گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۶

آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش
زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او
با این همه بدهیدش جامی بپزانیدش
او سرکه چرا آرد غوره ز چه افشارد
زان زهر همی‌بارد تا جمله بدانیدش
آن باده انگوری نفزاید جز کوری
پهلوی چنین باده بالله منشانیدش
باشد بودش سکته در گور نباید کرد
زین آب خضر یک کف در حلق چکانیدش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
زین ساغر خندان رو جامی بچشانیدش
هوش مصنوعی: آن معشوق با دلخوری را به این سمت آوردند و از این جام خوشگوار، به او جرعه‌ای نوشاندند.
زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او
با این همه بدهیدش جامی بپزانیدش
هوش مصنوعی: او از این مشروب نخورده و هنوز به آن سرد است؛ با این حال، به او جامی بدهید و او را مست کنید.
او سرکه چرا آرد غوره ز چه افشارد
زان زهر همی‌بارد تا جمله بدانیدش
هوش مصنوعی: چرا سرکه از غوره درست می‌شود و چرا زهر که از آن برمی‌آید، همه را آگاه کند که به چه دلیل این کار انجام می‌شود؟
آن باده انگوری نفزاید جز کوری
پهلوی چنین باده بالله منشانیدش
هوش مصنوعی: این بادهٔ انگوری هیچ چیزی به جز نادانی و کور شدن نمی‌آورد، بنابراین به این نوع باده به هیچ عنوان امیدوار نباشید.
باشد بودش سکته در گور نباید کرد
زین آب خضر یک کف در حلق چکانیدش
هوش مصنوعی: نباید در گور سکته کرد، بلکه باید از آب خضر یک قطره به حلقش برسانی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۲۶ به خوانش عندلیب