گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۷۸

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش
توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش
عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا
توبه صدساله را یار دراشکست دوش
باده خلوت نشین در دل خم مست شد
خلوت و توبه شکست مست برون جست دوش
ولوله در کو فتاد عقل درآمد که داد
محتسب عقل را دست فروبست دوش

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش
توبه کنان توبه را سیل ببردست دوش
هوش مصنوعی: او دیشب از باغ به سرمستی و شوق آمد و با حال بی‌خبری، از توبه‌اش بس خسته شده بود. در آن حال، گویی سیلی تمام توبه‌ها را با خود برده بود.
عاشق صدساله‌ام توبه کجا من کجا
توبه صدساله را یار دراشکست دوش
هوش مصنوعی: من سال‌هاست که عاشق شده‌ام، اما توبه کردن من در کجا می‌تواند باشد؟ توبه‌ای که به اندازه صد سال طول کشیده، دیشب وقتی یارم در گودالی از اشک افتاد، دیگر معنایی برایم نداشت.
باده خلوت نشین در دل خم مست شد
خلوت و توبه شکست مست برون جست دوش
هوش مصنوعی: در دل باده نشین، فضایی خصوصی و دور از هر گونه مزاحمت ایجاد شد و در نتیجه، فردی که در حال نوشیدن بود به حالتی مست درآمد. در این محیط خلوت، تعهدات و توبه‌اش را نادیده گرفت و شب گذشته به بیرون رفت.
ولوله در کو فتاد عقل درآمد که داد
محتسب عقل را دست فروبست دوش
هوش مصنوعی: هیاهو و غوغا در شهر به پا شد و عقل بیدار گشت. محتسب که مسئول نظم بود، دست عقل را به خاطر عبور از مرزها بسته و او را از فعالیت بازداشت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۷۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/04/22 21:07
امین کیخا

ولوله عربی است خیلی زیباست فعل ول ول هم رباعی است به فارسی حلالوش یا خلالوش و خروش می شود

1392/04/22 21:07
امین کیخا

وارون توبه حوبه یعنی گناه است