گنجور

بخش ۱۱۲ - مقالت برادر بزرگین

آن بزرگین گفت ای اخوان خیر
ما نه نر بودیم اندر نصح غیر
از حشم هر که به ما کردی گله
از بلا و فقر و خوف و زلزله
ما همی‌گفتیم کم نال از حرج
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
این کلید صبر را اکنون چه شد
ای عجب منسوخ شد قانون چه شد
ما نمی‌گفتیم که اندر کش مکش
اندر آتش هم‌چو زر خندید خوش
مر سپه را وقت تنگاتنگ جنگ
گفته ما که هین مگردانید رنگ
آن زمان که بود اسپان را وطا
جمله سرهای بریده زیر پا
ما سپاه خویش را هی هی کنان
که به پیش آیید قاهر چون سنان
جمله عالم را نشان داده به صبر
زانک صبر آمد چراغ و نور صدر
نوبت ما شد چه خیره‌سر شدیم
چون زنان زشت در چادر شدیم
ای دلی که جمله را کردی تو گرم
گرم کن خود را و از خود دار شرم
ای زبان که جمله را ناصح بدی
نوبت تو گشت از چه تن زدی
ای خرد کو پند شکرخای تو
دور تست این دم چه شد هیهای تو
ای ز دلها برده صد تشویش را
نوبت تو شد بجنبان ریش را
از غری ریش ار کنون دزدیده‌ای
پیش ازین بر ریش خود خندیده‌ای
وقت پند دیگرانی های های
در غم خود چون زنانی وای وای
چون به درد دیگران درمان بدی
درد مهمان تو آمد تن زدی
بانگ بر لشکر زدن بد ساز تو
بانگ بر زن چه گرفت آواز تو
آنچ پنجه سال بافیدی به هوش
زان نسیج خود بغلتانی بپوش
از نوایت گوش یاران بود خوش
دست بیرون آر و گوش خود بکش
سر بدی پیوسته خود را دم مکن
پا و دست و ریش و سبلت گم مکن
بازی آن تست بر روی بساط
خویش را در طبع آر و در نشاط

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن بزرگین گفت ای اخوان خیر
ما نه نر بودیم اندر نصح غیر
هوش مصنوعی: او بزرگ گفت: ای برادران، مصلحت ما در این نیست که همواره در نصیحت دیگران باشند.
از حشم هر که به ما کردی گله
از بلا و فقر و خوف و زلزله
هوش مصنوعی: هر کس که از ما به طور نادرست رفتار کرد، ما از بلا، فقر، ترس و زلزله گله داریم.
ما همی‌گفتیم کم نال از حرج
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
هوش مصنوعی: ما همیشه می‌گفتیم که کم از مشکلات شکایت کن و صبر کن، چون صبر کلید گشایش است.
این کلید صبر را اکنون چه شد
ای عجب منسوخ شد قانون چه شد
هوش مصنوعی: این کلید صبر که همیشه راهگشایی است، حالا چه اتفاقی برایش افتاد؟ واقعاً عجیب است که این قانون دیگر کارایی ندارد!
ما نمی‌گفتیم که اندر کش مکش
اندر آتش هم‌چو زر خندید خوش
هوش مصنوعی: ما نمی‌گفتیم که در میان کشمکش‌ها، حتی در آتش هم مانند طلا با خوشحالی می‌خندیدیم.
مر سپه را وقت تنگاتنگ جنگ
گفته ما که هین مگردانید رنگ
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و به ویژه در اوج نبرد، فرمانده سپاه به سربازانش می‌گوید که لحظه را غنیمت شمارید و نباید از موقعیت و عزم رزمندگان خود غافل شوید. باید با تمام قوت و عزم در میدان بمانید و از ترس و دلهره دوری کنید.
آن زمان که بود اسپان را وطا
جمله سرهای بریده زیر پا
هوش مصنوعی: در آن زمان که اسب‌ها گله و بی‌قرار بودند، همه سرهای بریده در زیر پای آن‌ها قرار داشت.
ما سپاه خویش را هی هی کنان
که به پیش آیید قاهر چون سنان
هوش مصنوعی: ما با صدا و فریاد سپاه خود را به جلو فرا می‌خوانیم تا مانند نیزه‌ای قوی و تسخیرگر به سوی دشمن حمله کنند.
جمله عالم را نشان داده به صبر
زانک صبر آمد چراغ و نور صدر
هوش مصنوعی: تمام جهان را به صبر آشنا کرده، زیرا صبر همچون چراغ و نوری در دل انسان می‌درخشد.
نوبت ما شد چه خیره‌سر شدیم
چون زنان زشت در چادر شدیم
هوش مصنوعی: حالا نوبت ما شده و ما همچنان بی‌فکر و احمق رفتار می‌کنیم، مانند زنانی که به خاطر نازیبایی‌شان خود را در چادر پنهان کرده‌اند.
ای دلی که جمله را کردی تو گرم
گرم کن خود را و از خود دار شرم
هوش مصنوعی: ای دل، تو که همه را گرم کرده‌ای، حالا خودت را هم گرم کن و از خودت شرمنده باش.
ای زبان که جمله را ناصح بدی
نوبت تو گشت از چه تن زدی
هوش مصنوعی: ای زبان، تو که همیشه نصیحت می‌کردی دیگر نوبت تو است، پس چرا به تن خود آسیب زدی؟
ای خرد کو پند شکرخای تو
دور تست این دم چه شد هیهای تو
هوش مصنوعی: ای خرد، تو بیداری و راهنمایی، چرا در این زمان که ممکن است به کمک تو نیاز داشته باشیم دوری؟ چرا فریاد و ناله‌ات را نمی‌شنویم؟
ای ز دلها برده صد تشویش را
نوبت تو شد بجنبان ریش را
هوش مصنوعی: ای کسی که نگرانی‌ها را از دل‌ها می‌زنی، حالا نوبت توست که ریشت را به حرکت درآوری.
از غری ریش ار کنون دزدیده‌ای
پیش ازین بر ریش خود خندیده‌ای
هوش مصنوعی: اگر اکنون به موهایت توجه می‌کنی و از آنها می‌گریزی، بدان که پیش‌تر به آن‌ها می‌خندیدی و برایت اهمیتی نداشتند.
وقت پند دیگرانی های های
در غم خود چون زنانی وای وای
هوش مصنوعی: زمانی که دیگران نصیحت می‌کنند، من همچنان در غم و اندوه خودم غرق هستم، مثل زنی که از دل‌خوری‌هایش ناله می‌کند.
چون به درد دیگران درمان بدی
درد مهمان تو آمد تن زدی
هوش مصنوعی: وقتی که به دیگران کمک کردی و درد آن‌ها را تسکین دادی، درد خودت مهمانی来了 و تو آن را نادیده گرفتی.
بانگ بر لشکر زدن بد ساز تو
بانگ بر زن چه گرفت آواز تو
هوش مصنوعی: زمانی که به لشکر دستور می‌دهی، مثل این است که صدایت را برای زنان به اوج می‌رسانی.
آنچ پنجه سال بافیدی به هوش
زان نسیج خود بغلتانی بپوش
هوش مصنوعی: هر آنچه که در طول پنجاه سال با دقت و فکر بافته‌ای، از آن حاصل خود را بپوشان و در نظر نگیر.
از نوایت گوش یاران بود خوش
دست بیرون آر و گوش خود بکش
هوش مصنوعی: صدای تو برای دوستان بسیار دلنشین است، اما باید از خودت دور بشوی و به صدای خودت اهمیت ندهی.
سر بدی پیوسته خود را دم مکن
پا و دست و ریش و سبلت گم مکن
هوش مصنوعی: همیشه باید مواظب خودت باشی و از رفتارها و ظواهر خود به خوبی مراقبت کنی. نباید ویژگی‌های خود را از دست بدهی یا نادیده بگیری.
بازی آن تست بر روی بساط
خویش را در طبع آر و در نشاط
هوش مصنوعی: زندگی را با شور و شوق خودت در نظر بگیر و از آن لذت ببر.

حاشیه ها

1398/11/19 06:02
رضا

آنچ پنجه سال بافیدی به هوش
زان نسیج خود بغلطاقی بپوش
بغلطاق: لباس بدون آستین