گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۳۴

مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار
تو دریای الهی همه خلق چو ماهی
چو خشک آوری ای دوست بمیرند به ناچار
مگو با دل شیدا دگر وعده فردا
که بر چرخ رسیدست ز فردای تو زنهار
چو در دست تو باشیم ندانیم سر از پای
چو سرمست تو باشیم بیفتد سر و دستار
عطاهای تو نقدست شکایت نتوان کرد
ولیکن گله کردیم برای دل اغیار
مرا عشق بپرسید که ای خواجه چه خواهی
چه خواهد سر مخمور به غیر در خمار
سراسر همه عیبیم بدیدی و خریدی
زهی کاله پرعیب زهی لطف خریدار
ملوکان همه زربخش تویی خسرو سربخش
سر از گور برآورد ز تو مردهٔ پیرار
ملالت نفزایید دلم را هوس دوست
اگر ره زندم جان ز جان گردم بیزار
چو ابر تو ببارید بروید سمن از ریگ
چو خورشید تو درتافت بروید گل و گلزار
ز سودای خیال تو شدستیم خیالی
کی داند چه شویم از تو چو باشد گه دیدار
همه شیشه شکستیم کف پای بخستیم
حریفان همه مستیم مزن جز ره هموار

اطلاعات

وزن: مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفاً نرو و ما را تنها نگذار، ای زیبای دلربا، چهره خوش خود را به یک بارگی پنهان نکن.
تو دریای الهی همه خلق چو ماهی
چو خشک آوری ای دوست بمیرند به ناچار
هوش مصنوعی: تو همچون دریای بزرگی هستی و همه مخلوقات مانند ماهیانی در این دریا زندگی می‌کنند. اگر تو بخواهی، آن‌ها به ناچار خشک می‌شوند و از بین می‌روند.
مگو با دل شیدا دگر وعده فردا
که بر چرخ رسیدست ز فردای تو زنهار
هوش مصنوعی: نگو به دل عاشق که وعده فردا را بدهد، چون زمان به سرعت در حال گذر است و فردای تو به زودی می‌رسد، پس مراقب باش.
چو در دست تو باشیم ندانیم سر از پای
چو سرمست تو باشیم بیفتد سر و دستار
هوش مصنوعی: وقتی در کنار تو هستیم، نمی‌دانیم که چه حالتی داریم و مانند کسی که مست است، از خود بی‌خودیم و دیگر برایمان اهمیت ندارد که سر و دست‌امان چه می‌شود.
عطاهای تو نقدست شکایت نتوان کرد
ولیکن گله کردیم برای دل اغیار
هوش مصنوعی: هدایای تو واقعی و قابل استفاده است و نمی‌توان از آن شکایت کرد، اما ما برای دل دیگران کمی گلایه کرده‌ایم.
مرا عشق بپرسید که ای خواجه چه خواهی
چه خواهد سر مخمور به غیر در خمار
هوش مصنوعی: عشق از من پرسید، ای آقا، چه می‌خواهی؟ چه کسی می‌تواند بدون عشق و خماری در حریم عشق بماند؟
سراسر همه عیبیم بدیدی و خریدی
زهی کاله پرعیب زهی لطف خریدار
هوش مصنوعی: تو تمامی نقص‌ها و ایرادهایم را دیدی و با این حال مرا خریدی. چه کالای پرعیبی! چه لطفی از تو خریداری که به این عیوب توجه نکردی!
ملوکان همه زربخش تویی خسرو سربخش
سر از گور برآورد ز تو مردهٔ پیرار
هوش مصنوعی: تمام فرمانروایان و پادشاهان از ثروت و نعمت تو بهره‌مندند، ای شاهی که به دیگران بخشش می‌کنی. از تو، آن مردهٔ کهن‌سال دوباره به زندگی بازگشته و از گور سر برآورده است.
ملالت نفزایید دلم را هوس دوست
اگر ره زندم جان ز جان گردم بیزار
هوش مصنوعی: نگرانی و رنجش ناشی از دلتنگی برای دوست در دل من زیاد شده است. اگر عشق تو مرا مانند چاقویی زخمی کند، از زندگی و وجودم بیزار خواهم شد.
چو ابر تو ببارید بروید سمن از ریگ
چو خورشید تو درتافت بروید گل و گلزار
هوش مصنوعی: وقتی که تو مانند ابر باران باری، گل و گیاه از زمین می‌روید. و زمانی که تو مانند آفتاب می‌تابی، درختان و باغ‌ها شکوفا می‌شوند.
ز سودای خیال تو شدستیم خیالی
کی داند چه شویم از تو چو باشد گه دیدار
هوش مصنوعی: ما به خاطر خیالت به رویا رفتیم و نمی‌دانیم در غیاب تو چه خواهیم شد، وقتی که فرصتی برای دیدارت پیش می‌آید.
همه شیشه شکستیم کف پای بخستیم
حریفان همه مستیم مزن جز ره هموار
هوش مصنوعی: ما همه شیشه‌ها را شکسته‌ایم و پاهایمان زخمی شده است. رقبای ما همه در حال مستی هستند، پس فقط در مسیر صاف و هموار حرکت کن و ضربه نزن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۳۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1387/07/16 16:10

بعضی از مصاریع این غزل بر وزن «مفاعیل فعولن مفاعیل فعولن» هستند که از وزن اصلی (مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن) یک هجای کوتاه کمتر دارد (در واقع وزن فرعی یاد شده یک وزن دوری است که می‌توان آن را به صورت «مفاعیل فعولات - مفاعیل فعولات» تقطیع کرد که با متحرک کردن هجای آخر دور اول و چسباندن آن به دور دوم به وزن اصلی می‌رسیم). علی رغم حذف این هجا، مشکل وزنی احساس نمی‌شود و اگر در قواعد عروض سنتی قاعده‌ای برای پوشش این تبدیل وجود نداشته باشد (آیا وجود ندارد؟!)، می‌توان این نمونه را از شواهد نارسایی عروض سنتی به حساب آورد.

1387/07/16 19:10
رسته

این موضوع در کتاب های عروض در مبحث " اختیارات شاعر" مفصلا بحث شده است، حال که دست به کار گنجاندن وزن غزل ها در حاشیه ی غزل ها شده اید خوب است که به مبحث های گفته شده مراجعه بفرمایید. اختیارات شاعر هم مطابق قواعد معینی است . در اختیارات شاعر ممکن است هجای کوتاه و بلند تبدیل شوند و یا قلب گردند. به دون آگاهی از اختیارات شاعر تقطیع کار بسیار مشکلی خواهد شد. این ها نارسایی عروض نیست. به هر حال عروض یک ابزار خیلی دقیق نیست بلکه یک ابزار تقریبی است و با وجود این برای سنجیدن وزن ها کافی است، آن چه مهم است گوش است که باید وزن را بسنجد. به همین خاطر باید که گفته اند که شعر را باید با صدای بلند خواند تا وزن درست ن به دست آید.

1393/08/11 23:11
امین

بنام شایان
سلام
بآختگان قلمه ی جان
کآنچه شـده شایدست و کِشتن دان ، بایـد
باری ، نقــد و قـواره ی ماست . . . ورای دل اغیار
بروال یار

1397/10/16 22:01
نادر..

عطاهای تو نقد است..

1399/12/16 11:03
ماهان زندی

ابیاتی از این غزل را خانم پریسا با آهنگ سازی سعید فرجپوری اجرا کردند که شنیدنش را به دوستان توصیه میکنم

1400/07/21 13:10
غبار ره

لطفاً اصلاح شود:

بیت ۹ ره زندم (باید جدا نوشته شود)

بیت ۱۱ که داند

1401/02/18 00:05
غبار ره

تو در اوج غروری

که در آینه حتی

به خود دل نسپاری