غزل شمارهٔ ۱۰۴
خبر کن ای ستاره یار ما را
که دریابد دل خون خوار ما را
خبر کن آن طبیب عاشقان را
که تا شربت دهد بیمار ما را
بگو شکرفروش شکرین را
که تا رونق دهد بازار ما را
اگر در سر بگردانی دل خود
نه دشمن بشنود اسرار ما را
پس اندر عشق دشمن کام گردم
که دشمن مینپرسد کار ما را
اگر چه دشمن ما جان ندارد
بسوزان جان دشمن دار ما را
اگر گِل بر سرستت تا نشویی
بیار و بشکفان گلزار ما را
بیا ای شمس تبریزی نیر
بدان رخ نور ده دیدار ما را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خبر کن ای ستاره یار ما را
که دریابد دل خون خوار ما را
هوش مصنوعی: ای ستاره، ما را آگاه کن تا معشوقهمان بتواند از حال پریشان و دردناک دل ما باخبر شود.
خبر کن آن طبیب عاشقان را
که تا شربت دهد بیمار ما را
هوش مصنوعی: به فردی که دل عاشقان را درک میکند و میتواند به آنها کمک کند، خبر بدهید تا درد و رنج ما را تسکین دهد و ما را متوجه آرامش کند.
بگو شکرفروش شکرین را
که تا رونق دهد بازار ما را
هوش مصنوعی: به شکرفروش بگو که شیرینیاش را بیاورد تا بازار ما رونق بگیرد.
اگر در سر بگردانی دل خود
نه دشمن بشنود اسرار ما را
هوش مصنوعی: اگر حواستان را به دور و برتان معطوف کنید، دل شما هیچگاه اسرار و محبتهای ما را نخواهد شنید.
پس اندر عشق دشمن کام گردم
که دشمن مینپرسد کار ما را
هوش مصنوعی: در عشق، دوست دارم که دشمنانم را خوشحال کنم، زیرا آنها به وضعیت ما توجهی ندارند.
اگر چه دشمن ما جان ندارد
بسوزان جان دشمن دار ما را
هوش مصنوعی: اگرچه دشمن ما قدرتی ندارد، ولی جان ما را از او بگیر و بسوزان.
اگر گِل بر سرستت تا نشویی
بیار و بشکفان گلزار ما را
گِل سرشوی که بر سر گذاشتهای را مشوی که گُلزار ما را رونق میدهد و گلهای گلزار ما را میشکفد. یعنی موی تو، گِل سرشوی (که خود عبیرآمیز و خوشعطر است) را خوشرایحهتر از گلستان ما کردهاست.
بیا ای شمس تبریزی نیر
بدان رخ نور ده دیدار ما را
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، بیا و با چهرهی نورانت، به ما نیکی کن و دیدارمان را روشنتری ببخش.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش آرش خیرآبادی
غزل شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1394/12/23 04:02
پت
معنای کلمه «سرستت» چیست؟ در فرهنگ دهخدا کلمه سرس وجود دارد که معنای آن با در شعر جور در نمیآید.
1394/12/23 05:02
سرستت ( سر استت ، سرتواست )
اگر گل بر سرتو است و مراد گل سرشوی است
گونه ای گل که با آن سر را می شستند موی را می شستند.
1395/11/05 14:02
رضا
منظور از بیت ماقبل آخر تآکید بر عجله است.