بخش ۸۲ - مثل
سوی جامع میشد آن یک شهریار
خلق را میزد نقیب و چوبدار
آن یکی را سر شکستی چوبزن
و آن دگر را بر دریدی پیرهن
در میانه بیدلی ده چوب خورد
بیگناهی که برو از راه برد
خون چکان رو کرد با شاه و بگفت
ظلم ظاهر بین چه پرسی از نهفت
خیر تو این است جامع میروی
تا چه باشد شر و وزرت ای غوی
یک سلامی نشنود پیر از خسی
تا نپیچد عاقبت از وی بسی
گرگ دریابد ولی را به بود
زانک دریابد ولی را نفس بد
زانک گرگ ارچه که بس استمگریست
لیکش آن فرهنگ و کید و مکر نیست
ورنه کی اندر فتادی او به دام
مکر اندر آدمی باشد تمام
گفت قج با گاو و اشتر ای رفاق
چون چنین افتاد ما را اتفاق
هر یکی تاریخ عمر ابدا کنید
پیرتر اولیست باقی تن زنید
گفت قج مرج من اندر آن عهود
با قج قربان اسمعیل بود
گاو گفتا بودهام من سالخورد
جفت آن گاوی کش آدم جفت کرد
جفت آن گاوم که آدم جد خلق
در زراعت بر زمین میکرد فلق
چون شنید از گاو و قج اشتر شگفت
سر فرود آورد و آن را برگرفت
در هوا بر داشت آن بند قصیل
اشتر بختی سبک بیقال و قیل
که مرا خود حاجت تاریخ نیست
کین چنین جسمی و عالی گردنیست
خود همه کس داند ای جان پدر
که نباشم از شما من خردتر
داند این را هرکه ز اصحاب نهاست
که نهاد من فزونتر از شماست
جملگان دانند کین چرخ بلند
هست صد چندان که این خاک نژند
کو گشاد رقعههای آسمان
کو نهاد بقعههای خاکدان
بخش ۸۱ - حکایت اشتر و گاو و قج که در راه بند گیاه یافتند هر یکی میگفت من خورم: اشتر و گاو و قجی در پیش راهبخش ۸۳ - جواب گفتن مسلمان آنچ دید به یارانش جهود و ترسا و حسرت خوردن ایشان: پس مسلمان گفت ای یاران من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوی جامع میشد آن یک شهریار
خلق را میزد نقیب و چوبدار
هوش مصنوعی: شخصی به سمت محل تجمع مردم میرفت و آنجا به ناظرین و مسئولین کنترل نظم، دستوری میداد و آنها را به انجام وظایفشان وادار میکرد.
آن یکی را سر شکستی چوبزن
و آن دگر را بر دریدی پیرهن
هوش مصنوعی: یکی از آنها را با چوب زدی و سرش را شکست و دیگری را هم با بهدردی، پیراهنش را پاره کردی.
در میانه بیدلی ده چوب خورد
بیگناهی که برو از راه برد
هوش مصنوعی: در دل نداشتن و ناامیدی، ممکن است انسان به ناخواسته دچار مشکلاتی شود، اما بیگناهی هم در این مسیر میتواند آسیب ببیند و باید از مشکلات دوری کند.
خون چکان رو کرد با شاه و بگفت
ظلم ظاهر بین چه پرسی از نهفت
هوش مصنوعی: زخمی که در دل دارد، به شاه نشان میدهد و میگوید که ظلمهای آشکار چقدر بیفایده است، چرا که حقایق پنهان را نمیتوان نادیده گرفت.
خیر تو این است جامع میروی
تا چه باشد شر و وزرت ای غوی
هوش مصنوعی: بهترین کار تو این است که به پیش بروی و ببینی چه پیش خواهد آمد، چه خوب و چه بد.
یک سلامی نشنود پیر از خسی
تا نپیچد عاقبت از وی بسی
هوش مصنوعی: پیرمرد تا زمانی که با شخص بیهدف و بیاحترام مواجه نشود، به او توجهی نمیکند و در نهایت اگر او به دقت و ادب رفتار نکند، ممکن است از او فاصله بگیرد.
گرگ دریابد ولی را به بود
زانک دریابد ولی را نفس بد
هوش مصنوعی: اگر گرگ بفهمد که چه کسی دوست است، بهتر است، زیرا او نفس بد را تشخیص میدهد.
زانک گرگ ارچه که بس استمگریست
لیکش آن فرهنگ و کید و مکر نیست
هوش مصنوعی: اگرچه گرگ بسیار زوزه میکشد، اما او فرهنگ و تدبیر و نیرنگی ندارد.
ورنه کی اندر فتادی او به دام
مکر اندر آدمی باشد تمام
هوش مصنوعی: اگر نه این باشد، پس چگونه ممکن است کسی به دام فریب بیفتد در حالی که نوع انسان به طور کلی کامل است؟
گفت قج با گاو و اشتر ای رفاق
چون چنین افتاد ما را اتفاق
هوش مصنوعی: قج با گاو و شتر صحبت میکند و از دوستانش میگوید که وقتی چنین حادثهای برای ما پیش آمد، چه باید کرد.
هر یکی تاریخ عمر ابدا کنید
پیرتر اولیست باقی تن زنید
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی خود به فعالیت و تلاش بپردازد، به مرور زمان تجربیات و شناخت بیشتری کسب میکند. بنابراین، هرچه بیشتر به سمت اهداف و آرزوهای خود حرکت کنید، اساساً بر غنای زندگیتان افزوده خواهد شد و تواناییهای شما بیشتر خواهد شد.
گفت قج مرج من اندر آن عهود
با قج قربان اسمعیل بود
هوش مصنوعی: او گفت که در آن زمانهای گذشته، ارتباط من با قربان اسماعیل بسیار نزدیک و صمیمی بود.
گاو گفتا بودهام من سالخورد
جفت آن گاوی کش آدم جفت کرد
هوش مصنوعی: گاو میگوید که من سالها زندگی کردهام و در گذشته شاهد بودهام که چگونه آدمی به جفتگیری با گاوی پرداخته است.
جفت آن گاوم که آدم جد خلق
در زراعت بر زمین میکرد فلق
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تشابه میان گاو و انسان اشاره دارد و میگوید که گاو همانند انسان در کار زراعت و کشاورزی بر روی زمین فعالیت میکند. در واقع، هر دو موجودات مهمی هستند که در توسعه و پیشرفت زندگی انسانی نقش دارند.
چون شنید از گاو و قج اشتر شگفت
سر فرود آورد و آن را برگرفت
هوش مصنوعی: وقتی او صدای گاو و صدای ناقه را شنید، شگفتزده شد و سرش را پایین آورد و آن را برداشت.
در هوا بر داشت آن بند قصیل
اشتر بختی سبک بیقال و قیل
هوش مصنوعی: در فضا، بند بلند و سنگین شتر بختی به راحتی و بدون حاشیهسازی و دردسر برداشته شد.
که مرا خود حاجت تاریخ نیست
کین چنین جسمی و عالی گردنیست
هوش مصنوعی: من نیازی به تاریخ ندارم، چون وجود من به قدری ارزشمند و برجسته است که خودم برای خودم کافی هستم.
خود همه کس داند ای جان پدر
که نباشم از شما من خردتر
هوش مصنوعی: هر کسی میداند که من از شما خردتر نیستم، ای جان پدر.
داند این را هرکه ز اصحاب نهاست
که نهاد من فزونتر از شماست
هوش مصنوعی: هرکس که از دوستان و نزدیکان ما باشد، میداند که مقام و جایگاه من بالاتر از شماست.
جملگان دانند کین چرخ بلند
هست صد چندان که این خاک نژند
هوش مصنوعی: همه میدانند که این آسمان بزرگ بسیار بیشتر از این زمین خاکی است.
کو گشاد رقعههای آسمان
کو نهاد بقعههای خاکدان
هوش مصنوعی: کجا است آن کسی که آسمان را وسعت بخشید و زمین را با آرامش و امنیت قرار داد؟
خوانش ها
بخش ۸۲ - مثل به خوانش بامشاد لطف آبادی
حاشیه ها
1399/02/09 12:05
اصغر رحیمی
سلام ، در بخش های آخر و تصمیم به تقسیم بسته علف و معیار گزینی ای انتخابی و تمرد شتر وقتی می بیند معیار پذیرفته شده به ضرر اوست و بدین ترتیب دو همراه او با انتساب خود به هم جنسانشان در اعصار گذشته از نظر سن و سال به اول تاریخ رسیدند و دیگر او نمی تواند از آنها خود را بزرگتر جلوه دهد زیر مبانی و استانداردهای پذیرفته شده قبلی میزند و بلافاصله دست به اقدام زده و برای خالی نبودن عریضه معیار گردن دراز و قد بلند را معیار برگزیده شدن تحمیل میکند. این برای مواقعی است که افراد به تنگی افتاده و برای تحمیل عقایدشان به ابزار و معیارهائی خودساخته دست زده یک رفتار دیکتاتور مآبانه ای پیش میگیرند.