برگردان به زبان ساده
خداوند خداوندان اسرار
زهی خورشید در خورشید انوار
هوش مصنوعی: خداوند اصلی و حاکم بر اسرار و رازهای نهفته است، او همانند خورشید درخشان، نور و روشنایی خود را در دیگر خورشیدها پخش میکند.
ز عشق حسن تو خوبان مه رو
به رقص اندر مثال چرخ دوار
هوش مصنوعی: از عشق زیبایی تو، همه زیبایان با صورتهای گرد و زیبا به رقص در آمدهاند، مانند چرخ در حال چرخش.
چو بنمایی ز خوبی دست بردی
بماند دست و پای عقل از کار
هوش مصنوعی: وقتی زیباییات را نشان میدهی، عقل از کار میافتد و ناتوان میشود.
گشاده ز آتش او آب حیوان
که آبش خوشترست ای دوست یا نار
هوش مصنوعی: به خاطر آتش عشق او، آب حیات آزاد شده است؛ زیرا این آب از هر چیز دیگر برای ما دوستداشتنیتر است، حتی از آتش.
از آن آتش بروییدست گلزار
و زان گلزار عالمهای دل زار
هوش مصنوعی: گلهای زیبا از آن آتش زبانه میکشند و از این گلزار، دنیای دلهای شکستخورده و غمگین به وجود میآید.
از آن گلها که هر دم تازهتر شد
نه زان گلها که پژمردست پیرار
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و تازگی اشاره دارد. شاعر به گلهایی اشاره میکند که هر لحظه تازهتر و زیباتر میشوند، در مقابل گلهایی که پژمرده و قدیمی شدهاند. این بیان به نوعی نمادین است و نشاندهندهی زندگی و شادابی است که در گذر زمان حفظ میشود، در حالی که برخی چیزها به مرور زمان از زیبایی و زندگیشان کاسته میشود.
نتاند کرد عشقش را نهان کس
اگر چه عشق او دارد ز ما عار
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند عشق او را پنهان کند، هرچند که عشقش برای ما عیب و نقصی به شمار نمیآید.
یکی غاریست هجرانش پرآتش
عجب روزی برآرم سر از این غار
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که از این غار پر از آتش و تنهایی خستهکننده خارج میشوم و سرم را بیرون میآورم.
ز انکارت بروید پردههایی
مکن در کار آن دلبر تو انکار
هوش مصنوعی: از انکار کردن خود و سعی در پنهانکاری دست بردار. در رابطه با محبوبت، به هیچ وجه انکار نکن.
چو گرگی مینمودی روی یوسف
چون آن پرده غرض میگشت اظهار
هوش مصنوعی: وقتی که تو با ظاهری شبیه به گرگ خود را نشان میدادی، مانند پردهای که مقصود را پنهان میکند، هدف واقعیات را آشکار میکردی.
ز جان آدمی زاید حسدها
ملک باش و به آدم ملک بسپار
هوش مصنوعی: حسادتها از دل انسان بیرون میآید، پس سعی کن که با روح بلند و ملکوتی خود، زندگی را در دست بگیری و آن را به آدمی واگذار کنی.
غذای نفس تخم آن غرضهاست
چو کاریدی بروید آن به ناچار
هوش مصنوعی: نفس انسان مانند دانهای است که به هدفها و خواستهها اختصاص دارد. اگر این دانه را بکارید، به ناچار رشد میکند.
نداند گاو کردن بانگ بلبل
نداند ذوق مستی عقل هشیار
هوش مصنوعی: گاو نمیداند که صدای بلبل چه معنا دارد و لذت شادابی را عقل هوشیار درک نمیکند.
نزاید گرگ لطف روی یوسف
و نی طاووس زاید بیضه مار
هوش مصنوعی: اگر گرگی از زیبایی یوسف پدید نیاید و طاووس نیز از تخم مار به وجود نیاید، معنایش این است که زیبایی و نیکی تنها از منابع و مبدأهای مناسب و خوشظاهر میتوانند سر برآورند.
به طراری ربود این عمرها را
به پس فردا و فردا نفس طرار
هوش مصنوعی: این زندگی را مانند یک بازی ربوده است و به آیندهای نامشخص و دور میکشاند، جایی که نفس و زمان همیشه در حال تغییر و تردید هستند.
همه عمرت هم امروزست لاغیر
تو مشنو وعده این طبع عیار
هوش مصنوعی: تمام عمر تو فقط به امروز مربوط میشود. به وعدههای آینده که این دل تغییرپذیر میدهد، گوش نده.
کمر بگشا ز هستی و کمر بند
به خدمت تا رهی زین نفس اغیار
هوش مصنوعی: خود را از قید و بندهای دنیوی رها کن و خود را برای خدمت آماده ساز، تا بتوانی از تأثیرات دیگران بر خود رهایی پیدا کنی.
نمازت کی روا باشد که رویت
به هنگام نمازست سوی بلغار
نماز تو در صورتی که در هنگام نماز، چهرهات به سوی بلغار باشد ، مقبول نیست
در آن صحرا بچر گر مشک خواهی
که میچرد در آن آهوی تاتار
هوش مصنوعی: اگر در آن دشت میخواهی مشک را پیدا کنی، باید بدانی که آهوهای تاتاری در آنجا در حال چرانیدن هستند.
نمیبینی تغیرها و تحویل
در افلاک و زمین و اندر آثار
هوش مصنوعی: شما تغییرات و تحولات در آسمانها و زمین و نشانهها و آثارش را نمیبینی.
کی داند جوهر خوبت بگردد
به خاکی کش ندارد سود غمخوار
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که آیا ارزش و زیبایی تو به زوال میرسد یا نه؛ زیرا کسی وجود ندارد که از این تغییر دلسوزی کند.
چو تو خربنده باشی نفس خود را
به حلقه نازنینان باشی بس خوار
هوش مصنوعی: وقتی که تو گندم روییدهای، خودت را به حلقهی نازنینان بسپاری، کاملاً خوار و حقیر خواهی شد.
اگر خواهی عطای رایگانی
ز عالمهای باقی ملک بسیار
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که از دنیای دیگران، نعمت و بخششهای زیادی نصیبت شود، باید تلاش کنی و در راستای رسیدن به آن بکوشی.
چنان جامی که ویرانی هوش است
ز شمس حق و دین بستان و هش دار
هوش مصنوعی: چنانکه جامی که عقل را از بین میبرد، از نوری که از حقیقت و دین میتابد، بگیر و مراقب باش.
خداوند خداوندان باقی
که نبودشان به مخدومیش انکار
هوش مصنوعی: خداوندی که همه خدایان دیگر به وجود او وابستهاند و عدم وجود آنها به لطف او غیرممکن است.
ز لطف جان او رفته بکارت
چو دیدندنش ز جنت حور ابکار
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و لطف او، وقتی که به زیباییاش نگریستند، عفت و پاکی او مانند حوریان بهشتی به نظر میرسید.
اگر نه پرده رشک الهی
بپوشیدیش از دار و ز دیار
هوش مصنوعی: اگر خداوند به او پوششی از زیباییهای خود نمیداد، او از زندگی و دنیای خود نمیتواند فرار کند.
که سنگ و خاک و آب و باد و آتش
همه روحی شدندی مست و سیار
هوش مصنوعی: سنگ و خاک و آب و باد و آتش همه این عناصر طبیعی، روحی سرشار از زندگی و جنب و جوش دارند و در حال حرکت و تغییر هستند.
به بازار بتان و عاشقان در
ز نقش او بسوزد جمله بازار
هوش مصنوعی: در بازار معشوقان و زیباییها، همه از زیباییها و نقش دلربا میسوزند و دلتنگ میشوند.
دو ده دان هر دو کون دو جهان را
چه باشد ده که باشد اوش سالار
هوش مصنوعی: دو دهانه (یا دو عالم) هر دو جهان چه اهمیتی دارد؟ دهن (یا وجود) او (سالار) خود، محور همه چیز است.
که روح القدس پایش می ببوسید
ندا آمد که پایش را میازار
هوش مصنوعی: روح القدس، که بیانگر مقام و مرتبهای بسیار بلند است، مورد احترام قرار گرفته و به او اعلام میشود که به پایش آسیب نرساند. این بیان نشاندهندهی حرمت و ارزش والا در مقابل موجودات آسمانی و الهی است.
چه کم عقلی بود آن کس که این را
برای جاه او گوید که مکثار
هوش مصنوعی: چه بیخردی است از کسی که به دلیل جاه و مقامش، به این حرفها بپردازد که به جمعآوری مال و ثروت میپردازد.
به حق آنک آن شیر حقیقی
چنین صید دلم کردست اشکار
هوش مصنوعی: به حقیقت، آن شیر واقعی قلب مرا به راحتی شکار کرده است.
که از تبریز پیغامی فرستی
که اینست لابه ما اندر اسحار
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که از تبریز خبری بفرستی که در دل شبها به ما برسد.