اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز
مرغ دلم ز سینه پریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: پرندهای به نام سیمرغ از کوه قاف به پرواز درآمد و در این میان، دل من نیز از سینهام به شوق پرواز کرد و دیگر نتوانست جلوی خود را بگیرد.
مرغی که تا کنون ز پی دانه مست بود
درسوخت دانه را و طپیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: پرندهای که تا به حال به خاطر دانه و غذا شاداب و سرزنده بود، حالا با رسیدن به دانه، مست شده و دوباره به تپش و جنب و جوش افتاده است.
چشمی که غرقه بود به خون در شب فراق
آن چشم روی صبح به دیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: چشمی که در شب جدایی از شدت غم و اندوه پر از اشک بود، حالا در صبح دوباره به تماشای زیباییها و روشناییها نگاه میکند.
صدیق و مصطفی به حریفی درون غار
بر غار عنکبوت تنیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: دو نفر به نام صدیق و مصطفی در غاری پنهان شدند و تارهای عنکبوت دور آنها را در بر گرفت.
دندان عیش کند شد از هجر ترش روی
امروز قند وصل گزیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: دندانهای شادمانی از دلتنگی و دوری از چهرهی ناخوشایند، امروز مانند قند از وصال دوباره شیرین شده است.
پیراهن سیاه که پوشید روز فصل
تا جایگاه ناف دریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: او در روزی که فصل تغییر کرد، پیراهن سیاه که بر تن داشت را تا حدی بالا زد که به ناحیه نافش رسید و دوباره به حالت عادی برگشت.
مستورگان مصر ز دیدار یوسفی
هر یک ترنج و دست بریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: مردم مصر، به دلیل دیدن یوسف، هر یک از حسرت و شوق زیادی میوهای مشتش گرفته و دست خود را جراحت کردند.
افغان ز یوسفی که زلیخاش در مزاد
با تنگهای لعل خریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: افغانی که از یوسف، زلیخای خود را در بازار خرید، بار دیگر با تنگهای لعل مواجه شد.
آهوی چشم خونی آن شیر یوسفان
در خون عاشقان بچریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: آهوی چشمان خونین، آن شیر یوسفها در حال حاضر در خون عاشقان در حال چریدن است.
خاتون روح خانه نشین از سرای تن
چادرکشان ز عشق دویدن گرفت باز
هوش مصنوعی: زنی که روح آرامش خانه است، با چادری از عشق به حرکت درآمده و از تن خود دور میشود.
دیگ خیال عشق دلارام خام پز
سه پایه دماغ پزیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: ذهن من مانند یک دیگ خیال است که عشق زیبا و دلپذیر را در خود میپزد و حالا به گونهای در حال آماده شدن و جوشیدن است.
نظاره خلیل کن آخر که شهد و شیر
از اصبعین خویش مزیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: آخر، خلیل را تماشا کن که چگونه از دو انگشت خود، عسل و شیر را روی زمین میریزد.
آن دل که توبه کرد ز عشقش ستیز شد
افسون و مکر دوست شنیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: دل انسانی که از عشق دلسرد شده و توبه کرده، دوباره تحت تاثیر فریب و نیرنگ دوست قرار میگیرد و به وسوسههای او گوش میدهد.
بر بام فکر خفته ستان دل به عشق ما
یک یک ستاره را شمریدن گرفت باز
هوش مصنوعی: بر فراز افکار و در دل عشق ما، هر یک از ستارهها را به شمارش درآوردهاند و به نظر میرسد در خواب هستند.
سودای عشق لولی دزد سیاه کار
بر زلف چون رسن بخزیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: عشق مانند یک دزد در دل من به سر میبرد و بر موهای سیاه تو چنگ میزند.
صراف ناز ناقد نقد ضمیر عشق
بر کف قراضهها بگزیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: صرافی که با دقت و ظرافت به حس و حال عشق مینگرد، تصمیم میگیرد که از میان چیزهای بیارزش، زیباییها و ارزشهای پنهان را پیدا کند.
تبریز را کرامت شمس حقست و او
گوش مرا به خویش کشیدن گرفت باز
هوش مصنوعی: تبریز بواسطه شخصیت والای شمس، محل شکوه و بزرگی است و او توانست توجه من را به خود جلب کند و مرا در مسیر خود راهنمایی کند.
حاشیه ها
1392/03/19 00:06
امین کیخا
خزیدن کودک را لوکیدن می گفته اند و شایان روی داشت اینکه به انگلیسی به خزیدن کودک locomotion می گویند که از لوکیدن فارسی است و ما خود لوکیدن را فراموش کرده ایم
1392/03/19 00:06
امین کیخا
صراف ناز ناقد نقد ضمیر عشق
اشاره و فرانمون دارد به ایه قران کریم که من جاء بربه به قلب السلیم ، گویا در رستاخیز دلها را در سرگی و نبهرگی می ازمایند
1393/12/18 10:03
محمدجواد نوری
جناب آقای کیخا! در مورد قلب سلیم دو آیه در قرآن کریم آمده به شرح زیر:
سوره شعرا: الّا من اتی الله بقلب سلیم.
سوره صافات: اذ جاء ربه بقلب سلیم.
بنابراین عبارتی که جنابعالی مرقوم فرمودهاید در قرآن کریم نیامده.
با عرض پوزش
1394/10/02 02:01
پیام شجاعی
بیت اول را اینطور نیز شنیده ام:
سیمرغ کوه قاف پریدن گرفت باز
مرغ دلم ز سینه رهیدن گرفت باز
سیمرغ و خلیل و یوسف و مصطفی
ابر قافیه ساز باریدن گرفت باز
مرغ و عنکبوت و شیر پی آهوی ما
میل ردیف سوی بوییدن گرفت باز