غزل شمارهٔ ۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش امیرحسین اسماعیلی مطلق
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش فرید حامد
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
متاسفانه هر چه جستجو شد ، نتوانست این غزل زیبای مولانا را در این نسخه یافت ؛ لذا در این حاشیه درج شد.
.
چنانچه خطائی رفته باشد به دیده اغماز نگرید و یا در حاشیه تصحیح فرمائید.
.
تذکره: بعضی لغات که با ی ختم مشوند آ تلفظ میشوند. ماننذ تقی که توقا خوانده مشود. یا دنی که دنا تلفظ میشود.
.
.
.
آفتاب وجود اهل صفا . . .... . . وان امام مبین ولی خدا
.
آن امامی که قائم است بحق. . .... . . در زمین و زمان و ارض و سما
.
دات او هست واجب العصمه. . .... . . او منزه ز شرک و کفر و ریا
.
عالم وحدست مسکن او. . .... . . او برون از صفات مافیها
.
اوست جان حقیقت انسان. . .... . . جمله فانی و جان بود بر جا
.
جنبش او بود ز حی قدیم. . .... . . کردش او بود بگرد بقا
.
هست باقی چو ذات خالق خلق. . .... . . وان صفاتش علی عالی را
.
نیت خالی صفات حق از ذات. . .... . . هست ممسوس او بدات خدا
.
اوست آن گنج مخفی لاهوت. . .... . . که زحق او بحق شده پیدا
.
نقد آن گنج علم بی پایان. . .... . . هست مقصود آن علی علا
.
حکمت او جز او نداند کس. . .... . . کو حکیم است و عالم اشیا
.
اول او بود بلا اول. . .... . . آخر او بود بلا اخری
.
ناصر الانباست او الحق. . .... . . اولیا راست دیدِْْه بینا
.
او بحق حاضر است در کونین. . .... . . تو یقین دان که اوست بدردجی
.
او بحق است و حق ازو ظاهر. . .... . . او بحق است جاودان حقا
.
لمعه نور روی او گردید. . .... . . آفتاب از ضیای خود پیدا
.
بود از نور او دل آدم. . .... . . زان شده تاج مظهر اسما
.
مطلع گشت بر همه شئی. . .... . . آدم از علم آن امام تُقیَِ
.
نوح از او یافت آنچه می ظلبید. . .... . . تا رسیدش بمنزل عُلیا
.
سجده بردند نزد او ملکوت. . .... . . زانکه بد نور خالق یکتا
.
یافت طوفان غیرت اندر دهر. . .... . . نوح ناجی که رسته شد ز بلا
.
کرد ذکرش خلیل با خلت. . .... . . تا که شد نار لاله حمرا
.
جمله نسیرین و سنبل و گل شد. . .... . . نار نمرود بر خلیل خدا
.
رو برو کرد و کرد اسمعیل. . .... . . خویش قربان کیش او بصفا
.
یاد او کرد یوسف اندر چاه. . .... . . تا گرفتش سریر مصر آرا
.
بسکه نالید پیش او ِیعقوب. . .... . . بوی یوسف شنید و شد بینا
.
نور او دید موسی عمران. . .... . . گشت واله دران شب یلدا
.
اربعینی فتاده بذ بی خود. . .... . . گشته مستغرق وصال لقا
.
گفت یا رب مرا نشانی ده. . .... . . گفت دادم ترا ید بیضا
.
بود با جمله انبیا در سر. . .... . . بود با مصطفی معی جهرا
.
در شریعت در مدینه علم. . .... . . در حقیقت امیر هر دو سرا
.
لطف او بود همدم مریم. . .... . . گشت عیسی ازان سبب پیدا
.
سر او دید سید کونین. . .... . . در شب قرب در مقام دنی
.
از علی میشنید نطق علی. . .... . . به علی جز علی نبود آنجا
.
رهروان طالب اند او مطلوب. . .... . . ناطقان صامتند او گویا
.
علم جاوید شد برش روشن. . .... . . کرد تحقیق سر ما اوحی
.
گفت با امّتان ز راه یقین. . .... . . که علی است رهنمای شما
.
صادقان جمله ره بدو دارند. . .... . . کو امیر ست و هادی و مولی
.
اول و آخر او بود در دین. . .... . . ظاهر و با طن او بود بخدا
.
تا بدانی تو رمز این معنی. . .... . . تا رسی در ولایت والا
.
تا شود روشنت که عالی اوست با من ای هواجه کم کنی غوغا
.
ما همه ذره ایم و او خورشید. . .... . . ما همه قطره ایم و او دریا
.
شمس دین چون تو صادقی در عشق. . .... . . جان فدا کن ز بهر مولانا
.
تا شود جانت واصل جانان. . .... . . تا که باشی به عشق راهنما
این غزلیلات زیبا و تمام غزلیات از قلم افتاده در پیوند کلیات شمس تبریزی با اعراب تقدیم میشود. لطفاً سر آغاز را نیز مرور و دعای خیر خود را راهی مؤلفین و تحقیق گران عزیزفرمائید.
ما علی را دوست داریم ، دوستی کردار ماست کور گردد هر دو چشمش ، هرکه دشمندار ماست
ما که از حب علی ، نام سعادت یافتیم این سعادت دم به دم ، ازدولت بیدارماست
روز بازاری که من دارم ، به سودای علی ای برادر! هر دو عالم ، رونق بازار ماست
جز امیرالمؤمنین ، هرکس که گوید او امام بت پرست است او به معنی ، بت شکستن کار ماست
شاه مردان دوستدارید ، ایکه حقرادوستید هرکه حب شه ندارد ، دشمن و اغیار ماست
دیده هر خارجی ، محروم از روی علیست گردن هر ناصبی ، آویخته بر دار ماست
شمس تبریزی خمش ! دیگر مگو اسرار حق هرکه سر شاه داند ، واقف از اسرار ماست
چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. .
.
.
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹/
.
.
چند غزل دیگر حذف شده در این نسخه. لطفآ LINK را دنبال کنید. .
.
.
فقط در بیت سوم در مصراع اول فکر کنم امید یک واو اضافه دارد ممنون
---
پاسخ: «امید» به صورت «اومید» هم در متون قدیمی آمده است و میتواند درست باشد.
مراجعه به پیوند فرمائید و حتماً پیش خوان را مرور نمائید.
دوستان عزیز با موافقت مؤلفین ارجمند مجموعه کامل دیوان شمس تبریزی (ق-س) با اعراب و معانی کلمات مشکل بصورت رایگان در اختیار عموم قرار گرفت. فرمات PDF در دو جلد. وسرآغاز و منابع. دعای خیر همگی راهی مؤلفین عزیز.
ارادت مولانا به امام علی مسلم است با این حال این غزل سراسرغلو سروده مولانا نیست کار کار غلات است.تردید نبایدکرد.
حسین عزیز
مولانا تسلط کامل بقرآن و تفاسیر آن و همچنین به احادیث قدسی و نبوی داشته است. و نیز طبع لطیف او مطالب را باز وروشن کرده است. مثلاً اگر در حدیث قدسی رسول اکرم اشاره به مورد خطاب گرفتن از حضرت حق باصدای علی (ع) بوده وجبرایل گفته است که این صدای استاد ومعلم جبرایل است. مولانا اقتباس میکند که علی معلم جبریل وبقیه انبیاست. چه معلم انبیا ظاهراً جبرایل است. پس علی معلم معلم انبیاست. و دیگر اینکه حضرت موسی کلیم الله نیز کلام خدار را بصدای علی میشنید پس علی بود که با او صحبت میکرد. واگر علی (ع) را عین الله نامیده اند وخداوند متعال بر همه چیز ناظر است پس علی بهمه چیز ناظر است. واز ای قبیل ... هر آن کس که فهمید ..فهمید. این ها هیچ کدام غلو نیست بلکه چنانچه گفت . تو مو میبینی و من پیچش مو.
دیگر آنکه محقق نه باید برای فرضیه خود دست به تحریف زند. مثلاً شخصی فرض کند که فرمولی دارد که شامل همه اعداد اول میشود ولی همه اعداد غیر اول را که فرمول او پیدا میکند و همه اعداد اولی را که فورمل او جوابگوی آنها نیست را از قلم بیندازد وبه این وسیله فورمول خود را ثابت کند.
در حذف اشعار مولوی این بخوبی دیده میشود. آن کس که این اشعار را حذف کرده است یا غرض داشته است و یانادان بوده است. در هر دو صورت نمیتوان او رابعنوان یک محقق دانست.
در این پیوند برای کسانی که مایلند عکس هائی از صفحات چاپ سنگی هندوستان که مطابق با نسخه اصلی در موزه استامبل است در دسترس قرار میگیرد.
منظور حسین قصیده ایست که ناشناس در حاشیه درج کرده است. لطفا حذف کنید.خلاف اصول کار گنجور است. این حاشیه مرا هم درج نفرمایید.
با سلام
قطع یقین این غزل که در مدح امام اول شیعیان سروده شده و به لحاظ محتوی با اصول اسلام در تناقض و به لحاظ صورت ادبی در سطح پایینی است سروده حضرت مولانا نیست.
علی جان
لطفاً اصول اسلامئی را که میفرمائید یکی یکی یاد آور شوید.
حقیر چنانچه توفیقی بودوباطن مولانا یاری فرمود یک یک ابیات را تشریح خواهد نمود.
لازم به تذکر دید که کسانی که خودشاعر نیستند و یا بعلت عدم اعراب در خواندن بعضی لغاط دشار اشتباه میشوند از اظهار نظر بر عدم رعایت اصول شعری پرهیز فرمایند. در ظمن اصل معنی است و اشعار قالبی بیش نیستد. مولانا قصد شعر سرائی نداشته است تا او را بعنوان یک شاعر بشناسند و با دیگران مقایسه کنند. بلکه این طریق صحبت کردن او بوده است. اگر امروزه نیز بدقت به کلام استادان سخن نگاه کنیم می بینیم هر کدام شیوه خود را دارند. حال کسی بخواهد میتواند از آنها ایراد بگیرد این از زیبائی گفتار آنها چیزی کم نخواهد کرد.
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان.
شعر درج شده در حاشیه بطور محتوم از مولانا نیست. صرف نظر از نبود شکل روایی ، آهنگین و همچنین اشکالات ساختاری، از حیث محتوایی نیز فاقد ارزش است کما اینکه از دیدگاه علم کلام پارسی هم هیچ حقیقت یا اسراری در سروده ملحوظ نیست و یک جعل سطح پائین است.در واقع این سروده یک مداحی است نه شعر.
باناشاه حسین آقاجانی
صفحه : مشاعره هم افزایی
حسین جان
جواب شما قبلاً داده شده. ولی چون ابراز فضل میفرمائید لطفاً اشعاری از سروده های خودتان و یا انشائی به نثر تالیف شخصی خودتان را درج فرمائید تا حقیر مستفیض شود.
قال علی (ع):
هلک فیّ الرجلان؛ محبّ غاٍل و مبغض قالٍ
علی (ع) فرمود:
دو تن به خاطر من هلاک شدند؛ دوست افراط کننده و دشمن دشنام دهنده
دوست عزیز
اگر گفتار مبنی بر قرآن یا حدیث قدسی یا حدیث نبوی و برای شیعیان گفتار معصومین باشد افراط و غلو نیست. همه اشعار مولانار در مورد علی (ع) شامل این خصوصیت هستند ولذا غلو نیست. در ثانی بفرض که مولانا دوست افراط کننده و درنتیجه جزوهالکان است. چرا سعی میکنند اشعار او را تحریف کنند. آیا او را بدینوسیله ازهلاکت نجات مدهند؟ خداوند بهتر میداند با او مکر وحیله نتوان کرد. الله خیر الماکرین.
در نهج البلاغه فرموده است: خیر الناس فیّ النمط الاوسط. یعنی بهترین مردم در باره من میانه روانند.
ونییز فرمودند:
فقط ما را خدا ننامید هر چه دیگر می خواهید بگوئید. پس یک عاشق علی (ع) تا جائی که او را خدا نگوید و خدا نداند هیچ غلو نکرده است و درحد وسط است. علی (ع) وجه الله است یعنی آینه خدا نما نقش در آینه بیش از یک نقش نیست اما بسیار شبیه بصاحب نقش است. فهمید هرآنکه فهمید.
خوب هست که اونقدری احترام کنیم که مرتبه بالاتر از انسان را به هیچ بزرگواری ندهیم، تا از جمله اونهای نشویم که از حب زیاد هلاک نشویم. اصحاب بزرگوار اونقدر از خود گذریهای کردند که قابل وصف نیست، و خداوند مزدایشان را میدهد. و اینکه اون بزرگوارها را الگوی فرا راهی زندگی خود قرار دهیم، و زندگی ایشان را سر مشق خود بگردانیم جز خیر نکرده ایم.
واقعا برای شما دوست عزیز متاسفم که فکر میکنید مولانا تفرقه انداز مسلمانان بوده است.بهترین جواب برای شما این بیت مولانا است. مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار میاید
خیلی مضحک است!. این شخصی که آن شعر را در حاشیه نوشته، از یک طرف برای بزرگنمایی مقام حضرت علی به مولوی اشاره می نماید و آن شعر را به او منسوب می کند و از طرفی هم مولوی را یک ایرانی منافق در پوشش مفتی سنی حنفی می داند!!.. بازی با واژه ها و جملات چه ها که می کند. در بزرگ بودن مقام علی شکی نیست چراکه بسیاری از عرفای ایرانی همچون شاه نعمت الله ولی و شیخ محمود شبستری و نور علی شاه اصفهانی و ... سروده های بسیاری را در وصف مقام او سروده اند ولی لطفا این شعر کودکانه و از حیث شکل روایی و ساختار ادبی را به مولوی منسوب نکنید، آنهم بدون سند و مدرک روشن. سرشار از نور و عشق الهی باشید
سپاس از همهٔ نظرات،استفاده کردم، به قول داش مولانا هر کسی از ذنن خود شد یار من. من از علی زیاد نخوندم و نمیدونم ولی سخت نمیگیرم به دوستی که به علی ارادت وافر داره و دوست داره که این شعرو به مولانا نسبت بده. شاد باشید...
با سلام
به نظر من شعری که کاربر "گمنام " در اول نظرات گذاشتند ، غلو نبوده و این حدیث که گذاشتند هلک فیّ الرجلان؛ محبّ غاٍل و مبغض قالٍ در باب این شعر نمیشه ، غلو کنندگان در باره حضرت کسانی هستند که آن حضرت را خدا دانستند و یا مقامش را رفیع تر و بالاتر از پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله بیان کردند .
جا داره تشکر کنم برای گذاشتن این شعر زیبا
حضرت امیرالمومنین علیه السلام مقامی بس عظیم دارند تنها چیزی که میتونیم به بیان اوریم اینکه آن را خدا نمیتوان گفت و اوست احسن الخالقین ، و از تمام پیامبران مقامش رفیع تراست به غیر از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله
و اینکه این شعر را به جلالالدین محمد بلخی نسبت دهیم درست نیست چون اولا از نظر ساختاری مشکلاتی دیده میشه و از طرفی چنین سروده ای با عقاید اهل تسنن منافات داره
دوستان حضرت مولانا کسی نبوده که در مورد مذهب تعصب داشته باشه از اونجایی که با شمس هم مذهب نیست.. بجای اینکه به مقام و افکارش پی ببریم داریم باز یکی از عادات خیلی بدمون رو به مولانا نسبت میدیم و مطلب دوم اینکه این افکار باید پاک بشه من سنی هستم و امام علی رو بالاتر از هر کس میبینم و واقعا میپرستمش. نمیدونم این تفکر از کجا اومده که ما حضرت علی رو دوس نداریم
کسانی که با شمس و مولانا آشنا هستند می دانند که ایشان رویکرد مذهبی نداشته و سراسر دیوان شمس ارادت مولانا به حضرت شمس است و این غزل هیچ ربطی به امام علی ندارد مگر اینکه دوستان بخواهند ربطی بین آن ایجاد کنند
دوست عزیز
برای آشنای با شمس مرتبه بلندی لازم است. حقیر را جرأت ادعای آشنائی با او را نیست. همین قدر میداند که مولانا در باره او میگوید.
شمس تبریزی که پشتش سوی ما است صد هزاران آفرین بر روش باد
این مفهوم بنظر میرسد که هر آنچه مولانا از شمس میگوید ذره ای بیش از عظمت او نیست. فهمید هر آنکه فهمید.
*این غزل زیبـــا جناب مولانـا - سرشارازمضامیــن عارفانه اســت.
من ا ز بعضی جملات دوستان در تعجبم بعضی از نسبتهای داده شده به حضرت علی (ع) در روایات از پیامبر اکرم (ص) وارد شده است چه ربطی به دعوای شیعه و سنی دارد امام جایگاه خاص خود را نزد اهل سنت هم دارد حضرت مولانا با زبان بی نظیری امام را ستوده است عالی فرمودند تعجب می کنم کسانی که مولانا را نقد می کنند و هزار وصله به او می چسبانند برای بزرگ شدن نیاز به وصله چسباندن به بزرگان نیست راه طولانی دارد که باید طی شود
بسم الله الرحمن الرحیم
روی عن ابن عباس عن امیرالمومنین علی بن ابی طالب
انا النّقطه الّتی تحت الباء و سرّ الباء
با سلام. این شعر از طرف عارف بی نشان شیخ حسنعلی اصفهانی در کتاب نشان از بی نشانها جلد دوم تایید شده است. دیگر هیچ جای بحثی نمیتواند باشد. چون که در آنجا این موضوع آشکار شده است. شعر دیگر مولوی
هر آنکس را که مهر اهل بیت است
ورا نور ولایت در جبین است
غلام حیدر است مولای رومی
همین است و همین است و همین است
مدتیه سوالی ذهنمو درگیر کرده
صحت تخلص حضرت مولانا به خمش خاموش خامش یا خاموش درست هست یا خیر؟
دکتر قدمعلی صرامی صراحتا میگن که خاموش تخلص حضرت نیست:
پیوند به وبگاه بیرونی
به نظر می رسد که مولانا در این غزل به پروردگار اشاره دارد . وقتی مصرع "هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا" را میخوانیم احساسی به ما می گوید که مولانا ، خداوند را مورد خطاب قرار می دهد . لطفا درباره صحت و سقم این دیدگاه نظرات خود را بیان نمایید . ضمنا دوستان اگر توضیحی درباره ابیات چهارم به بعد دارند ، عنوان بفرمایند
سە بیت اول با زبان کوردی
ئەی قیامەتی لە ناکاو ئەی ڕەحمەتی بی کۆتا
تۆ کە ئاگرت بەردا لە بیشەی بیرکردنەوەکان
ئەمڕۆ بە پیکەنینەوە هاتی کلیلی زیندان هاتی
بۆ لای نیازمەندان هاتی وەک بەخشش و فەزڵی خودا
پەردەداری خۆر تۆی پیویسکەری ئومید تۆی
خوازراو تۆی خوازیار تۆی هەم کۆتایت و هەم سەرەتا
مولانا دیوان کلیات شمس، غزل 1.
ت: مەریوان عەبدول
......
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادیست
مؤمنان را ز انبیا آزادیست
.........
با سلام
باعث تاسف است که کسی مولانا را به ایجاد شکاف فرقه ای متهم کند که مثنوی دکان وحدت است و منظور تمامی انبیا و اولیا خدا همان یک چیز بیش نبوده ...
سایت زیر توصیه میگردد:
www.parvizshahbazi.com
واقعا عاشق این شعرم
کاش به جای درج مداحی های شرک آمیز و سراسر غلو؛ که حتی بنده ی بی سواد هم متوجه نقایص ادبی و فنی فاحش آن می شوم . و اصرار به چسباندن آن به مولانا ، اساتید و سروران گرامی نسبت به درج تفاسیر و معانی مستتر ابیات گهر بار این غزل همت می گماردند . ... سپاس .
شعر،رستاخیز واژگان است.هر چه جز این ،شعر نیست
رستخیز ناگهان...
اساتید محترم پارسی،این دو بیت را برایم معنا کنید :
تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی
و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری
میمال پنهان گوش جان مینه بهانه بر کسان
جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا
"ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل
باقی بهانهست و دغل کاین علت آمد وان دوا"
"ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا"
چرخش قابل تاملیست
سلام دوستان. به نظر من تا زمانی که تفکرات مولانا رو بعنوان یک تفکر فرامرزی وفرا مذهبی وفرانژادی وازین قبیل ننگریم متاسفانه به نظر من بهره ای از اشعار مولانا نصیبمون نخواهد شد...
با تشکر از دوستانی که با درج حاشیه کمک به درک مفاهیم وجانمایه اشعار مولانا میشن
در مصرع هفتم وهشتم از نظرمن به زیبایی به قدرت درونی هر آدمی که امروزه تحت عنوان قانون جذب ازش نام میشه اشاره کرده...
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا...
در مورد برداشتهای بعضی عزیزان که نظر به تفرقه افکنی وایجاد جدایی از اشعار مولانا دارن نظر من اینه که مولانا حتی اشعارش رو با بسم الله یا بانام خدا بر خلاف بقیه شاعران شروع نکرده واین به نظر من مولانا کلمه ای بعنوان جدایی براشون ناشناس بوده چه برسه بیان در مورد دوتا مذهب به دیده تفاوت وجدا ازهم نگاه کنن.
در مورد سوال خانم زهرا دارابی
نظر ودرک من هست ودوست دارم عزیزان آگاه اشتباهات بنده رو اصلاح کنن...
در بالای این ابیات از عقل که اندیشه رو بوحود میاره صحبت کرده که منظور اینه اندیشه های ما در مورد موضوعات اطرافمون صد رنگی واختلف بوجود میاره وهمون اختلاف گریبان رومی وزنگی یا افراد یک جمعی با عقاید مختلف رو...
مصرع بعدی واز چیزی که قابل روئیت برای خودت نیست چیزی میسازی(اصطناع...صنع...ساختن) وروی اون تعصب نشون میدی که باعث جنگ افروزی میشی....
مصرع بعدی میگه این اندیشه های پنهان ومخفی وزیرک درونی خودت رو گوشمالی بده وبر دیگران تحمیل نکن..
مصرع بعدی فریاد رب من خالص است یا عقیده من خالص هست سر دادن،به والله که شاخه و قسمتی از حقیقت هست وکامل نیست ای بزرگوار...پس اصرار بر درستی عقیده خودت نکن...
مرسی
البته در مصرع جان رب خلصنی اگر جان رب خلِّصنی خونده بشه که با وزن شعر هم موافق هست معنای جان فریاد پروردگارا مرا رها کن معنی میدهد که با توجه به اینکه مولانا زیاددر قید وزن وقافیه نبوده محتمل بر این هست همون اولی هم بوده باشه که در دو معنی کاملا مفاهیم تغییر میکنه وبستگی به برداشت خواننده دارد...
در رابطه با بیت زیر:
این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را
کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا
هل باید فعل امر از مصدر هلیدن به معنی بگذار، دست بردار باشد
صدای شورانگیز دف همراه خواندن شعر به گوش میرسد
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
"أفلا تتفکرون"
سلام،
در بیت هشتم، "و اندر میان" باید "وندر میان" نوشته شود، در معنای شعر تغییر ایجاد نمیکند اما در خوانش ممکن است "و اندر" خوانده شود که وزن شعر را بهم میزند.
در نسخه های چاپی نیز "وندر" نوشته شده.
با تشکر از گردانندگان گنجور
درودهای بیکران جناب مولانای گرانقدر ، گاهی شعرهای حضرتعالیرو بنده مطالعه نموده و این تجزیه و تحلیل عالی در محتوا و مضمون شعر را ارج مینهم فوق العاده زیباست به مهر اگر مخاطب برای خود تحلیل کند وگرنه شعر چیزی نیست که دستمالی شود به هر حال ...
با سلام،
دوستان و عزیزانی که در منسوب دادن این غزل زیبا به حضرت مولانا تشکیک دارند میتونند به خوانش دکتر سروش عزیز از دیوان کبیر گوش فرا دهند، مگر اینکه خود را از دکتر سروش مولانا شناس تر بدانند، گه در این مورد حرفی نیست!
فقط اینکه "ان" لا یری است که ان اضافه باید اضافه گردد
ممنون
شعر عجیبیست
اول کار به زیبایی از او تعریف میکند و بعد شروع میکند به انتقاد کردن از .. شمس ؟
تدبیر صد رنگ افکنی ؟
رب خلصنی ؟
1-از نظر مولانا وسایر عرفا،خداشناسی دارای درجات ومراحل است!
2-انسان از خداست و شیطان هم درنیمه دیگرش مجاز!
3-انسان فقط یا خدائی یا شیطانیست وهمزمان ممکن نیست!تاشیطاننرود خدا نمیاید وتا یک دروغ هم میگوییم شیطانی هستیم!
5-عرفا میگویند هرکسی شیطان ندارد خدائی است گر خدایش می باشد در حلقه یا طبقات پایین خدائی و الی..خدا
4-
با پوزش از شما بدلیل غ املایی بدلیل چشم ضعیف
4- هر کس شیطان را شناخت و ازخود دور کرد خدا در او خواهد آمد و ممکن است شرابخواری باشد که خدایش می اوست و یا عارفی که خدایش کل جهان هست و نیست! عرفا همه راستگویان و تمام صادقان را از شیطان جدا کرده یگانه و از خدا میدانند!
رفتم سراغ غزل بعدی یل 2 و در شروع توضیح و ادامه داده که با نور خدا به درجات بالاتر میتوان رفت ویا درجات بندگان خدائی متفاوت است و همه یگانه اند
سیر وسلوک عرفانی چون سیر در دایره وجود انسان است که هم خدا و هم شیطان را شامل است و بدون شیطان نمیتوان بخدا رسید! ویا بدون شب روز معنی نداد و هردو یک دایره اند که دائم میگردند و ما شب و روز مولانا را تفرقه معنی نکنیم
مثال تمام اشعار است از جمله
ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل
باقی بهانهست و دغل کاین علت آمد وان دوا”
“ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا”
این هم مثال دیگر از غزل بعدی یا شماره 2
گیرم که خارم خار بد( bad)خار از پی گل میزهد/صراف ....مهار کردن بدی و تاریکی برای انسان ممکن نیست فقط میتواند از تاریکی و روشنایی به یگانگی برسد
معنی مصرع عربی :
و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری
یعنی با صنایع نامرِیی جنگ بپا میکنی . که اشاره به قوانین هستی ست که صنعت نامریی خداوند هست .
معنی بیت عربی :
میمال پنهان گوش جان مینه بهانه بر کسان
جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا
بی آنکه خود بدانیم، جان را متنبه . گوشمالی کن و به سوی خود کشان و از این رهگذر بهانه ای برای دیگران بگذار. وای سرور من، بدان که جمله «پروردگارا مرا برهان» یک شوخی است و نمی خواهم خلاصی یابم.
از گنج حضور
در بیتهای پایانی جناب مولانا پند جالبی میدهند، "می مال پنهان گوش جان...." گوشِ جانت رو پنهانی بمال، ترکیب جالبیست و بدیع؛ گوشِ جان مالاندن اشاره به کار کردن روی خود داره، یعنی وقتی داری روی خودت کار میکنی و نفس رو شناسایی میکنی پنهان کن، در موردش صحبت نکن، خودتو عرضه نکن، ابراز نکن حتی خودت رو از خودت پنهان کن، یعنی وقتی خویشِ حقیقی رو شناسایی میکنی حتی از نفسِ خودت پنهان کن این شناسایی رو چه برسه که پیشِ دیگران بخوای لاف بزنی و از خالص شدنت بگی، می مال پنهان گوش جان، از طرف دیگه انگار روی سخنش با خداست که میگه گوش جان من رو بمال ینی تنبیه کن منو تا تو رو بیابم ولی این کار رو پنهانی انجام بده؛ در هر دو معنی زیبا و تامل برانگیز ......
با سلام
گنجور عزیز لطفا فضایی را جهت مناظره های پینگ پنگ ی که گاها در مورد دین و سیاست و تعصب و .... در بین عزیزان بوجود می آید ، در نظر بگیرید که در حاشیه اشعار این بی نظمی و بی ربطی ایجاد نگردد .
به جهت آگاه شدن از تفسیر و تشریح این غزل به حاشیه آن نظر انداختم ولی متاسفانه مشاهده کردم یک نفر مطلبی در ابتدا ارسال کرده و دیگران غزل مولانا را رها کرده و به دنبال تنبیه او پیاپی پیام ارسال کردند و همگی غافل از خود این غزل و مفاهیم آن شدند .
سالها با این جدال های چپ و راست و سیاه و سفید و شیعه و سنی ، زندگی کردیم و اکنون نیز کمابیش در روزمره گی هایمان با آنها درگیریم و زمانی هم که فارغ از تمام این هیاهو ها پا به چشمه گنجور میگذاریم تا جرعه ای غزل نوش کنیم ، مجددا شاهد هستیم که عزیزان همان جدال ها را به این مکان نیز انتقال دادند . برای ایشان و تفکراتشان احترام قائل هستم و به همینذدلیل از گنجور عزیز تقاضا مندم فضایی را مشابه چیزی مثل چت روم های تخصصی ترتیب دهند تا فضای مناظره ای با فضای تحلیل آثار و سروده ها از هم منفک شده و هر کسی بهره مطالب مورد نظرش را بتواند از این گنجینه ببرد . با سپاس از شما و عذرخواهی از همه عزیزان .
عرض ادب ک احترام
بنده در رابطه با توضیحات جناب محتشم بزرگوار در رابطه با بیت
می مال پنهان گوش جان .... در مقام بیانداشت برداشتی شخصی مطلبی رو به عرض میرسانم ....
فارغ از اینکه مخاطب خطاب و ندای ابتدایی این غزل شریف رو چه وجودی قلمداد کنیم خداوند ، مقام نبوی ، شمس تبریزی ، هر انسانی بماهو انسان و با تمرکز بر بیت خارج از حیطه ی ارتباط آن با کلیت ساختار غزل و ابیات پیشینی و پسینی و به عنوان بیتی یگانه و منفرد می توان اینگونه گفت که :
گوشمالی خودت را بر جان پنهان کن در پرده و حجاب گوشمالی دیگران به تعبیری یعنی حضور و ظهور خود را در پس پشت ظهور دیگری پنهان کن در دیدگان ظاهربینان و به ظاهر اکتفا کنندگان
تو به صورت پنهانی گوش جان را بمال یعنی در مقام بقظه و انتباه و گاه تنبیه و تحذیر جان را متوجه امری کن از جمله از مافوق به مادون اکتفا نکردن و قانع نشدن ( هین نقل بین هل نقل را هین سکر بین هل عقل را ) اما برای این اعراف و اشعار دیگری را بهانه کن (دیگری را بهانه ی این بیداری قرار بده تا ندانند حریفان که من منظور تو و تو منظور منی )
و در تعبیری دیگر می توان گفت در خطابی به خویشتن خویش میفرماید بر کسان و آنچه بیرون از توست بهانه منه و جان خود را متهم کرده تنبیه کن که هر چه هست از اوست و در اوست ....
جان خود به خودی خود از رب خویش و پرورنده ی خویش تقاضا و استدعای خلاصی دارد که این تنها در صورتی لاف و لاغ و به گزاف نیست که به تبع شناخت ارتباط با موثر حقیقی حاصل شود و ظواهر رهزنی نکند .....
سلام و عرض ادب
سلام و عرض احترام خدمت فرهیختگان عزیز
در باب مصراع
می مال پنهان گوش جان می نه بهانه بر کسان
می توان برداشتی اینگونه نیز داشت که به تبع فرموده ی جناب محتشم به صورت پنهان گوش جان خویش را بمال و هر آنچه قصور و کوتاهی است به خود نسبت بده و بر کسان دیگر بهانه مگذار یعنی دیگران را بهانه ی قصور و کوتاهی های خویش قرار مده " می نه = منه" بر کسان بهانه منه ....
در مصراع دوم نیز می توان گفت حضرت مولانا در مقام قضاوت فرمایشات خویش در ابیات پیشین می فرماید به جای بهانه بر دیگران نهادن خود را در محک و میزانی حق و صحیح عیار سنجی نما و ببین این مدعای خلاصی جستن جان تو چقدر با صداقت و واقعیت توامان و همراه است و در انتها با قسم والله و لاغ به معنای شوخی و بازی خواندن این ادعا خویش آن را عیار سنجی می نماید ....
با وجود از خود غافل شدن و در دیگری به دنبال دلایل اسارت جان خویش گشتن ادعای خلاصی جستنت جز بازی و لهو و بیهوده گویی و خواهی نخواهد بود.....
بنده جسارت می کنم در باب بیت اول غزل شریف مطلبی رو عرض کنم
ورای مفاهیم مستتر در بیت در مقام ساخت صوری بیت مورد نظر و برخلاف نسخه ی حاضر و نسخ دیگر و برخلاف خوانش اعزه ی دوستان که زحمت قرائت غزل رو کشیدند به نظر این کمترین در مصراع دوم بیت نخست کلمه ی " آتشی" به تبع و پیروری از دو واژه ی مصراع نخستین باید بدون " یای" پایانی و با کسره و به صورت " ای آتشِ افروخته " قرائت و خوانش شود ....
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها
ای آتشِ افروخته در بیشه ی اندیشه ها
یعنی تو هر که هستی خود عین رستاخیز و عین رحمت و عین آتشی نه اینکه رستاخیزی و آتشی بر پا کرده باشید و رحمتی مبذول
در توضیحی مختصر و اگر به تبع شواهد شعری دیگر در غزلیات و مثنوی شریف و با تاسی از ماثورات دینی این رستاخیز و قیامت و رحمت بی منتها را وجود اقدس نبوی صل الله علیه بگیریم ایشان خود صد قیامت نقد و رحمة للعالمین و آتش برافروخته در بیشه ی اندیشه های پیش از خویش و ناسخ آنان بود .....
توصیه میکنم کتاب گزیده غزلیات شمس آقای شمیسا را بخوانید در آنجا عقاید مولانا ذکر شده. و یک انسان خدا بوده انسان خدایی در بسیاری از مذاهب و ادیان و عرفان ها هست .
در مصرع چهارم مولانا اشاره دارد به نگرش فکری اشعریها که خود در ان قرار دارد. بخشش و فضل خدا همان فضل کرم خداوند را اشاره دارد که بیان ماثوره می خوانیم الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک .
چرا فضل خداوند را بر عدالت ترجیح داده است؟
بیت ماقبل آخر این این غزل به مذاق خیلی ها خوش نمیاد...استاد زمانی هم در شرح دیوان شمس جلد اول از بازگشایی پیام این بیت گذشتن
این غزل از مولاناست و همراه با همه غزلهائی که در مدح حضرت ملولای متقیان (ع) در کلیات شمس تبریزی در موزه استامبل وجود دارد در نسخه فروزانفر حذف شده است. کسانی که مایل بکشف حقیقت دارند میتوانند به کپی چاپ هندوستان صفحه ۱۰۱ مراجعه فرمایند. کپی چاب هندوستان مطابق اصل کلیات در موزه استامبل است. لطفاً به پیوند مراجعه فرمایید.
درود
درک نمیکنم بحث از چیست !
شعر را یکبار بدون آنکه واژه به کار رفته برای چه به کار رفته بخوانید ...جز اینکه در قلبهایتان شوری و شوقی به پا میشود چیز دیگری میبینید؟
با سلام
در پاسخ به سرکار خانم زهرا یوسفی معنی ساده وبی تفسیر دو بیت مد نظر جنابعالی از از منظر بنده چنین میتواند باشد
تدبیر،صد رنگ افکنی بر روم وبر زنگ افکنی /// در هرلحضه توسط ذهن در گیر صد نوع اندیشه میگردیم زنگ وروم کنایه از سیاهی وسپیدی است که به جهت نشان دادن گستردگی دامنه وسیع قدرت فکر وذهن انسانی در اینجا بکار برده شده یا به عبارت دیگر ما در هر لحضه در فکر نویی هستیم وذهن ما خلاقانه در حال ساخت وپردازش ، که خود، این تدبیر ماست که باعث آشفتگی و اضطراب درونی ما میگردد و ما متوجه این موضوع نیستیم چرا چون مولانا میفرمایند آنچه را که میسازی نمیبینی و ریشه مشکلات درونی را در کسان دیگر جستجو میکنی در صورتیکه میبایست با خود صادقانه خلوت کرده وگوش ذهن را بگیری وبه خاموشی دعوت کنی خلصنی در اینجا اشاره به بخش تکرار شدنی دعای جوشن کبیر دارد (فریاد فریاد خداوندا مرا از آتش رهایی ده) ومنظور این است فرد اسیر ذهن فریاد وتقاضای رهاییش هم چیزی جز شوخی وحیله وفریب نیست
برای پی بردن به تفاسیر صحیح وناب اشعار مولانا ، استاد پرویز شهبازی و استاد کریم زمانی حضورتان معرفی میگردد واین غزل زیبا شماره 652 با مطلع
تدبیر کند بنده وتقدیر نداند
هم میتونه به نوعی در توضیح دوبیت بالا مفید باشد
سلام
این غزل در کانال تلگرامی شور مولانا (پیوند به وبگاه بیرونی توسط دکتر سید محمد رضا مصطفائی شرح داده شده است.
"می مال پنهان گوش جان...
فکر می کنم مولانا از معشوق خود(خداوند) خواسته است که جانش(روح اش) را پنهانی صیقل دهد. و بهانه و منت این کار را بر کسانی چون شمس نهد.
برادر عزیز میثم ططری، پروردگار عزوجل شما را در پناه خویش داشته باشد، آنچه فرمودید حق است و پروردگار اجرش را نصیب شما بگرداند زیرا خیلی با زیبایی تمام ارائه نمودید.
مکتب طریقت در اصل بر مبدا و اساس قرآن است و اگر غیز از آن باشد این طریقت نی بلکه مسیر ترکستان است.
سلام و عرض ادب. به نظر حقیر منظور از عبارت «ای رستخیز ناگهان» ذات اقدس الهی است که واجب الوجود بوده و قایم به ذات خویشتن میباشد. در ادبیات فارسی هم واژه خدا از ترکیب دو واژه خود و ای به وجود آمده که وجود خدا را بدون علت دانسته. عبارت «هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا» نیز ترجمه آیه شریفه ادعونی استجب لکم می باشد.
با سلام، مصرع «مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا» اشاره به ذات اقدس الهی دارد که در آیات مختلفی بیان شده است. به عنوان مثال آیات شریفه «انا للله و انا الیه راجعون» و «هو الاول و الاخر و ...
با سلام، مصرع «ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل» اشاره به آیه شریفه « و نفخت فیه من روحی» دارد.
سلام دوستان این شعر از مولاناست ؟ اگر بله چرا در گنجور نیست ؟
-
نه من بیهوده گرد کوچه و بازار میگردم
مذاق عاشقی دارم پی دیدار میگردم
خدایا رحم کن بر من پریشان وار میگردم
خطا کارم گناهکارم به حال زار میگردم
شراب شوق می نوشم به گرد یار میگردم
سخن مستانه می گویم ولی هوشیار میگردم
گهی خندم گهی گریم گهی افتم گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار میگردم
بیا جانا عنایت کن تو مولانای رومی را
غلام شمس تبریزم قلندروار میگردم
بخوان دیوان شمس و مثنوی را
مپرس اما هوش مصنوعی را
معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم.. به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت میدانم مگر اینکه گاهگاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا میتواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.