برگردان به زبان ساده
مور بر دانه بدان لرزان شود
که ز خرمنهای خوش اعمی بود
هوش مصنوعی: پیداست که مورچه به خاطر دانهای که در آن است به شدت میلرزد، چرا که آن دانه از خوشههای گندمهای خوب و با کیفیتی است.
میکشد آن دانه را با حرص و بیم
که نمیبیند چنان چاش کریم
هوش مصنوعی: آن دانه را با حرص و نگرانی میکشد چون نمیبیند که چه لذتی در طعم شیرین وجود دارد.
صاحب خرمن همیگوید که هی
ای ز کوری پیش تو معدوم شی
هوش مصنوعی: آدمی که صاحب خرمنی است، میگوید: "ای کاش، از آنچه که وجود ندارد یعنی از نابینایی، دوری کنی."
تو ز خرمنهای ما آن دیدهای
که در آن دانه به جان پیچیدهای
هوش مصنوعی: تو از مزرعههای ما آن نگاهی دیدهای که در آن دانهها به جان و دل پیچیده شدهاند.
ای به صورت ذره کیوان را ببین
مورِ لنگی ، رو سلیمان را ببین
هوش مصنوعی: به موجوداتی که در ظاهری کوچک و ناچیز به نظر میرسند، توجه کن و به عظمت و قدرت سلیمان نگاه کن.
تو نهای این جسم تو آن دیدهای
وارهی از جسم گر جان دیدهای
هوش مصنوعی: تو تنها این بدن نیستی؛ بلکه آن چشمی هستی که به واقعیتها نگاه میکند. اگر جان و روح خود را بشناسی، از قید و بند این جسم آزاد خواهی شد.
آدمی دیدهست باقی گوشت و پوست
هرچه چشمش دیده است آن چیز اوست
هوش مصنوعی: انسان آنچه را که با چشم میبیند و در واقعیت وجود دارد، جزء وجود خود میداند و برایش اهمیت دارد. هر چیز ملموسی که به چشمش میخورد، برای او بخشی از وجودش به حساب میآید.
کوه را غرقه کند یک خُم زِ نَم
منفذش چون باز باشد سوی یم
هوش مصنوعی: اگر دریچهای باز باشد، حتی یک خُم نَم هم میتواند کوه را غرق کند و به دریا برسد.
چون به دریا راه شد از جان خم
خم با جیحون برآرد اشتلم
هوش مصنوعی: وقتی به دریا دسترسی پیدا کرد، از دلش با جیحون (رود) به شکلی شور و خروش بالا میآید.
زان سبب قل گفتهٔ دریا بود
هرچه نطق احمدی گویا بود
هوش مصنوعی: به این دلیل که سخنانی که از دریا بیان میشود، کم و محدود است، هر آنچه که بهوسیله حضرت احمد بیان شده، واضح و روشن است.
گفتهٔ او جمله در بحر بود
که دلش را بود در دریا نفوذ
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که تمام سخنان او در عمق و وسعتی همچون دریا وجود داشت، زیرا دل او در آن دریا غوطهور بود و به عمق آن نفوذ کرده بود.
داد دریا چون ز خم ما بود
چه عجب در ماهیی دریا بود
هوش مصنوعی: اگر دریا از خمِ ما باشد، چه تعجبی دارد که ماهی در دریا زندگی کند؟
چشم حس افسرد بر نقش ممر
تش ممر میبینی و او مستقر
هوش مصنوعی: چشم حس، به تصویر و شکلهای مختلفی که در دنیا وجود دارد، افسوس میخورد و تنها میتواند آنها را ببیند، در حالی که حقیقت واقعی در جایی ثابت و پایدار قرار دارد.
این دوی اوصاف دید احولست
ورنه اول آخر آخر اولست
هوش مصنوعی: این دو ویژگی را که میبینی، همانی است که از یک چشم بینا میبینی؛ در غیر این صورت، اول و آخر یکدیگر را جابهجا کردهاند.
هی ز چه معلوم گردد این ز بعث
بعث را جو ، کم کن اندر بعث بحث
هوش مصنوعی: ای کاش روشن شود که این برانگیختن، از کجا نشأت میگیرد. کم کن از بحث درباره برانگیختن؛ به جای آن، به حقیقت آن فکر کن.
شرط روز بعث اول مردنست
زانک بعث از مرده زنده کردنست
هوش مصنوعی: شرط روز قیامت این است که ابتدا باید مرد. زیرا قیامت یعنی زنده کردن کسانی که مردهاند.
جمله عالم زین غلط کردند راه
کز عدم ترسند و آن آمد پناه
هوش مصنوعی: تمام عالم به این اشتباه افتادهاند که از عدم میترسند، در حالی که آن عدم، پناهگاه واقعی است.
از کجا جوییم علم از ترک علم
از کجا جوییم سلم از ترک سلم
هوش مصنوعی: علم و دانش را از کجا پیدا کنیم، وقتی که خودمان از آن دور شدهایم؟ و آرامش و صلح را از کجا بیابیم، وقتی که از آن فاصله گرفتهایم؟
از کجا جوییم هست از ترک هست
از کجا جوییم سیب از ترک دست
هوش مصنوعی: ما از کجا میتوانیم وجود خود را پیدا کنیم؟ آیا وجود فقط از جدایی و فقدان ناشی میشود؟ و همچنین از کجا میتوانیم میوهای مثل سیب را بیابیم، در حالی که دست از آن دور است؟
هم تو تانی کرد یا نعم المعین
دیدهٔ معدومبین را هست بین
هوش مصنوعی: هم تو به تنهایی مانند مساعدی به کمک چشمهای ناتوانی که نمیتوانند واقعیت را ببینند، هستی.
دیدهای کو از عدم آمد پدید
ذات هستی را همه معدوم دید
هوش مصنوعی: آن که از عدم به وجود آمده، همه چیز را در حالت نیستی میبیند و برای او ذات هستی نیز به طور کامل غیرموجود به نظر میرسد.
این جهان منتظم محشر شود
گر دو دیده مبدل و انور شود
هوش مصنوعی: اگر دیدههایمان تغییر کند و به یکدیگر بنگرد، این جهان نظم و ترتیبش به هم خواهد ریخت و مثل محشر خواهد شد.
زان نماید این حقایق ناتمام
که برین خامان بود فهمش حرام
هوش مصنوعی: این حقایق ناتمام به خاطر آن است که درک آنها برای نادانان ممنوع است.
نعمت جنات خوش بر دوزخی
شد محرم گرچه حق آمد سخی
هوش مصنوعی: بهشتهای نعمتبار، برای دوزخیها به اندازهای دلپذیر و نزدیک شده که حتی اگر حق به آنها بخشیده نشود، باز هم با کمال سخاوت و بخشش آنها را درک میکنند.
در دهانش تلخ آید شهد خلد
چون نبود از وافیان عهد خلد
هوش مصنوعی: اگر در دنیا برای کسی طعم بهشت هم مفهوم خوشایندی نداشته باشد، به این دلیل است که او از حقیقت و اصل وجود آن بهرهای نبرده است.
مر شما را نیز در سوداگری
دست کی جنبد چو نبود مشتری
هوش مصنوعی: وقتی مشتری وجود ندارد، دست کسی در کار تجارت به حرکت در نخواهد آمد.
کی نظاره اهل بخریدن بود
آن نظاره گول گردیدن بود
هوش مصنوعی: کی کسی که اهل خرید و فروش است، به چیزهایی که در نظر میآید توجه میکند؟ آنچنان که فقط در ظاهر گول میخورد.
پرس پرسان «کاین به چند و آن به چند»
از پی تعبیر وقت و ریشخند
هوش مصنوعی: از کسی سوال میکند که این چیز چه ارزشی دارد و آن چیز چه قیمتی، در جستجوی درک زمان و به تمسخر گرفتن واقعیت.
از ملولی کاله میخواهد ز تو
نیست آن کس مشتری و کالهجو
هوش مصنوعی: نمیتوان انتظار داشت که کسی که خسته و ناامید است، از تو چیزی بخواهد. آن کسی که به دنبال کالا و درخواست است، در واقع از تو نیست.
کاله را صد بار دید و باز داد
جامه کی پیمود او پیمود باد
هوش مصنوعی: کسی که صد بار با کاله (چیزهای مختلف) روبرو شده و همچنان در حال تغییر و گذر است، به مانند باد است که همیشه در حرکت و نقل و انتقال است. او به مقصد نمیرسد و همیشه در حال پیمودن راههاست.
کو قدوم و کرّ و فر مشتری
کو مزاح گنگلی سرسری
هوش مصنوعی: این بیت به دنبال ویژگیها و صفات یک شخص خاص است. سوال از وجود کسی است که دارای ویژگیهای برجستهای باشد و به نوعی در بین دیگران متفاوت و ویژه به نظر برسد. به عبارت دیگر، شاعر به دنبال فردی است که دارای جاذبه و ویژگیهای خاصی باشد که او را از دیگران متمایز کند و در عین حال اشارهای به ناتوانی یا عدم موجودیت این شخص خاص در حال حاضر دارد.
چونک در ملکش نباشد حبهای
جز پی گنگل چه جوید جبهای
هوش مصنوعی: وقتی در سرزمین او چیزی ارزشمند وجود نداشته باشد، چه چیزی باید برای جستجو کردن باشد؟
در تجارت نیستش سرمایهای
پس چه شخص زشت او چه سایهای
هوش مصنوعی: در تجارت که سرمایهای وجود ندارد، چه اهمیتی دارد که فردی زشت باشد یا سایهای از آن.
مایه در بازار این دنیا زرست
مایه آنجا عشق و دو چشم ترست
هوش مصنوعی: در این دنیا، دارایی و ثروت مهم است، اما در دنیای دیگر، عشق و احساسات عمیق انسانی ارزشمندترند.
هر که او بیمایهای بازار رفت
عمر رفت و بازگشت او خام تفت
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون داشتن سرمایه و مهارت وارد بازار شود، وقتش هدر میرود و در واقع، به جای پیشرفت، به عقب برمیگردد.
هی کجا بودی برادر هیچ جا
هی چه پختی بهر خوردن هیچ با
هوش مصنوعی: برادر، تو کجا بودی؟ هیچ جا نمیدیدمت. چه چیزی برای خوردن درست کردی؟ هیچ چیز نیست.
مشتری شو تا بجنبد دست من
لعل زاید معدن آبَستِ من
هوش مصنوعی: به خودت تلاش کن و فعال باش تا به من هم حرکتی بدهی، چرا که زیبایی و ارزش من از دل لطافت و عمق احساساتم بیرون میآید.
مشتری گرچه که سست و باردست
دعوت دین کن که دعوت واردست
هوش مصنوعی: اگرچه ایمان و اعتقاد برخی از افراد ضعیف و ناپایدار است، اما با این حال باید آنها را به سوی دین و دعوتهای معنوی فراخواند، چون این دعوتها ارزشمند و پرمعنا هستند.
باز پران کن حمام روح گیر
در ره دعوت طریق نوح گیر
هوش مصنوعی: پرنده را رها کن تا آزادانه پرواز کند و در مسیر هدایت مانند نوح، در جستجوی نجات و راهی نو قرار بگیر.
خدمتی میکن برای کردگار
با قبول و رد خلقانت چه کار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی برای خداوند خدمت کنی، نظر مردم و قبول یا رد آنها برایت مهم نیست.