اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند از این راه نو روزگار
پرده آن یار قدیمی بیار
هوش مصنوعی: مدتی است که از این مسیر جدید میگذرد، بیایید پردهای از یاد آن دوست قدیمی بر داریم.
آتش فرعون بکش ز آب بحر
مفرش نمرود به آتش سپار
هوش مصنوعی: فرعون را با آتش نابود کن و عذاب او را به آتش نمرود بسپار.
چرخ فلک را به خدایی مگیر
انجم و مه را مشناس اختیار
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که تأثیرات ستارهها و کرههای آسمانی، نباید در زندگیات خدایی و قدرت مطلق داشته باشد و نباید خود را تحت تأثیر آنها قرار دهی.
شمس و شموسی که سرآخر شدهست
چون خر لنگست در آن مستدار
هوش مصنوعی: خورشید و نوری که در پایان کار به وجود آمده، مانند الاغی لنگ در جادهای کج و معوج است.
باد چو راکع شد و خود را شناخت
نیست در آخر چو خسان بیمدار
هوش مصنوعی: باد وقتی که آرام میگیرد و به خود مینگرد، درمییابد که در نهایت، مانند دیگران، بدون هدف و بیبرنامه است.
چشم در آن باد نهادهست خس
کاو کشدش جانب هر دشت و غار
هوش مصنوعی: چشم به آن باد دوخته شده است که خس (علف) را به هر دشت و غاری میبرد.
خیره در آن آب بماندهست سنگ
کوش بغلطاند در سیل بار
هوش مصنوعی: سنگی در دریاچهای ساکن است و نیروی سیل در حال تلاش است تا آن را جابجا کند.
گر بد و نیکیم، تو از ما مگیر
ما همه چنگیم و دل ما چو تار
هوش مصنوعی: اگر ما خوب یا بد هستیم، تو از ما قضاوت نکن. ما همه مانند سازهایی هستیم و دل ما مثل رشتههای یک ساز.
گاه یکی نغمهی تَر مینواز
گاه ز تر بگذر و رو خشک آر
هوش مصنوعی: گاهی نغمهای غمگین و تر را مینوازی و گاهی باید از آن غمها بگذری و به حالتی خشک و بیاحساس دست یابی.
گر ننوازی دل این چنگ را
بس بود اینش که نهی برکنار
هوش مصنوعی: اگر به دل این چنگ نوازی، کافی است که آن را کنار بگذاری.
نور علی نور چو بنوازیش
باده خوش و خاصه به فصل بهار
هوش مصنوعی: نور بر نور، هنگامی که به آرامی بنوشی بادهای دلپذیر به ویژه در فصل بهار.
در کف عشقست مهار همه
اشتر مستیم در این زیر بار
هوش مصنوعی: در کنترل عشق، همه قدرت و انرژی ما جمع شده است و در زیر بار سنگین آن، مانند شتر مستی هستیم.
گاه چو شیری متمثل شود
تا برمد خلق از او چون شکار
هوش مصنوعی: گاه انسان به شدت شجاع و قدرتمند میشود، به گونهای که دیگران از او بترسند و مانند شکار به او نگاه کنند.
گاه چو آبی متشکل شود
خلق رود تشنه بدو جانسپار
هوش مصنوعی: گاهی که آب جمع میشود، مردم تشنه به آن چنان وابسته میشوند که جان خود را به آن میسپارند.
حاشیه ها
تا کی ازین راه نوروزگار
پردهای از راه قدیمی بیار
طرح برانداز و برون کش برون
گردن چرخ از حرکات و سکون
آب بریز آتش بیداد را
زیرتر از خاک نشان باد را
دفتر افلاک شناسان بسوز
دیده خورشید پرستان بدوز
صفر کن این برج زطوق هلال
باز کن این پرده ز مشتی خیال
تا به تو اقرار خدائی دهند
بر عدم خویش گوائی دهند
غنچه کمر بسته که ما بندهایم
گل همه تن جان که به تو زندهایم
بی دیتست آنکه تو خونریزیش
بی بدلست آنکه تو آویزیش
منزل شب را تو دراز آوری
روز فرو رفته تو بازآوری
گرچه کنی قهر بسی را ز ما
روی شکایت نه کسی را ز ما
روشنی عقل به جان دادهای
چاشنی دل به زبان دادهای
چرخ روش قطب ثبات از تو یافت
باغ وجود آب حیات از تو یافت
غمزه نسرین نه ز باد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست
پرده سوسن که مصابیح تست
جمله زبان از پی تسبیح تست
بنده نظامی که یکی گوی تست
در دو جهان خاک سر کوی تست
خاطرش از معرفت آباد کن
گردنش از دام غم آزاد کن
نظامی- مخزن الاسرار-مناجات اول
1402/06/20 01:09
سپیده سپهری
خانم سپیده رییسسادات این شعر رو به زیبایی در قطعهای خوندن که داخل soundcloudشون هم هست.
پیوند به وبگاه بیرونی