گنجور

بخش ۴۹ - جواب دادن قاضی صوفی را

گفت قاضی واجب آیدمان رضا
هر قفا و هر جفا کارد قضا
خوش‌دلم در باطن از حکم زبر
گرچه شد رویم ترش کالحق مر
این دلم باغست و چشمم ابروش
ابر گرید باغ خندد شاد و خوش
سال قحط از آفتاب خیره‌خند
باغها در مرگ و جان کندن رسند
ز امر حق وابکوا کثیرا خوانده‌ای
چون سر بریان چه خندان مانده‌ای
روشنی خانه باشی هم‌چو شمع
گر فرو پاشی تو هم‌چون شمع دمع
آن ترش‌رویی مادر یا پدر
حافظ فرزند شد از هر ضرر
ذوق خنده دیده‌ای ای خیره‌خند
ذوق گریه بین که هست آن کان قند
چون جهنم گریه آرد یاد آن
پس جهنم خوشتر آید از جنان
خنده‌ها در گریه‌ها آمد کتیم
گنج در ویرانه‌ها جو ای سلیم
ذوق در غمهاست پی گم کرده‌اند
آب حیوان را به ظلمت برده‌اند
بازگونه نعل در ره تا رباط
چشمها را چار کن در احتیاط
چشمها را چار کن در اعتبار
یار کن با چشم خود دو چشم یار
امرهم شوری بخوان اندر صحف
یار را باش و مگوش از ناز اف
یار باشد راه را پشت و پناه
چونک نیکو بنگری یارست راه
چونک در یاران رسی خامش نشین
اندر آن حلقه مکن خود را نگین
در نماز جمعه بنگر خوش به هوش
جمله جمعند و یک‌اندیشه و خموش
رختها را سوی خاموشی کشان
چون نشان جویی مکن خود را نشان
گفت پیغامبر که در بحر هموم
در دلالت دان تو یاران را نجوم
چشم در استارگان نه ره بجو
نطق تشویش نظر باشد مگو
گر دو حرف صدق گویی ای فلان
گفت تیره در تبع گردد روان
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام
هین مشو شارع در آن حرف رشد
که سخن زو مر سخن را می‌کشد
نیست در ضبطت چو بگشادی دهان
از پی صافی شود تیره روان
آنک معصوم ره وحی خداست
چون همه صافست بگشاید رواست
زانک ما ینطق رسول بالهوی
کی هوا زاید ز معصوم خدا
خویشتن را ساز منطیقی ز حال
تا نگردی هم‌چو من سخرهٔ مقال

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت قاضی واجب آیدمان رضا
هر قفا و هر جفا کارد قضا
هوش مصنوعی: قاضی گفت: ما باید راضی باشیم به هر آنچه که تقدیر برایمان رقم زده، چه در خوشی و چه در ناخوشی.
خوش‌دلم در باطن از حکم زبر
گرچه شد رویم ترش کالحق مر
هوش مصنوعی: دل من در عمق وجودم شاد است، هرچند که ظاهرم ناراحت به نظر می‌رسد، زیرا به حقیقت نزدیک‌تر می‌شوم.
این دلم باغست و چشمم ابروش
ابر گرید باغ خندد شاد و خوش
هوش مصنوعی: دل من مانند باغی است پر از سرزندگی و نشاط، و چشمانم چون ابری است که بر سر آن باغ می‌بارد. در این حالت، باغ خوشبخت و شاداب به نظر می‌رسد.
سال قحط از آفتاب خیره‌خند
باغها در مرگ و جان کندن رسند
هوش مصنوعی: در سالی که خشک‌سالی و کمبود آب حاکم است، باغ‌ها همچنان با زیبایی خاصی زنده‌اند و حتی در شرایطی که در حال مرگ به نظر می‌رسند، زندگی و نشاط را به نمایش می‌گذارند.
ز امر حق وابکوا کثیرا خوانده‌ای
چون سر بریان چه خندان مانده‌ای
هوش مصنوعی: از دستور حق بسیار بگریید، چون سر بریان چه موقعی شاداب مانده‌اید.
روشنی خانه باشی هم‌چو شمع
گر فرو پاشی تو هم‌چون شمع دمع
هوش مصنوعی: اگر تو مانند شمع نورانی باشی و در خانه روشنایی پخش کنی، اگر وجودت بجوشد و ناگهان خاموش شوی، به مانند شمعی خواهی بود که نورش خاموش می‌شود.
آن ترش‌رویی مادر یا پدر
حافظ فرزند شد از هر ضرر
هوش مصنوعی: آن روی ترش و عبوس مادر یا پدر حافظ، باعث شد که فرزندش از هر آسیب و ضرری محفوظ بماند.
ذوق خنده دیده‌ای ای خیره‌خند
ذوق گریه بین که هست آن کان قند
هوش مصنوعی: ای کسی که در خنده‌ات شوری و شادی مخصوصی داری، نگاه کن به اشک و گریهٔ دل کسی که به اندازهٔ آن قند شیرین است.
چون جهنم گریه آرد یاد آن
پس جهنم خوشتر آید از جنان
هوش مصنوعی: وقتی یاد جهنم انسان را به گریه می‌اندازد، پس جهنم برای او از بهشت نیز دلپذیرتر می‌شود.
خنده‌ها در گریه‌ها آمد کتیم
گنج در ویرانه‌ها جو ای سلیم
هوش مصنوعی: خنده‌ها در دل گریه‌ها پیدا می‌شوند، مانند اینکه در ویرانه‌ها گنجی پنهان باشد. ای سلیم، به این نکته توجه کن.
ذوق در غمهاست پی گم کرده‌اند
آب حیوان را به ظلمت برده‌اند
هوش مصنوعی: شادی و لذت در میان درد و غم‌ها وجود دارد، زیرا آنان که در جستجوی زندگی جاویدان هستند، در تاریکی و مشکلات گم شده‌اند.
بازگونه نعل در ره تا رباط
چشمها را چار کن در احتیاط
هوش مصنوعی: نعل اسب را در مسیر بینداز تا چشمانت را در برابر خطر نگه‌داری کنی.
چشمها را چار کن در اعتبار
یار کن با چشم خود دو چشم یار
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را باز کن و به محبوب توجه کن؛ با نگاه خود، چشم‌های محبوب را ببین.
امرهم شوری بخوان اندر صحف
یار را باش و مگوش از ناز اف
هوش مصنوعی: کارهاى آنها را با یکدیگر مشورت کن و در حضور محبوب خود باش، اما از ناز و ظرافت او غافل نشو.
یار باشد راه را پشت و پناه
چونک نیکو بنگری یارست راه
هوش مصنوعی: دوست و یار، مانند پشتیبان و حمایت‌کننده، در مسیر زندگی همیشه در کنار ماست. اگر با دقت بنگریم، متوجه می‌شویم که یار واقعی همان راهی است که در پیش داریم.
چونک در یاران رسی خامش نشین
اندر آن حلقه مکن خود را نگین
هوش مصنوعی: وقتی به جمع دوستان می‌پیوندی، بهتر است ساکت باشی و در آن جمع خود را برجسته نکن.
در نماز جمعه بنگر خوش به هوش
جمله جمعند و یک‌اندیشه و خموش
هوش مصنوعی: در نماز جمعه توجه کن که همه افراد باهوش دور هم جمع شده‌اند، همگی با یک فکر و بی‌صدا هستند.
رختها را سوی خاموشی کشان
چون نشان جویی مکن خود را نشان
هوش مصنوعی: لباس‌هایت را به سمت سکوت ببر و خود را آنطور که هستی نشان نده.
گفت پیغامبر که در بحر هموم
در دلالت دان تو یاران را نجوم
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که در میان مشکلات و سختی‌ها باید به یاران خود راهنمایی کنی و آن‌ها را هدایت نمایی.
چشم در استارگان نه ره بجو
نطق تشویش نظر باشد مگو
هوش مصنوعی: چشم خود را به ستاره‌ها بدوز و در پی راهی نرو، زیرا سخن‌های نگران‌کننده‌ی نامطلوبی در نظر تو وجود دارد، پس چیزی نگو.
گر دو حرف صدق گویی ای فلان
گفت تیره در تبع گردد روان
هوش مصنوعی: اگر راست بگویی، ای فلانی، حرف‌های نادرست و تاریک به زودی در دوران تو محو خواهد شد و روح تو به روشنایی خواهد رسید.
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام
هوش مصنوعی: ای کسی که دلت سخت درگیر احساسات عمیق است، این کلام را نخواندی؛ بگذار کلام خود را با شوق و ذوقی بی‌پایان بیان کنم.
هین مشو شارع در آن حرف رشد
که سخن زو مر سخن را می‌کشد
هوش مصنوعی: هشدار، در آن جایی که سخن از رشد و پویایی به میان می‌آید، خود را گرفتار کلام بی‌فایده نکن، زیرا چنین سخنانی می‌تواند کلمات دیگر را از معنا تهی کند.
نیست در ضبطت چو بگشادی دهان
از پی صافی شود تیره روان
هوش مصنوعی: وقتی که دهان را باز کنی تا چیزی بگویی، از درونت چیزی پاک و روشن بیرون می‌آید، اما اگر در ضبط و نگهداری خود دقت نکنی، آنچه که بیان می‌کنی ممکن است باعث تیره‌روانی و آشفتگی شود.
آنک معصوم ره وحی خداست
چون همه صافست بگشاید رواست
هوش مصنوعی: آن معصوم، پیامبر خداست که به حقیقت و وحی الهی نزدیک است، زیرا او از هر گونه آلودگی و ناپاکی دور است و این سبب می‌شود که راه‌های حق برای او باز باشد.
زانک ما ینطق رسول بالهوی
کی هوا زاید ز معصوم خدا
هوش مصنوعی: چرا که پیامبر بر اساس خواسته‌های نفسانی سخن نمی‌گوید، زیرا خواسته‌های نفسانی از معصوم خدا به وجود نمی‌آید.
خویشتن را ساز منطیقی ز حال
تا نگردی هم‌چو من سخرهٔ مقال
هوش مصنوعی: خودت را به گونه‌ای بساز که منطقی و معقول باشی، تا مانند من به هدف‌های بی‌دلیل و بی‌محتوا تبدیل نشوی.

حاشیه ها

1400/05/20 08:08
کوروش

خویشتن را ساز منطیقی ز حال

تا نگردی هم‌چو من سخرهٔ مقال

این بیت رو کسی میتونه تفسیر کنه ؟

1404/05/18 05:08
بهرام خاراباف

رختها را سوی خاموشی کشان

 

چون نشان جویی مکن خود را نشان

رخت هستی ؛ فهم و دریافت و ادراک. ( ناظم الاطباء)
خاموشی=سکوت

درباره فهم ودرک ودریافتت ازهستی سکوت کن. توجستجوگری دنبال نشان هامی گردی.خودت رانشانه قرارنده

 

 

 

1404/07/25 01:09
کوروش

ز امر حق وابکوا کثیرا خوانده‌ای

چون سر بریان چه خندان مانده‌ای

منظور از سر بریان که خندان مانده است چیست ؟

1404/07/25 01:09
کوروش

گفت پیغامبر که در بحر هموم

در دلالت دان تو یاران را نجوم

 

یعنی چه ؟

 

1404/07/25 01:09
کوروش

این نخواندی کالکلام ای مستهام

فی شجون جره جر الکلام

 

این یک ضرب‌المثل عربی است که به صورت تحت‌اللفظی ترجمه کردنش کمی سخت است، اما معنی آن این است که:

 

«سخن، سخن می‌آورد» یا «از یک موضوع، موضوعات دیگر مطرح می‌شود.»

 

این ضرب‌المثل به این اشاره دارد که وقتی درباره یک موضوع صحبت می‌کنیم، ممکن است ناخواسته بحث به مسائل و داستان‌های دیگری کشیده شود .

1404/07/25 01:09
کوروش

هین مشو شارع در آن حرف رشد

که سخن زو مر سخن را می‌کشد

 

مصرع اول یعنی چه

 

1404/07/25 01:09
کوروش

خویشتن را ساز منطیقی ز حال

تا نگردی هم‌چو من سخرهٔ مقال

 

مصرع اول یعنی چه