اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر
پسته لعل برگشا تا نشود گران شکر
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، به خانهام بیا و از سفر بازگرد، تا بتوانیم با عشق و شادی کنار هم باشیم و این لحظههای شیرین را از دست ندهیم.
ساقی روح چون توی کشتی نوح چون توی
تا که تهیست ساغرم خون چه پرست این جگر
هوش مصنوعی: ای ساقی، چون کشتی نوح، در حال حاضر تویی که در این دنیای پر از آشفتگی، آرامش را به ارمغان میآوری. زمانی که ساغر من خالی است، تمام وجودم، خون و جگرم، در حسرت پر شدن آن به سر میبرد.
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین
در دو جهان یکی بگو کو صنمی کجا دگر
هوش مصنوعی: از روی کینه، مرا آزرده خاطر میکند. ای دل! در این دو جهان، فقط یکی را بگو، کجا میتوانی دوستی دیگر پیدا کنی؟
آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو
گفت کههای گم شدم این ملکست یا بشر
هوش مصنوعی: قلمی که نقشی از تو را به تصویر کشید، هنگامی که تو را دید، گویی گفت: "من کجا گم شدم؟ آیا این دنیا متعلق به من است یا به یک انسان دیگر؟"
جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی
در دل من درآ ببین هر نفسی یکی حشر
هوش مصنوعی: چرا جان و دنیای من را اینگونه نقص و سرزنش میکنی؟ در دل من وارد شو و ببین که هر نفسی که میکشم، یک قیامت است.
عشق بگوید الصلا مایده دو صد بلا
خشک لبی و چشم تر مایده بین ز خشک و تر
هوش مصنوعی: عشق میگوید که ای مهمان، بیست بلا آمادهاند. لبهای خشک و چشمان اشکآلود من را ببین که چگونه در میان این خشکی و تری قرار دارند.
چونک چشیدی این دو را جلوه شود بتی تو را
شهره یکی ستارهای بنده او دو صد قمر
هوش مصنوعی: وقتی که تو زیبایی این دو را دیدی، مانند مجسمهای خواهی شد که در میان مردم مشهور است، همانند یک ستاره زیر نظر او که دوصد قمر را تحت الشعاع قرار داده است.
فاش بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین
در تبریز همچو دین اوست نهان و مشتهر
هوش مصنوعی: به صراحت بگو که شمس دین خاصبک و شه یقین در تبریز، مانند دین خود، هم در خفا و هم مشهور است.
حاشیه ها
عشق مولانا به شمس فراتر از روابط انسانی است که ما میشناسیم. انسانها در نهایت علاقه هم اعتماد دیوانه واری به هم ندارند. مولانا چنان خود را غرق در شمس میبیند که در تمجید و تکریم او چنان پیش میرود که گاه خواننده گمان میبرد شاید مولانا در حال وصف معبود خوبش است . مشاهده کمالات ذات حضرت حق در وجود شمس (در مقام خلیفه الهی انسان) چنان عمیق بوده که باعث شده برخی پیروان او نسبت کفر به شمس داده و او را برانند. شاید وجود حضرت شمس از بارزترین مصادیق اختلاف پیروان مولانا در قونیه و مولانا شناسان عارف مسلک در ایران باشد.
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین!
در دو جهان یکی بگو کو صنمی؟ کجا دگر ..
طعنه زند مرا ز کین رو صنمی دگر گزین
در دو جهان یکی بگو کو صنمی، کجا دگر...
1397/06/01 20:09
برگ بی برگی
طعنه زند مرا بکین ،رو صنمی دگر گزین
در دو جهان یکی بگو ، کو صنمی ؟ کجا دگر ؟
اشاره به وحدت وجودی انسان و کل هستی و زندگی که از باور های مولانا و سایر عرفا میباشد .
1397/06/01 20:09
برگ بی برگی
آن قلمی که نقش کرد چونک بدید نقش تو
گفت که های گم شدم این ملک است یا بشر
جان و جهان چرا چنین عیب و ملامتم کنی
در دل من درا ببین هر نفسی یکی حشر
آن اول نقاش عالم هستی پس از خلقت انسان که فرمود تبارک الله احسن الخالقین و این فرشته است یا بشر بلکه از فرشتگان بلند مرتبه تر .
فرشتگان زبان به ملامت گشودند که آیا ما را برای پرسش لایق ندانستی پس علت خلق بشر چه بود و حضرت باریتعالی میفرماید من رازی را میدانم که شما نمی دانید و آن زنده شدن این انسان به من میباشد در هر نفس که به معنی هر آن و لحظه میباشد .پس مولانا حشر و قیامت انسان راهر آن و هر لحظه میداند که میتواند به حضور او زنده شده از من ذهنی و توهمی خود جدا و با اصل خدایی خود یکی شود .
در پناه حق باشید