اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای مستِ ماهِ رویِ تو استاره و گردون، خوش
رویت خوش و مویت خوش و آن دیگرت بیرون، خوش
هوش مصنوعی: ای مستِ زیبای من، تو مانند ماهی هستی که در آسمان میدرخشد. چهرهات زیبا و موی تو دلنشین است و زیبایی دیگری نیز در تو وجود دارد که شگفتانگیز است.
هرگز ندیدهست آسمان هرگز نبوده در جهان
مانند تو لیلیِ جان مانند من مجنون، خوش
هوش مصنوعی: هیچگاه آسمان کسی را مثل تو ندیده است و در جهان هیچ کسی مانند تو، لیلی سرشار از جان نیست. من هم مانند مجنونی خوشحال هستم.
باور کند خود عاقلی در ظلمت آب و گلی؟
مانند تو موسی دلی مانند من هارون، خوش؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی در دنیای تاریک و آشفتهای که دارد، به عقل و خرد خود اعتقاد داشته باشد؟ آیا مانند تو کسی با دل بزرگ و رهبری مثل موسی وجود دارد و آیا کسی مثل من، بینهایت راضی و خوشحالی مانند هارون است؟
ای قطبِ این هفت آسیا هم کانِ زر هم کیمیا
ای عیسی دوران بیا بر ما بخوان افسون، خوش
هوش مصنوعی: ای قطب این هفت قاره، تو هم مانند طلا و هم مانند سنگ زینتی کیمیا هستی. ای عیسی زمانه، بیا و با جادو و افسون خود بر ما تاثیر بگذار و ما را خوشحال کن.
چون گوهری ناسفتهام فارغ ز خام و پختهام
در سایهات خوش خفتهام سرمست از آن افیون، خوش
هوش مصنوعی: من مانند جواهر ناب و ارزندهای هستم که از هر نوع ناخالصی خالیام و در کنار تو آرام و آسودهام. به خاطر آرامشی که از وجود تو به دست آوردهام، مسرور و خوشحال هستم.
از نغمهی تو ذرهها گر رقص آرد چه عجب
نک طور موسی از وله رقصان در آن هامون، خوش
هوش مصنوعی: اگر نغمهی تو بتواند ذرات عالم را به رقص درآورد، چه عجب! چرا که موسی نیز بر کوه طور به وجد آمده بود و در آن بیابان شاداب رقصید.
ای دل برای دلخوشی زر و هنر چون میکشی؟
دیدی تو از زر و هنر بیخسف یک قارون، خوش
هوش مصنوعی: ای دل، چرا برای خوشحال شدن به دنبال مال و هنر هستی؟ آیا نديدی که یک قارون با تمام زر و هنر، چه سرنوشتی را تجربه کرد؟
باشد به صورت خوشنما راه خوشی بسته شده
چون زهر مارِ کوهیی بنهفته در معجون خوش
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که هر چند ممکن است ظاهر چیزی زیبا و دلفریب باشد، اما در واقع ممکن است خطرناک و سمی باشد. به عبارت دیگر، خوشنما بودن نمیتواند نشانهای از خوبی و خوشی باشد، زیرا ممکن است درون آن چیزی مضر و خطرناک پنهان شده باشد.
یا همچو گور کافران پرمحنت و زخمِ گران
پیچیده بیرون گور را در اطلس و اکسون، خوش
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حال و وضعیت گور کافران میپردازد که پر از درد و زخمهای شدید است و در بیرون از گور آرامش و زیبایی خاصی وجود دارد. به نظر میرسد که زندگی پس از مرگ یا وضعیت روحی این افراد را به تصویر میکشد، جایی که در عین رنج و زخمهای عمیق، دنیای خوش و زیبا در اطرافشان وجود دارد.
زان گوش همچون جیم تو زان چشم همچو صاد تو
زان قامت همچون الف زان ابروی چون نون، خوش
هوش مصنوعی: از آن گوش، مانند حرف جیم، از آن چشم، مانند حرف صاد، از آن قامت، مانند حرف الف و از آن ابرو، مانند حرف نون، زیبا و خوشگل است.
شاگردِ لوحِ جان شدم زین حرفها خطخوان شدم
کشتی و کشتیبان شدم اندر چنین جیحون، خوش
هوش مصنوعی: به خاطر این گفتگوها و یادگیریها، به یک دانشآموز درسی عمیق و روحانی تبدیل شدم. توانستم مفاهیم را بهتر درک کنم و نمودار زندگیام به مانند یک کشتی با ناخدا، به سمت درست هدایت شود. در این محیط و فضای خاص، احساس خوبی دارم.
ایوان کجا ماند مرا با منجنیق کبریا؟
میزان کجا ماند مرا در عشقت ای موزون، خوش؟
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به ترسیم احساسات عمیق خود میپردازد و از تضاد میان عظمت و زبونی صحبت میکند. او از شکوه و بزرگی جایگاه خود در دنیای عشق و زیبایی میگوید و به نوعی به بیان ناتوانی و محدودیتهای خود در مقایسه با عشق و زیبایی موجود در معشوق اشاره میکند. این احساسات به صورت عاطفی و هنری بیان شدهاند.
ای مایهی صد بیهشی دی از طریق سرکشی
گفتی «مرا چونی خوشی در حیرتِ بیچون، خوش؟»
هوش مصنوعی: ای منبع صد نوع نادانی، از روی طغیان و سرکشیات گفتی: «چطور میتوانی در بیخبری مطلق، خوشحال باشی؟»
هر ناخوشی را در قود عدل رخت گردن بزد
کان ناخوشیها خورده بُد در غیبت تو خون، خوش
هوش مصنوعی: هر مشکلی را باید به گردن انصاف انداخت، زیرا همهی این مشکلات ناشی از نبود تو بودند.
ای شمس تبریزی توی کاندر جلالت صد توی
جان منست آن ماهیی در وی چو تو ذالنون، خوش
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، تو در عظمت و بزرگیات به اندازهی صد جان من هستی. تو مانند ماهیای هستی که در دریا وجود دارد و مانند ذالنون، خوشحال و شاداب هستی.
حاشیه ها
شاگرد لوح جان شدم زین حرفها خط خوان شدم
کشتی و کشتی بان شدم اندر چنین جیحون خوش
شاگرد لوح جان شدم یعنی جی؟منظورش از جیحون خوش چیه؟
یعنی هیچ کسی معنی این دو جمله رو نمیدونه یا خودتون نمیخواین بگین؟!!!
آخه اینجا یه سری از افراد اهل شعر بودن و خوبم شعرارو شرح میدادن الان بعد گذشت دو روز دیدم کسی جواب نمیده برام عجیب بود.
شاید راست میگین.
1398/09/04 07:12
بابک چندم
@ سنا،
لوح، لوحه، و جمع آن الواح...
لوحه گِلی یا سنگی، و چوبی و پارچه ای -> آنچه که مسطح و پهن است و بر روی آن می نوشته اند.
در بیت پیشین شکل گوش محبوب را به "ج"، کاسه چشمش را به "ص" (مثلاً در صدا ولی با حذف "د" و "ا")، قامتش را به "ا" ( راست و بلند و کشیده) ابرو را به "ن" ( ولی وارونه) تشبیه کرده...
چرا؟ به دلیل آنکه در میان مسلمانانِ معتقد خط فقط یک هنر به حساب نمی آمده، که آنرا هنری مبارک و خدایی می شماردند... برای همین هم خط و خطاطی در ایران ارزش بسیار والایی داشته...
در این بیت می گوید که با زیبایهایی که از یار دیده (در بیت پیشین )، و در اینجا جان را به لوح تشبیه کرده که بر خود بسیار نوشته و معنی و نقش و نقوش دارد، و او توانسته این معانی جان یا روح را ( به لطف دیدن یار) ببیند و بخواند و بفهمد... و بعد هم وجود خود را به کشتی و کشتیبان تشبیه کرده که درون رود جیحون (نمادی از :عظمت، قدرت، همواره روان و در جریان، جلال و جمال و زیبایی، آسایش و آرامش و... ) روان است...
-------
شما پرسیدی که : این یعنی چه؟ یا به عبارتی معنی و مفهوم چیست؟
باید در نظر داشته باشی که امثال من و شما از طریق عقل خود معنی و مفهوم را می سنجیم و درک می کنیم، ولی عرفا (نه فقط مولوی که سعدی ، حافظ ووو...) از ناتوانی عقل در فهم عشق گفته اند.
این فهم خارج از عقل است یا به عبارتی حسی است، که امثال من و شما هم ممکن است تجربه ای از آنرا برای لحظه ای کرده باشیم، ولی بعد بر میگردیم و باز از طریق عقل خود سعی می کنیم که آنرا فهم کنیم... برخی هم پس از آن به خیالات می زنند ( به خصوص اگرکه شرایط و آمادگی خیالاتی شدن را داشته باشند)...برخی هم که عقلشان در این کند و کاو وا می ماند، چنین تجربه ای را خیال و هپروت و امثالهم به حساب می آورند...
باری
این از آن دسته بیاناتی است که در "مکاشفه" عارف آنرا تجربه کرده و به بیان آورده...
1403/09/19 08:12
اقبال کاظمی
بخوان دیوان شمس و مثنوی را
مپرس اما هوش مصنوعی را
معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم.. به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت میدانم مگر اینکه گاهگاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا میتواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.