گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۵۴

من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش
خویش را غیر مینگار و مران از در خویش
سر و پا گم مکن از فتنهٔ بی‌پایانت
تا چو حیران بزنم پای جفا بر سر خویش
آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم
مکش ای دوست تو بر سایهٔ خود خنجر خویش
ای درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست
سایه‌ها را بنواز و مبُر از گوهر خویش
سایه‌ها را همه پنهان کن و فانی در نور
برگشا طلعت خورشید‌رخ انور خویش
ملک دل از دودلی تو مخبط گشته‌ست
بر سر تخت برآ پا مکش از منبر خویش
عقل تاج است چنین گفت به تثمیل علی
تاج را گوهر نو بخش تو از گوهر خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۵۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/01/29 11:03
امیر فرشیدفر

با سلام و درود به روح فنا ناپذیر حضرت پیر در بیت آخر " تمثیل علی " صحیح میباشد.

1402/04/09 02:07
Mahmood Shams

با سلام و درود 

و سپاس بیکران از عوامل سایت بی نظیر گنجور

و سرکار خانم عندلیب که از خوانش های زیبای ایشون همراه با موسیقی اصیل و سنتی ایرانی استفاده می کنم و لذت می برم و از بهترین ها هستند ، 

فقط در بیت دوم کلمه بزنم پای ، نزنم خوانده شده

که شاید بخاطر غلط های رایج در چاپ یا تفاوت در نسخه ها باشد و صحیح نزنم باشد !!