برگردان به زبان ساده
عارفی پرسید از آن پیر کشیش
که توی خواجه مسنتر یا که ریش
هوش مصنوعی: عارفی از یک کشیش قدیمی پرسید که آیا تو کهنتر هستی یا آن فرد ریشدار؟
گفت نه من پیش ازو زاییدهام
بی ز ریشی بس جهان را دیدهام
هوش مصنوعی: میگوید من قبل از او به دنیا آمدهام و بدون ریشهای، به اندازهی کافی از دنیا دیده و تجربه کردهام.
گفت ریشت شد سپید از حال گشت
خوی زشت تو نگردیدهست وشت
هوش مصنوعی: او گفت ریشت رنگ سپیدی به خود گرفته، حالا به خاطر رفتار زشتت، شخصیتت تغییر نکرده است.
او پس از تو زاد و از تو بگذرید
تو چنین خشکی ز سودای ثرید
هوش مصنوعی: او پس از تو زندگی را آغاز کرد و از تو عبور کرد. تو اینگونه بیاحساس و سردی از دیوانگی عشق.
تو بر آن رنگی که اول زادهای
یک قدم زان پیشتر ننهادهای
هوش مصنوعی: تو همیشه بر اساس همان ویژگیهایی که از ابتدا داشتی، رفتار میکنی و هیچ تغییری در خودت ندادهای.
همچنان دوغی ترش در معدنی
خود نگردی زو مخلص روغنی
هوش مصنوعی: اگر همیشه در یک وضعیت تلخ و ناپسند باقی بمانی، نمیتوانی به چیزی باکیفیت و مفید دست پیدا کنی. برای رسیدن به چیزهای خوب و ارزشمند، باید از شرایط ناخوشایند خارج شوی و تلاش کنی.
هم خمیری خمر طینه دری
گرچه عمری در تنور آذری
هوش مصنوعی: بیت بیانگر این است که حتی اگر خمیر یا ماده اولیه، سالها در دمای بالا و حرارت قرار گیرد، باز هم اصالت و ویژگیهای خود را حفظ میکند. یعنی تغییرات ظاهری یا محیطی نمیتواند ماهیت اصلی چیزی را دگرگون کند.
چون حشیشی پا به گل بر پشتهای
گرچه از باد هوس سرگشتهای
هوش مصنوعی: اگر مانند حشیشی بر کپهای از گل ایستادهای، فرقی نمیکند که از باد سرگردان شدهای یا نه.
همچو قوم موسی اندر حر تیه
ماندهای بر جای چل سال ای سفیه
هوش مصنوعی: مانند قوم موسی که چهل سال در بیابان سرگردان بودند، تو نیز ای نادان، در اینجا بیحرکت ماندهای.
میروی هر روز تا شب هروله
خویش میبینی در اول مرحله
هوش مصنوعی: هر روز به راه خود ادامه میدهی و در آغازِ هر مرحله، تلاش و کوششهای خود را مشاهده میکنی.
نگذری زین بعد سیصد ساله تو
تا که داری عشق آن گوساله تو
هوش مصنوعی: بعد از این، سیصد سال به یاد عشق آن گوساله نروید.
تا خیال عجل از جانشان نرفت
بد بریشان تیه چون گرداب زفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که فکر مرگ از ذهنشان دور نشده است، مانند گرداب سنگین و عمیق در روزگارشان به سر میبرند.
غیر این عجلی کزو یابیدهای
بینهایت لطف و نعمت دیدهای
هوش مصنوعی: غیر از این فردی که از او لطف و نعمتهای بیپایانی دریافت کردهای، کسی دیگری نیست.
گاو طبعی زان نکوییهای زفت
از دلت در عشق این گوساله رفت
هوش مصنوعی: حس خوب و زیباییهای زیادی که در دل داشتی به خاطر عشق و محبت به این جوان از دل تو رفته است.
باری اکنون تو ز هر جزوت بپرس
صد زبان دارند این اجزای خرس
هوش مصنوعی: پس اکنون از هر یک از اجزای وجودت بپرس؛ این اجزا مانند یک خرس، صد زبان دارند و هر کدام به زبانی صحبت میکنند.
ذکر نعمتهای رزاق جهان
که نهان شد آن در اوراق زمان
هوش مصنوعی: اینگونه میتوان گفت که یادآوری نعمتهای روزیدهنده جهان، چیزی است که در ورقهای زمان پنهان شده است.
روز و شب افسانهجویانی تو چست
جزو جزو تو فسانهگوی تست
هوش مصنوعی: روز و شب افرادی هستند که به دنبال داستانها و افسانهها میگردند، و تو خود بخشی از این داستانها هستی.
جزو جزوت تا برستست از عدم
چند شادی دیدهاند و چند غم
هوش مصنوعی: هر چه که هستی، از وجود و عدم بیخبر نیست. زندگی پر از لحظات شاد و غمانگیز بوده است.
زانک بیلذت نروید هیچ جزو
بلک لاغر گردد از هی پیچ جزو
هوش مصنوعی: چون چیزی بدون لذت نباشد، هیچ جزئی رشد نخواهد کرد و در واقع از پیچیدگی و تنش دچار کمحالی میشود.
جزو ماند و آن خوشی از یاد رفت
بل نرفت آن خفیه شد از پنج و هفت
هوش مصنوعی: جزو باقی ماند و آن لحظهی خوشی فراموش شد، اما آن حس پنهان از بین نرفت، بلکه همچنان وجود دارد.
همچو تابستان که از وی پنبهزاد
ماند پنبه رفت تابستان ز یاد
هوش مصنوعی: شبه تابستانی که به خاطر آن پنبه رشد کرده، دیگر از یاد رفته است چون پنبه از بین رفته است.
یا مثال یخ که زاید از شتا
شد شتا پنهان و آن یخ پیش ما
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی است که یخ به تدریج در اثر گرما ذوب میشود و به نوعی به ما نشان میدهد که تغییرات طبیعی گاهی به آرامی و به تدریج صورت میگیرند. یخ که در فصل سرما شکل گرفته بود، حالا در حال ذوب شدن است و این تغییر تدریجی قابل مشاهده است. به نوعی، این تغییرات میتوانند نمایانگر تغییرات در زندگی یا احساسات انسانها نیز باشند.
هست آن یخ زان صعوبت یادگار
یادگار صیف در دی این ثمار
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به یادآوری سختیها و چالشها اشاره دارد که در گذشته تجربه شدهاند و در عین حال به فصل تابستان و ثمرات آن نیز میپردازد. میتوان گفت که سختیهای زمستان و یخ، نشانهای از یادگاری هستند که با خود به همراه دارند و این یادگارها به نوعی به نتایج و ثمرات فصل تابستان پیوند میخورند.
همچنان هر جزو جزوت ای فتی
در تنت افسانه گوی نعمتی
هوش مصنوعی: هر بخش از وجودت، ای جوان، داستانی از نعمتها و برکات را در خود دارد.
چون زنی که بیست فرزندش بود
هر یکی حاکی حال خوش بود
هوش مصنوعی: زنی را تصور کن که بیست فرزند دارد و هرکدام از آنها نشاندهنده خوشحالی و حال خوب او هستند.
حمل نبود بی ز مستی و ز لاغ
بی بهاری کی شود زاینده باغ
هوش مصنوعی: بدون شادی و شوق زندگی نمیتواند به نتیجهای مثبت یا شکوفایی برسد، همانطور که باغ بدون باران و فصل بهار نمیتواند زنده و سرسبز باشد.
حاملان و بچگانشان بر کنار
شد دلیل عشقبازی با بهار
هوش مصنوعی: کسانی که در عشق و محبت درگیر هستند، به همراه فرزندانشان دور شدند از دلایل و نشانههای عشق و بازی دلنشین با بهار.
هر درختی در رضاع کودکان
همچو مریم حامل از شاهی نهان
هوش مصنوعی: هر درختی که در حال پرورش کودکان است، مانند مریم مقدس که حامل پیامبری بود، حامل ویژگیهای ارزشمند و نهانی است.
گرچه در آب آتشی پوشیده شد
صد هزاران کف برو جوشیده شد
هوش مصنوعی: هرچند که آتش در آب پنهان شده، اما بهطور مکرر حبابها و کفهای زیادی از آن به سطح میآید.
گرچه آتش سخت پنهان میتند
کف به ده انگشت اشارت میکند
هوش مصنوعی: اگرچه آتش بهطور مخفیانه شعلهور میشود، اما با اشارت دست، خود را نشان میدهد.
همچنین اجزای مستان وصال
حامل از تمثالهای حال و قال
هوش مصنوعی: این جمله به بیان ارتباط عمیق و نزدیکی اشاره دارد که مستان (عاشقان) با لحظات و احساسات خاصی از عشق و وصال دارند. اجزای مختلف این حالت، به نوعی نماد و نمایانگر تجربیات گوناگون آنها هستند که نشاندهنده حال و گفتههای آنهاست. به عبارت دیگر، این احساسات و تجربیات به هم پیوسته و در کنار هم تصویری از عشق و وصال را به نمایش میگذارند.
در جمال حال وا مانده دهان
چشم غایب گشته از نقش جهان
هوش مصنوعی: در زیبایی چهره، دهان از حیرت بسته مانده و چشمها از تماشای دنیا غایب شدهاند.
آن موالید از زه این چار نیست
لاجرم منظور این ابصار نیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که موجودات و زیباییهایی که به وجود آمدهاند، فراتر از چیزی هستند که میتوان با چشم مشاهده کرد. به عبارت دیگر، دنیای پیرامون ما تنها نمایانگر یک واقعیت سطحی است و عمق آن جز با درک عمیقتری قابل فهم نیست.
آن موالید از تجلی زادهاند
لاجرم مستور پردهٔ سادهاند
هوش مصنوعی: آن موجودات از ظهور و نمایان شدن آفریده شدهاند، بنابراین زیر پردهای ساده و ناپیدا قرار دارند.
زاده گفتیم و حقیقت زاد نیست
وین عبارت جز پی ارشاد نیست
هوش مصنوعی: ما گفتیم که فرزند به وجود میآید، اما در واقعیت فرزندی حقیقی نیست و این سخن فقط برای راهنمایی و هدایت است.
هین خمش کن تا بگوید شاه قل
بلبلی مفروش با این جنس گل
هوش مصنوعی: برای اینکه بُلبُل بتواند داستان خود را بگوید و از زیباییهای گلها سخن بگوید، باید خاموش باشی و به او اجازه دهی تا حرفش را بزند.
این گل گویاست پر جوش و خروش
بلبلا ترک زبان کن باش گوش
هوش مصنوعی: این گل به وضوح حرف میزند و شاداب و پرانرژی است. بلبل، که در حال خواندن است، باید خاموش شود و به صدای این گل گوش فرا دهد.
هر دو گون تمثال پاکیزهمثال
شاهد عدلاند بر سر وصال
هوش مصنوعی: هر دو تصویر زیبا و پاک است و نشاندهنده عدالت در کنار یکدیگر قرار دارند.
هر دو گون حسن لطیف مرتضی
شاهد احبال و حشر ما مضی
هوش مصنوعی: هر دو نوع زیبایی در وجود مرتضی وجود دارد و او ناظر بر حالات و وضع ما در زندگی و قیامت است.
همچو یخ کاندر تموز مستجد
هر دم افسانهٔ زمستان میکند
هوش مصنوعی: مانند یخی که در گرمای تابستان ذوب میشود، هر لحظه داستانی از زمستان را بیان میکند.
ذکر آن اریاح سرد و زمهریر
اندر آن ازمان و ایام عسیر
هوش مصنوعی: یادآوری از روزگارهای سرد و سختی که در آن گذشتهای مشکل و دشوار را تجربه کردهایم.
همچو آن میوه که در وقت شتا
میکند افسانهٔ لطف خدا
هوش مصنوعی: مانند میوهای که در فصل تابستان از نعمتهای خدا بهرهمند میشود و داستان زیبایی را رقم میزند.
قصهٔ دور تبسمهای شمس
وآن عروسان چمن را لمس و طمس
هوش مصنوعی: داستان دوری لبخندهای شمس و آن دو عروسی که در باغ هستند، به یادگار مانده و به ما رسیده است.
حال رفت و ماند جزوت یادگار
یا ازو واپرس یا خود یاد آر
هوش مصنوعی: احوال او تغییر کرده و جز یاد او چیزی باقی نمانده است؛ یا از او بپرس که چه حالتی دارد، یا خودت به یاد او بیاور.
چون فرو گیرد غمت گر چستیی
زان دم نومید کن وا جستیی
هوش مصنوعی: وقتی غم تو را دربرگیرد، اگر در آن لحظه به خودت توجه کنی، ناامید شو و از آن حال خارج شو.
گفتییش ای غصهٔ منکر به حال
راتبهٔ انعامها را زان کمال
هوش مصنوعی: گفتی ای غم و اندوه من، به حال پاداشها و نعمتهای برتری که از کمال تو ناشی میشود.
گر بهر دم نت بهار و خرمیست
همچو چاش گل تنت انبار چیست
هوش مصنوعی: اگر در هر لحظه بهار و شادابی وجود نداشته باشد، پس چه فایدهای دارد که مانند گل، زیبایی و لطافت جسمت را ذخیره کنی؟
چاش گل تن فکر تو همچون گلاب
منکر گل شد گلاب اینت عجاب
هوش مصنوعی: عطر و لطافت وجود تو مانند گلاب است، ولی گل وجودت ناشناخته مانده و به مرور به فراموشی سپرده شده است. این امر شگفتانگیز است که گلابی که بایستی به خاطر زیبایی گل باشد، به تدریج از یادها رفته است.
از کپیخویان کفران که دریغ
بر نبیخویان نثار مهر و میغ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی افراد که به تقلید و کپیبرداری از دیگران عادت دارند، در حقیقت به پیامبران و انسانهای بزرگ بیاحترامی میکنند و قدر محبت و مهربانی آنها را نمیدانند. به عبارتی دیگر، این افراد به جای ارج نهادن به شخصیتهای برجسته، به سطحینگری و کپی کردن عادت کردهاند.
آن لجاج کفر قانون کپیست
وآن سپاس و شکر منهاج نبیست
هوش مصنوعی: افرادی که بر کفر و انکار اصرار دارند، مانند کسانی هستند که فقط به کپیبرداری از قوانین میپردازند و عمق مفهوم را درک نمیکنند. در مقابل، شکرگزاری و سپاسگذاری راه و روش پیامبران است که به درک عمیقتری از حقیقت و ارتباط با خداوند منجر میشود.
با کپیخویان تهتکها چه کرد
با نبیرویان تنسکها چه کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مقایسه افرادی با ویژگیهای خاص میپردازد. او به نیکی و زیبایی افراد اشاره میکند و نامناسبی و زشتی کسانی که بر اساس رفتار و ظاهر خود میتوانند مورد قضاوت قرار بگیرند را به چالش میکشد. در واقع، در برابر زیبایی و جذابیت، ناپسندی و عدم احترام به دیگران را مورد تأمل قرار میدهد.
در عمارتها سگانند و عقور
در خرابیهاست گنج عز و نور
هوش مصنوعی: در ساختمانها، سگها وجود دارند و در خرابهها، گنج و ثروت واقعی نهفته است.
گر نبودی این بزوغ اندر خسوف
گم نکردی راه چندین فیلسوف
هوش مصنوعی: اگر این نور و روشنی در میان تاریکی نبود، بسیاری از فلاسفه راه خود را گم میکردند.
زیرکان و عاقلان از گمرهی
دیده بر خرطوم داغ ابلهی
هوش مصنوعی: افراد زیرک و عاقل از نادانی و جهل، چشمان خود را به نشانهٔ تاسف به وضعیتی بیفکر و نادان که در آن گرفتار شدهاند، دوختهاند.