گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۷۲

جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر
من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر
آمد ترش رویی دگر یا زمهریرست او مگر
برریز جامی بر سرش ای ساقی همچون شکر
اوحی الیکم ربکم انا غفرنا ذنبکم
و ارضوا بما یقضی لکم ان الرضا خیر السیر
یا می دهش از بلبله یا خود به راهش کن هله
زیرا میان گلرخان خوش نیست عفریت ای پسر
و قایل یقول لی انا علمنا بره
فاحک لدینا سره لا تشتغل فیما اشتهر
درده می بیغامبری تا خر نماند در خری
خر را بروید در زمان از باده عیسی دو پر
السر فیک یا فتی لا تلتمس فیما اتی
من لیس سر عنده لم ینتفع مما ظهر
در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل
دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر
انظر الی اهل الردی کم عاینوا نور الهدی
لم ترتفع استارهم من بعد ما انشق القمر
ای پاسبان بر در نشین در مجلس ما ره مده
جز عاشقی آتش دلی کید از او بوی جگر
یا ربنا رب المنن ان انت لم ترحم فمن
منک الهدی منک الردی ما غیر ذا الا غرر
جز عاشقی عاشق کنی مستی لطیفی روشنی
نشناسد از مستی خود او سرکله را از کمر
یا شوق این العافیه کی اضطفر بالقافیه
عندی صفات صافیه فی جنبها نطقی کدر
گر دست خواهی پا نهد ور پای خواهی سر نهد
ور بیل خواهی عاریت بر جای بیل آرد تبر
ان کان نطقی مدرسی قد ظل عشقی مخرسی
و العشق قرن غالب فینا و سلطان الظفر
ای خواجه من آغشته‌ام بی‌شرم و بی‌دل گشته‌ام
اسپر سلامت نیستم در پیش تیغم چون سپر
سر کتیم لفظه سیف حسیم لحظه
شمس الضحی لا تختفی الا بسحار سحر
خواهم یکی گوینده‌ای مستی خرابی زنده‌ای
کآتش به خواب اندرزند وین پرده گوید تا سحر
یا ساحراء ابصارنا بالغت فی اسحارنا
فارفق بنا اودارنا انا حبسنا فی السفر
اندر تن من گر رگی هشیار یابی بردرش
چون شیرگیر او نشد او را در این ره سگ شمر
یا قوم موسی اننا فی التیه تهنا مثلکم
کیف اهتدیتم فاخبروا لا تکتموا عنا الخبر
آن‌ها خراب و مست و خوش وین‌ها غلام پنج و شش
آن‌ها جدا وین‌ها جدا آن‌ها دگر وین‌ها دگر
ان عوقوا ترحالنا فالمن و السلوی لنا
اصلحت ربی بالنا طاب السفر طاب الحضر
گفتن همه جنگ آورد در بوی و در رنگ آورد
چون رافضی جنگ افکند هر دم علی را با عمر
اسکت و لا تکثر اخی ان طلت تکثر ترتخی
الحیل فی ریح الهوی فاحفظه کلا لا وزر
خامش کن و کوتاه کن نظاره آن ماه کن
آن مه که چون بر ماه زد از نورش انشق القمر
ان الهوی قد غرنا من بعد ما قد سرنا
فاکشف به لطف ضرنا قال النبی لا ضرر
ای میر مه روپوش کن ای جان عاشق جوش کن
ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش خوش در ما نگر
قالوا ندبر شأنکم نفتح لکم آذانکم
نرفع لکم ارکانکم انتم مصابیح البشر
ز اندازه بیرون خورده‌ام کاندازه را گم کرده‌ام
شدوا یدی شدوا فمی هذا دواء من سکر
هاکم معاریج اللقا فیها تداریج البقا
انعم به من مستقی اکرم به من مستقر
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن
ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش سوی ما نگر
العیش حقا عیشکم و الموت حقا موتکم
و الدین و الدنیا لکم هذا جزاء من شکر

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر
من فضل رب عنده کل الخطایا تغتفر
هوش مصنوعی: بهار آمد و خوشی‌ها آغاز شد، فصل سرما و خطر به پایان رسید. از لطف خداوند، همه خطاها بخشوده می‌شود.
آمد ترش رویی دگر یا زمهریرست او مگر
برریز جامی بر سرش ای ساقی همچون شکر
هوش مصنوعی: دوباره چهره‌ای عبوس و سرد آمده است، آیا او در حال تجربهٔ سرمایی سخت است؟ ای ساقی، آیا می‌توانی جامی بر سرش بریزی تا مثل شکر شیرین شود؟
اوحی الیکم ربکم انا غفرنا ذنبکم
و ارضوا بما یقضی لکم ان الرضا خیر السیر
هوش مصنوعی: خدای شما به شما وحی کرده است که ما گناهان شما را بخشیده‌ایم و راضی باشید به آنچه که برایتان مقدر کرده‌ایم، چون راضی بودن بهترین راه و شیوه است.
یا می دهش از بلبله یا خود به راهش کن هله
زیرا میان گلرخان خوش نیست عفریت ای پسر
هوش مصنوعی: یا به او از زیبایی‌های زندگی بده، یا خودت او را به مسیر درست هدایت کن، زیرا در بین گل‌های زیبا، وجود دیو ناپسند است، پسر.
و قایل یقول لی انا علمنا بره
فاحک لدینا سره لا تشتغل فیما اشتهر
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید ما به همه چیز آگاهیم، بهتر است راز خود را برای ما فاش کند و در آنچه که مشهور است دچار حواس‌پرتی نشود.
درده می بیغامبری تا خر نماند در خری
خر را بروید در زمان از باده عیسی دو پر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید از دردها و مشکلات تجربه کسب کند تا به بلوغ و دانایی برسد. در این مسیر، نباید اجازه دهد که حالت ضعف یا ناتوانی او را از انجام اقدامات لازم باز دارد. همچنین، یادآوری می‌کند که در زمان‌هایی که نیاز به قدرت و انرژی بیشتری داریم، می‌توانیم از چیزهایی که ما را تقویت می‌کند، مانند هوش و خلاقیت استفاده کنیم.
السر فیک یا فتی لا تلتمس فیما اتی
من لیس سر عنده لم ینتفع مما ظهر
هوش مصنوعی: ای جوان، رازهای خود را تنها به کسی بگو که لایق شنیدن آن باشد، چرا که کسی که راز ندارد از آنچه که ظاهر است بهره‌ای نمی‌برد.
در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل
دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر
هوش مصنوعی: اگر کسی در جمع خوش‌گذران و خوشحال، عقل و هوش خود را به همراه داشته باشد، باید بداند که در حال خوشی و مستی، مستان نمی‌توانند به خوبی و بدی امور توجه کنند.
انظر الی اهل الردی کم عاینوا نور الهدی
لم ترتفع استارهم من بعد ما انشق القمر
هوش مصنوعی: به افرادی که در گمراهی به سر می‌برند نگاه کن که چگونه نور هدایت را مشاهده کردند، اما پرده‌های تاریکی از چشمانشان برداشته نشد، حتی پس از آنکه ماه به دو نیم شد.
ای پاسبان بر در نشین در مجلس ما ره مده
جز عاشقی آتش دلی کید از او بوی جگر
هوش مصنوعی: ای نگهبان، در دروازه‌ام باش و اجازه نده کسی غیر از عاشقان با دل‌های پرآتش وارد مجلس ما شوند. از او بوی دل‌سوختگی و درد می‌آید.
یا ربنا رب المنن ان انت لم ترحم فمن
منک الهدی منک الردی ما غیر ذا الا غرر
هوش مصنوعی: ای پروردگار مهربان، اگر تو به ما رحم نکنی، پس چه کسی می‌تواند ما را به هدایت برساند؟ جز این، همه چیز فریب و دروغ است.
جز عاشقی عاشق کنی مستی لطیفی روشنی
نشناسد از مستی خود او سرکله را از کمر
هوش مصنوعی: به جز عشق، هیچ چیز دیگری نیست که فرد را به سمت مستی لطیف و روشنی بکشاند. تنها کسانی که عاشق شده‌اند، می‌دانند که این نوع مستی چه حالتی دارد و خودشان را از دیگران متمایز می‌کنند.
یا شوق این العافیه کی اضطفر بالقافیه
عندی صفات صافیه فی جنبها نطقی کدر
هوش مصنوعی: شوق و عشق به زیبایی دوچندان است، زیرا در کنار آن صفات پاک و خالصی وجود دارد که هرچه باشد، نمی‌تواند مانع از بیان آن شود.
گر دست خواهی پا نهد ور پای خواهی سر نهد
ور بیل خواهی عاریت بر جای بیل آرد تبر
هوش مصنوعی: اگر به دنبال رسیدن به هدفی هستی، باید قدمی برداری؛ اگر هدف خاصی داری، باید از همه وجودت استفاده کنی. اگر چیزی را می‌خواهی، باید به دنبال آن بروی و حتی ممکن است از ابزارهایی که در دسترس داری، بهره‌برداری کنی.
ان کان نطقی مدرسی قد ظل عشقی مخرسی
و العشق قرن غالب فینا و سلطان الظفر
هوش مصنوعی: اگر سخن من همانند آموزگاری باشد که عشق من را خموش کرده است، در حالی که عشق بر ما غالب است و قدرت پیروزی در دست اوست.
ای خواجه من آغشته‌ام بی‌شرم و بی‌دل گشته‌ام
اسپر سلامت نیستم در پیش تیغم چون سپر
هوش مصنوعی: ای آقا، من بی‌شرم و بی‌دل شده‌ام و همچون سپری در برابر تیغ، قادر به دفاع نیستم.
سر کتیم لفظه سیف حسیم لحظه
شمس الضحی لا تختفی الا بسحار سحر
هوش مصنوعی: ما به قدرت کلام و سخن اشاره می‌کنیم که مانند خورشید در صبحگاه واضح و روشن است و هرگز نمی‌تواند پنهان بماند، مگر در دقایق سحرگاه که نورش آرام می‌گیرد.
خواهم یکی گوینده‌ای مستی خرابی زنده‌ای
کآتش به خواب اندرزند وین پرده گوید تا سحر
هوش مصنوعی: می‌خواهم فردی را که با حالتی مست و شورانگیز، از خرابی و ویرانی یاد کند و به خواب‌ها و خواب‌آلودگی‌ها بپردازد؛ او باید تا سپیده‌دم سخن بگوید.
یا ساحراء ابصارنا بالغت فی اسحارنا
فارفق بنا اودارنا انا حبسنا فی السفر
هوش مصنوعی: ای تویی که در شب‌های تاریک، نگاه ما به تو شگفت‌زده است، با ما مهربان باش؛ ما در این سفر به دور از منزل مانده‌ایم.
اندر تن من گر رگی هشیار یابی بردرش
چون شیرگیر او نشد او را در این ره سگ شمر
هوش مصنوعی: اگر در وجود من رگی آگاه پیدا کنی، او را مانند دربی در نظر بگیر؛ چون اگر نتواند در این مسیر به درستی عمل کند، نمی‌توان او را به حساب آورد و باید به گونه‌ای دیگر نگریسته شود.
یا قوم موسی اننا فی التیه تهنا مثلکم
کیف اهتدیتم فاخبروا لا تکتموا عنا الخبر
هوش مصنوعی: ای مردم موسی، ما هم مانند شما در این بیابان سرگردان شده‌ایم. چگونه شما موفق به هدایت و راهنمایی شدید؟ پس ما را از خبرتان مطلع کنید و چیزی را پنهان نکنید.
آن‌ها خراب و مست و خوش وین‌ها غلام پنج و شش
آن‌ها جدا وین‌ها جدا آن‌ها دگر وین‌ها دگر
هوش مصنوعی: آن‌ها در حالتی خراب و سرخوش هستند و این‌ها در وضعیتی دیگر، به گونه‌ای که این‌ها و آن‌ها از یکدیگر جدا هستند. هر گروه ویژگی‌های خاص خود را دارد و کاملاً از هم متفاوتند.
ان عوقوا ترحالنا فالمن و السلوی لنا
اصلحت ربی بالنا طاب السفر طاب الحضر
هوش مصنوعی: اگر سفر ما به تأخیر بیفتد، چه کسی برای ما مونس و آرامش خواهد بود؟ پس با لطف و رحمت خداوند، سفر خوشی خواهیم داشت و زندگی در خانه نیز بر ما خوشایند خواهد بود.
گفتن همه جنگ آورد در بوی و در رنگ آورد
چون رافضی جنگ افکند هر دم علی را با عمر
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که هر چیزی که درباره افراد و اوضاع جنگ برانگیز بیان شود، به نوعی به بروز نزاع و اختلاف دامن می‌زند. به ویژه وقتی که برخی افراد بدون وقفه در حال تحریک و به چالش کشیدن دیگران هستند و با یادآوری موضوعات گذشته، مانند اختلافات تاریخی بین علی و عمر، منجر به تنش بیشتری می‌شوند.
اسکت و لا تکثر اخی ان طلت تکثر ترتخی
الحیل فی ریح الهوی فاحفظه کلا لا وزر
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که باید در رفتار و احساسات خود احتیاط کنی و از افراط پرهیز نمایی. اگر در عشق و احساسات شتاب‌زده عمل کنی، ممکن است به مشکلاتی دچار شوی. بنابراین، بهتر است همه چیز را با احتیاط و دقت مدیریت کنی تا از بروز سختی‌ها جلوگیری کنی.
خامش کن و کوتاه کن نظاره آن ماه کن
آن مه که چون بر ماه زد از نورش انشق القمر
هوش مصنوعی: سکوت کن و نگذار که بیشتر به آن مه زیبا نگاه کنی. آن ماه که زمانی با نورش درخشش ماه را شکافت.
ان الهوی قد غرنا من بعد ما قد سرنا
فاکشف به لطف ضرنا قال النبی لا ضرر
هوش مصنوعی: عشق ما را فریب داده و بعد از آنکه در مسیر درست قدم گذاشته بودیم، ما را به این حال و روز انداخت. پس لطف خود را در مورد ما نشان بده که پیامبر فرموده است: هیچگونه ضرری نباید باشد.
ای میر مه روپوش کن ای جان عاشق جوش کن
ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش خوش در ما نگر
هوش مصنوعی: ای مایۀ زیبایی، بر ما بپوشان، ای جان من، شعف و عشق را در وجودم بروز بده. ما را چنان بی‌هوش کن که خود بی‌خبر از حال خویش شویم، و خوشبختانه، در دل ما بنگر.
قالوا ندبر شأنکم نفتح لکم آذانکم
نرفع لکم ارکانکم انتم مصابیح البشر
هوش مصنوعی: آنها گفتند: ما امور شما را مدیریت می‌کنیم، گوش‌های شما را باز می‌کنیم و پایه‌های شما را تقویت می‌کنیم؛ شما چراغ‌های بشریت هستید.
ز اندازه بیرون خورده‌ام کاندازه را گم کرده‌ام
شدوا یدی شدوا فمی هذا دواء من سکر
هوش مصنوعی: من از حد و اندازه خود فراتر رفته‌ام و اکنون نمی‌توانم آن اندازه را پیدا کنم. آیا این کار من را به پس‌زمینهٔ خیالی و عجیبی می‌برد؟ این چه دارویی است برای تسکین نشئه و سرگیجه؟
هاکم معاریج اللقا فیها تداریج البقا
انعم به من مستقی اکرم به من مستقر
هوش مصنوعی: ای خدای عالم و مدبّر، تو راه‌های ملاقات را سامان داده‌ای و بقا را در آن قرار داده‌ای. خوشا به حال کسی که در مسیر تو است و ارجمند و محترم است کسی که در مکان ثابت تو قرار دارد.
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن
ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش سوی ما نگر
هوش مصنوعی: به به! زهر نیش ما را به نفع خودت بپذیر و به صدا و فریاد ما گوش بده. ما را مانند خودت بی‌خبر و بی‌هوا کن و به جانب ما نگاه کن.
العیش حقا عیشکم و الموت حقا موتکم
و الدین و الدنیا لکم هذا جزاء من شکر
هوش مصنوعی: زندگی واقعی برای شماست و مرگ نیز متعلق به شماست. دین و دنیای شما نیز همین‌طور است. این تیرگی نتیجه شکرگزاری شماست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۷۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/09/10 01:12
Neeknaam

خط دهم بجای "کید" می‌باید "کآید" باشد. بنابر چاپ موسسهٔ انتشارات امیر کبیر سال 1366 isbn 964-00-0276-3

1397/02/30 12:04
مهراد فانی

در پاسخ به آقای محسن:
بلی، درست است، باید کاید باشد، انتشارات علمی، چاپ پنجم سال 1380، مطابق نسخه استاد فروزانفر

1397/08/16 03:11
همایون

معلوم نیست چه کسی‌ دو غزل 1017 که به زبان فارسی است و 1178 که به عربی‌ است را در هم آمیخته و این غزل را ساخته است

1399/04/27 00:06
عرفان

سلام ،
یکی از دوستان زحمت کشیدن با صدای زیباشون این شعر رو خوندن حتما گوش کنید و لذت ببرید .
پیوند به وبگاه بیرونی