یاد دوستان خوردن ، شاید دوستکامی هم بشود البته علامه دهخدا ننوشته است
 1392/04/22 21:07
امین کیخا
خفته دل یعنی غافل
 1393/08/04 15:11
پیرایه یغمایی
با پوزش از امین عزیز درمورد دوستگانی و دوستگانی اول  باید اشاره داشت که  به معنی پیاله و جام و شاید هم استگان / استکان است در بلخ مثلی است رایج که می گویند : به دوستگانی اول از هوش رفت یعنی هنوز با پیاله ی اول کارش تمام شد/ ظاهراً نظر مولانا هم همین است :
به دوستگانی اوّل تمام شد کارش
 1393/08/04 18:11
دکتر ترابی
سلام، 
دوست+کام،  دوستکامی چنانکه که در فرهنگ معین آمده است:
1 به کام دوستان زیستن، در برابر دشمنکامی
بختیاری..
2 میگساری با یاران و دوستان
3 می که با یا به یاد دوستان نوشند
4پیاله به دست کسان دادن تا به یاد دوستان نوشند.
4 ظرف آب یا شربت  که در مجالس از برای عموم می نهند.
و اما دوستگان  محبوب است و دوستگانی پیاله ای که از روی صفا در نوبت خویش به دیگری دهند.
به قول شیخ شیراز:
قدح چون دور ما باشد، به هشیاران مجلس ده
مرا بگذار، تا حیران بمانم ، چشم بر ساقی!!
 با پوزش از گستاخی.